فسقلی جلد 41، کاتی کامپیوتری

7,000 تومان

این کتاب، دربرگیرنده‌ی 15 داستان جذاب است که شخصیت اصلی هر یک از آن‌ها دختر یا پسر کوچولویی است که یک ویژگی یا عادتی منفی دارد: لجباز است؛ زیادی غذا می‌خورد؛ بیش از حد تلویزیون تماشا می‌کند؛ خجالتی است؛ خبرچینی می‌کند؛ جیغ و داد راه می‌اندازد و… این داستان‌ها به‌گونه‌ای هستند که خواننده خردسال از همان ابتدا، بدی رفتار شخصیت داستان را حس می‌کند و متوجه زشتی کارش می‌شود. این کتاب برای کودکان پیش‌دبستانی و سال‌های اول و دوم دبستان منتشر شده و در اختیار آنان قرار گرفته است.

موجود در انبار

توضیحات
فسقلی جلد 41
نویسنده
توني گراس
مترجم
تریفه قسیمی
نوبت چاپ ——-
تعداد صفحات 12
نوع جلد شوميز ـ منگنه‌اي
قطع خشتی (10×10)
سال انتشار 1398
سال چاپ اول 1398
موضوع
داستان
نوع کاغذ ——-
وزن گرم
شابک 9786000807368

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
ابعاد 11 × 11 × 0.2 سانتیمتر
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “فسقلی جلد 41، کاتی کامپیوتری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

خواهر خونه

4,500 تومان
معرفی کتاب خواهر خونه. مجموعه شعری سروده شده در چهار دفتر با عناوین ستم گری “، ” مفقودالجسد “، ” مرده خوانی ” و ” مناجات نامه “، مشتمل بر هفتاد و هفت قطعه شعر به نسبه کوتاه، که شاعر در هر دفتر، هستی شعرش را بر اندیشه و نگرش متفاوتی از هستی، دوام بخشیده است. شور پر رنگ شاعر در تجلی بخشی به مضامینی همچون عشق، جنگ، مرگ و زندگی در بستری از تغزل و انتزاع، خطوط اصلی تابلوهای شعری و امپرسیون ذهنی شاعر در این دفتر است. . .

شش ملکه مصری

375,000 تومان
در جهان باستان زنانی بودند که بر سرزمین مصر حکم می‌راندند؛ مرنیث، نفروسوبک، حتشپسوت، نفرتیتی، تاوسرت و کلئوپاترا. این زنان در سایه کاردانی و فراستشان از فرصتی که سرنوشت در اختیارشان گذاشته بود بهره گرفتند و تا سالها صلح را در سرزمین مصر برقرار کردند و نام خود را جاودانه ساختند. این کتاب شرح حیات سیاسی این شش ملکه مصری است که به رغم مشکلات و بی‌مهری‌های روزگار، بر سریر قدرت تکیه زدند و مصر را از بحران‌هایی بزرگ نجات دادند و از مهلکه‌های تاریخی گذراندند. . . .

عروسی خون (۵۸) (نمایش‌نامه)

110,000 تومان

معرفی کتاب عروسی خون (۵۸)

جهان نمایش مجموعه‌ای است از متن‌هایی که برای صحنه‌ی نمایش یا درباره‌ی آن نوشته شده‌اند. انواع نمایش‌نامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایش‌نامه‌هایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متن‌های نظری در حوزه‌ی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای می‌گیرند.
● پسرتو می‌خواستم، نمی‌خواستم فریبش بدم، اما بازوهای اون یکی مثل موج دریا منو می‌کشید و با خودش می‌برد، مثل افسار قاطر به گردنم افتاده بود تا ابد، برای همیشه، همیشه، منو با خودش می‌کشید و می‌برد، حتی اگه پیر می‌شدم و تمام پسرهای پسرت چنگ می‌نداختن به موهام که جلومو بگیرن. ص ۹۹ عروسی خون (۵۸) (نمایش‌نامه) - انتشارات نی

تئودور آدورنو

67,000 تومان
«تئودور آدورنو» فیلسوف، جامعه شناس، موسیقیدان، منتقد موسیقی و ادبیات، و آهنگساز بود. آدورنو از روشنفکران برجستة آلمان غربی، پس از جنگ جهانی دوم به شمار می آمد. وی منتقد سرسخت جامعة مدرن بود و به مخاطرات زیستن در جهانی که هم امکان برقراری صلح و امنیت برای همة ساکنانش و هم هر آن لغزیدن به دامان وحشت و فاجعه ای تصورناپذیر را بالقوه در خود دارد، به خوبی آگاه بود. آدورنو در خلال ناآرامیهای انقلابی جریانهای دانشجویی در اواخر دهة 1960 م، که از بسیاری جهات روابط چندان حسنه ای هم با آنها نداشت، درگذشت. کتاب حاضر، از مجموعة کتابهای «اندیشه گران انتقادی» است که در آن به بررسی زندگی تئودور آدورنو پرداخته شده است. در این کتاب علاوه بر معرفی زندگی آدورنو، مهمترین آثار وی نیز تحلیل و اندیشه های ایشان نیز نقد شده است.

کتاب افسانه های آذربایجان

195,000 تومان
معرفی کتاب افسانه های آذربایجان افسانه قسمت مهمی از فولکلور را تشکیل می دهد. در افسانه ها علاوه بر چیزهای دیگر که عمومآ از فولکلور عاید جامعه شناسان و غیره می شود می توان بهترین و اصیل ترین زبان نثر را پیدا نمود. به علاوه افسانه ها سرشار از ترکیبات و تعبیرهای لطیف زبان ها هستند. مثلا در داستان های کوراوغلو می توان بهترین نمونه نثر زبان ترکی را سراغ گرفت. نگفته پیداست که افسانه های هر ملت و کشوری دارای ویژگی هایی است که آن ها را از افسانه های ملل دیگر متمایز می کند. در شرایط اقلیمی مختلف و از میان حوادث و شرایط تاریخی گوناگون افسانه هایی با خصوصیات متنوع و مختلف زاده می شود. مثلا آن چه در نظر اول در فولکلور سیاه پوستان دیده می شود رنج و حسرت و اندوهی است که طی هزاران سال بردگی و استثمار بر آن ها سنگینی کرده، لاجرم بازتاب آن در فولکلورشان آشکار است. اصولا فولکلور نشان دهنده و منعکس کننده احوال و افکار و آرزوهای طبقات محروم و پایین اجتماع است و گاهی که از بالاترها و اشراف صحبت می شود هنگامی است که طبقات محروم به ناچار ضمن امرار معاش و تحصیل روزی با آن ها برخورد می کنند. چون روی سخن در این مقاله با افسانه های آذربایجان است همین قدر مقدمه چینی هم کفایت می کند در دو سه جای دیگر هم گفته شده که می توان داستان های فولکلور آذربایجان را سه دسته کرد : داستان های حماسی مخلوط با عشق های پهلوانی و دلاوری ها و مبارزه با پادشاهان و خوانین و فئودال ها. از این دست داستان ها می توان داستان های بسیار شورانگیز کوراوغلو را نام برد که هفده داستان است؛ بعد هم داستان های کتاب دده قورقود. افسانه های صرفآ عاشقانه. از این نوع می توان از داستان های بسیار مشهور «عاشق غریب»، «طاهر میرزا»، «اصلی و کرم»، و غیره و غیره نام برد. افسانه هایی که برای بچه ها و نوه ها و نتیجه ها در شب های دراز زمستان پای کرسی برای سرگرمی و فرو رفتن به خواب شیرین و شکر گفته می شود. هر کس دست کم نام پنجاه داستان از این دست را می داند. در این جا فقط می پردازیم به خصوصیات افسانه های دسته سوم.