قدرت‌ اراده‌

95,000 تومان

در این‌ کتاب‌ روشِ پرورش‌ اراده‌ تشریح‌ می‌شود تا اولاً بتوان‌ بر خود مسلط‌ شد، ثانیاً چگونگی‌ تأثیر از فاصله‌ یا راه‌ دور بر یک‌ یا چند شخص‌ فرا گرفته‌ شود، و بالاخره‌ (برای‌ کسانی‌ که‌ مایل‌ به‌ آزمایش‌ هستند) چگونگی‌ و نحوه‌ اجرای‌ روش‌های‌ تنظیم‌ ارادی‌ سرنوشت‌ روشن‌ شود. قدرت‌ اراده‌ روش‌ عملی‌ تأثیر بر خویشتن‌، بر دیگران‌ و بر سرنوشت‌ خویش‌ را به‌ ما می‌آموزد.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

قدرت‌ اراده‌

نویسنده
پل‌ ژاگو
مترجم
ایرج‌ مهربان‌
نوبت چاپ ١٩
تعداد صفحات ١٨٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ——
موضوع
اراده
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢١٣ گرم
شابک 9789643110994
توضیحات تکمیلی
وزن 0.213 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “قدرت‌ اراده‌”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ملل 10 … سوریه

3,500 تومان
دهمین جلد از کتابهای «مجموعه ملل» که به وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشورهای گوناگون می‌پردازد تحت عنوان سوریه منتشر می‌شود. کتابهای مجموعه ملل که تاکنون ٩ مجلد آن به چاپ رسیده درباره کشورهای عربستان، ژاپن، یونان، آمریکا، پاکستان، عربستان، افغانستان، ترکیه و آلمان بوده که این بار به بررسی کشور سوریه می‌پردازد، کشوری که مالامال از تاریخ باستانی است. مترجم این کتاب خانم مهسا خلیلی است که پیش از این کتاب ترکیه را از همین مجموعه ترجمه کرده است. «سوریه» ١٤٤ صفحه است و امیدواریم در نمایشگاه کتاب بتوانیم آن را به علاقه‌مندان این مجموعه تقدیم کنیم.

کتاب داستان دو شهر

475,000 تومان
معرفی کتاب داستان دو شهر کتاب داستان دو شهر، رمانی نوشته ی چارلز دیکنز است که اولین بار در سال 1859 انتشار یافت. «بهترین روزگار و بدترین ایام بود. » دیکنز با این کلمات معروف، مخاطبین را وارد یکی از پرآشوب ترین دوره های تاریخ می کند: انقلاب فرانسه. از یورش به قلعه ی باستیل گرفته تا سقوط بی رحمانه ی تیغه های گیوتین، این نویسنده ی بزرگ انگلیسی با مهارت و هنری خیره کننده، بیم ها، امیدها، و فراز و فرودهای بی پایان این دوره ی پرهیاهو را به تصویر می کشد. قهرمان داستان این رمان، مردی تنبل و الکلی به نام سیدنی کارتن است که به خاطر الهام بخشی های یک زن، ایثار و ازخودگذشتگی را در خیابان های خون آلود پاریس به غایت خود می رساند. رمان داستان دو شهر، اثری فوق العاده جذاب از یکی از استادان بلامنازع ادبیات انگلیس است.

کتاب باران برای تو می بارد

10,000 تومان
معرفی کتاب باران برای تو می بارد تعدادی از شعرهای مجموعه باران برای تو می بارد حدود 10 سال قبل نوشته شده اند و حس و حال همان سال ها را با خود دارند. سال هایی که گل سرخ و نامه و نگاه، معنای دیگری داشتند. عشق هم نسلان من در لانگ شات تجربه می شد و مثل عشق های امروزی، به چشم برهم زدنی و به قول شاملوی بزرگ با متأسفم گفتنی فراموش نمی شد. این مجموعه برای من شبیه عکسی در آلبوم قدیمی سال های نوجوانی ست. شاید مدل موهایم، یا نوع لباس پوشیدنم در عکس، امروز برایم غریبه باشد اما این باعث نمی شود عکس را پنهان کنم و دوستش نداشته باشم. این شعرها مربوط به دوره ای از زنده گی منند که در آن، همه چیز ساده تر بود و خلاصه تر. جهان، به کوتاهی یک خیابان بود و دیدن یا ندیدن نگاهی آشنا، خوشی یا ناخوشی هر روز را مشخص می کرد.

نخستین کتاب بزرگ من جلد 5، رنگ ها و شکل ها

30,000 تومان
کتاب نخستین کتاب بزرگ من(2)میوه ها و سبزیجات،کتابیست برای آشنایی با میوه ها و سبزی ها به همراه تصاویر و آموزش فارسی و معادل انگلیسی آنهاست.این کتاب توسط انتشارات قدیانی منتشر و به بازار عرضه شده است و...

شخصیت معاصر … فیدل کاسترو

32,000 تومان
(رهبر کمونیست کوبا) سال ١٩٥٩ در هاوانا پایتخت کوبا ، صدها هزار نفر از طرفداران فیدل کاسترو در انتظار شنیدن سخنان او بودند. یک هفته قبل در نخستین روز سال نو ، قوای چریکی کاسترو پس از در هم شکستن مقاومت ارتش کوبا و سقوط دیکتاتور آن، باتیستا، کنترل کوبا را در دست گرفته بودند و حکومت دراز مدت کاسترو بر کوبا آغاز شده بود. کوبایی‌ها آماده پذیرفتن رهبری جدید بودند. آنها پس از سال‌ها حکومت استبدادی در انتظار دموکراسی و اصلاحاتی بودند که فیدل کاسترو وعده می‌داد. فیدل حتی زمانی که کودک بود طالب فرماندهی بود نه فرمانبری. او در سال ١٩٢٦ در مزرعه بزرگ خانواده‌اش به دنیا آمد . او زندگی در فضای باز مزرعه خانواده را دوست داشت و وقتی پنج ساله شد والدینش او را به سانتیاگو در شرق کوبا فرستادند تا با پدر و مادر تعمیدی‌اش که قرار بود به او آموزش دهند ، زندگی کند .کتاب فیدل کاسترو به زندگی رهبر ٨٤ ساله کوبا می‌پردازد و حوادث مهمی را که او نقش عمده‌ای در آن داشته برای خوانندگان شرح می‌دهد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت