

قلب نارنجي فرشته
52,000 تومان
در بخشی از کتاب قلب نارنجی فرشته میخوانیم
بگم غلط کردم خوبه؟ بیفتم به دست و پات راضی میشی؟ جان جاوید برو اون سوزن و دواتت رو بیار نوکرتم. حالا شنبه ای داغ بودم یه حرفی زدم.
تو هم بد زدی توپرم. به زبون خوش میگفتی کمی شه، نه این که های وهوی راه بندازی تو این اوضاع قاراشمیش. نگاه کن، هنوز جای پنج تا انگشتت رو صورتمه.
خدا هیچ بنده ای رو ناامید نکنه. تو این یه هفته، هر غلطی که فکرش رو بکنی کردم. یکی گفت بسوزونش و خلاص. دوشنبه بود انگار. رفتم سنگکی سر چهارراه سوسکی، پشت همون جا که بساط میکردم. تازه تنور ظهرش رو روشن کرده بود و داشت خمیر میزد.
سر حرف رو با شاطر وا کردم که آره، من چنین خبطی کردم و حالا این دختره بونه کرده قبل بعله باید پاکش کنی وگرنه عیسی به دین خود، موسی به دین خود. نونواهه هم بعض خودت نباشه، آدم اهل دليه، فقط تخم نداره. فکر می کنه همه دزدن. اون روز نشست به حرف زدن.
هی چایی ریخت و از عشق و عاشقی هاش گفت. می گفت این رو ول کرده یکی بهتر پیدا شده، اون یکی رو ول کرده یکی از اون بهتر.
میگفت همهی زندگیش عاشق بوده، ولی عاشق آدمهای جورواجور. به من هم گفت ولش کن بابا، چیزی که زیاده زن.
زرشک! انگار حرف دیروز و امروزه. آدم به یه مرغ عشق مفنگی دل میبنده، اکرم که دیگه اکرمه. مرغ عشقه هم مُرد ها. این آخریها خیلی خماری کشید.
چه قدر باید تریاک میمالیدم سرانگشت هام تا به فال از توی جعبه بکشه بیرون، بدم دست مشتری. یه طورهایی هم خل وضع شده بود. دیده بود خاطر اکرم رو میخوام، حسودی میکرد. غصهی اون هم داشتم شنبهای که اون حرف رو بهت زدم.
شبش رفته بودم خونه، دیدم کف قفس افتاده، پاهاش هوا. هرچی نچ نچ و سوت سوت کردم براش، انگارنه انگار. تا اون شب من واسه هیچ احدالناسی گریه نکرده بودم، حتا ننه و آقام.
ولی مرغ عشقه مونسم بود. به حرفهایی به ش زده بودم که به سنگ میگفتی، آب میشد. نشستم و یه دل سیر زار زدم.
در انبار موجود نمی باشد
قلب نارنجي فرشته
نویسنده |
مرتضی برزگر
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 13 |
تعداد صفحات | 120 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002299161
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
بگذریم…
برشی از متن کتاب
قصه و غصه «اینجا چطوره؟» نپرس، دختر عسلی یه کوچیکم؛ بد، بدون تو همه جای دنیا از بد بدتره. از لای این دیوارای شیری رنگ یه عالمه چشم منو می پان. تازگی ها زل می زنم بهشون، اون وقت مجبور می شن سرشونو فرو کنن تو گردنشون و به خودشون بد و بی راه بگن. توی غذام چیزی می ریزن که وقتی می خورم خیلی خسته می شم، همه ی جونم می ریزه و دیگه نمی تونم برات قصه بگم. هنوز بدون قصه های من نمی خوابی مگه نه؟ سینی غذامو می ذارم جلو شنگول صد منی که همیشه ی خدا گرسنه است. شنگول همین دختر چاق و سرتراشیده اس که داره آواز می خونه و می رقصه. گلای سرخ باغچه رو می کنه و روی لبش می ذاره و با آب دهن برگاشو پشت پلکاش می چسبونه و می خونه: خوشگلم و خوشگلم دل ها گرفتار مه .... تا دایی ناصر میاد تو که اتاق مونو گونی بکشه، می ره زیر ملافه قایم می شه. بعد دایی ناصر به من می گه چشات سگ داره. شنگول هیشکی رو نداره. به مادر بزرگ گفتم یه وقتایی به جای من بیاد ملاقات شنگول. مادر بزرگ جوری نگام می کنه انگار گفته باشم چقدر پیر شده. شنگول از آدمایی که این جا می یان هیچی نمی خواد؛ نه سیگار نه شیرینی. فقط و فقط ماتیک قرمز. بعد هم که دایی ناصر که همه صداش می زنن دایناسور می بردش تو اتاق پشت باغ، فقط من می دونم چرا شنگول تو لباساش دنبال مورچه می گرده و داد می زنه گازم گرفتن همیناس، به خدا که غصه می شه و غصه گوله می شه و سرمو می ندازم جلو پام و می رم تو گلخونه و تا پیدام نکردن، همون جا می مونم.جنگولکبازیهای جناب تام 2/ جناب تام به ساحل میرود
برشی از متن کتاب
یک روز صبح زود آنجلا ثراگمورتون و جناب تام از خانه بیرون رفتند. راه افتادند سمت ساحل. یک عالمه طول کشیده بود تا وسایل سفرشان را ببندند. جناب تام تا آن روز هیچ وقت به ساحل نرفته بود و خیلی دلش میخواست توی ساحل گردش کند. آنجلا تندی زیراندازها را انداخت و بساطشان را پهن کرد. به جناب تام گفت: "برو بازی کن! جای دوری نرو. یک جایی باش که بتوانم ببینمت. مهمتر از همه..." "...پسر خوبی باش!" کمی بعد آنجلا خوابش برد و جناب تام هم شروع کرد به گشت و گذار روی شن های ساحل. یک قلعه آن نزدیکی ها بود. از بالای آن میشد منظرهی زیبای ساحل را تماشا کرد. جناب تام تصمیم گرفت زمین را بکند و گنج پیدا کند. و پیدا هم کرد، آن هم یک عالمه! آن قدر ورجه وورجه کرد که حسابی گرم شد. دوید طرف دکهی بستنی فروشی. مرد بستنی فروش با بد اخلاقی پرسید: "چه مزه ای می خواهی؟" جناب تام همه مزهها را چشید. بستنی خوردن خوب است، اما بازی کردن بهتر است... جناب تام هم قاطی بازی شد. بازی های هوایی بازی های زمینی بعدش دوباره بازی های هوایی همه از پر زوری جناب تام تعجب میکردند. شن های ساحل داشت داغ میشد و کلهی جناب تام از گرمای آفتاب گیج و منگ شده بود. حالا وقتش بود تنی به آب بزند اول که وارد آب شد، حس عجیبی داشت. ولی چیزی نگذشت که مثل برگ روی آب سُر خورد و جلو رفت. از جلوی یک پری دریایی مهربان گذشت و از بالای سر یک نهنگ بزرگ پرید همان طور که آنجلا توی آفتاب دراز کشیده بود و خستگی در میکرد، ناگهان... جناب تام حس کرد چیزی از زیر آب، پایش را گاز میگیرد. شلوار جناب تام غیبش زده بود . جناب تام که توی دریای طوفانی سرگردان بود...ماهي بي قرار
دربارهی مجموعهی داستانهای زیر آب
داستانهای زیر آب (Fidgety Fish and Friends Little Library) یک مجموعه داستان چهار قسمتی برای کودکان و به قلم روت گالووی است که با زبانی شیرین و تصویرگری جذاب، ماجراهای موجودات زیر دریا را تعریف میکند. هر چهار جلد این مجموعه با نامهای «خرچنگ دستوپا چلفتی»، «کوسهی خندان»، «هشتپای گیگیلی» و «ماهی بیقرار» با همت واحد کودک و نوجوان نشر چشمه به فارسی ترجمه و چاپ شده است.کتاب ماهی بیقرار برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب را به کودکان 3 تا 8 سال و علاقهمند به داستانهای هیجانانگیز و عاشقان دنیای شگفتانگیز دریا پیشنهاد میکنیم.در بخشی از کتاب ماهی بیقرار میخوانیم
تیرلر با دماغش آرام ستارهی دریایی را تکان داد و گفت: (سلام!) اما ستارهی دریایی جوابش را نداد، هیچ حرکتی هم نکرد. خرچنگ چنگالهای بزرگش را تقتق باز و بسته میکرد. تیرلر میخواست با او بازی کند، اما خرچنگ عقب عقب رفت و بین جلبکهای دریایی ناپدید شد.رومن به روايت پولانسکي
معرفی کتاب رومن به روایت پولانسکی
زندگینامهای خودنوشت به قلم هنرمند تکرارناپذیر عرصهی سینما! رومن پولانسکی، برندهی جایزهی اسکار، در کنار شماست تا به اتفاق یکدیگر، در کتاب رومن به روایت پولانسکی، لحظهلحظهی زندگیاش را به نظاره بنشینید. زندگی شخصی و حرفهای این کارگردان و بازیگر برجسته در اثر حاضر مورد موشکافی و تحلیل قرار میگیرد. در حقیقت، خاطرات نویسنده از سالها زندگی پرتلاطم، و به زعم بسیاری از منتقدان یا طرفداران او، غیرعادی و نامعمولش، در کتاب حاضر برایتان بازگو میشود.دربارهی کتاب رومن به روایت پولانسکی
با وجود جذابیتهای هنرهای نمایشی، گویا سر درآوردن از زندگی شخصی اهالی سینما، بیش از خود فیلمها برای مخاطبان جذابیت دارد. کافیست سری به شبکههای مجازی، تیتر خبرهای روزنامهها یا اخبار هنرمندان بزنیم تا ببینیم جویا شدن از رازهای نهفتهی بازیگران یا کارگردانها تا چه حد برای مخاطبان وسوسهبرانگیز است. دراینبین، زندگینامههایی که به دست خود هنرپیشگان یا کارگردانها نگاشته میشود، هرچند پدیدهی رایجی نیست، اما غنیمت بزرگی به حساب میآید. باید بپذیریم که تمامی هنرمندان حوزهی سینما و تلویزیون به یک اندازه مورد توجه بینندگان و طرفداران هنرهای نمایشی نیستند. برخی به سبب محبوبیت، شهرت و یا زندگی عجیبشان بیش از سایرین زیر ذرهبین رسانهها قرار میگیرند یا به موضوع داغ مکالمات مردم بدل میشود. رومن پولانسکی (Roman Polanski) که از برترینهای فیلمسازی به شمار میرود، کسی است که محبوبیت، شهرت و سرگذشت عجیبوغریب را یکجا تجربه کرده و اکنون اینجاست تا در کتاب رومن به روایت پولانسکی (Roman)، در کمال صداقت، جریان پرفرازوفرود زندگیاش را با شما به اشتراک بگذارد. مرز باریک خیال و واقعیت همان نقطهای است که نویسنده باور دارد سراسر زندگیاش را بر فراز آن گذرانده و البته آثار فاخر هنریاش را نیز در چنین فضایی خلق کرده. از جنگ جهانی تا کوچکترین خاطراتی که رومن در شهر کراکوف لهستان پشت سر گذاشته، در هالهای از همین خیال و واقعیت سپری شدهاند. کتاب رومن به روایت پولانسکی، علاوهبر اینکه در دستهی زندگینامهها و کتاب خاطرات خودنوشت قرار میگیرد، نوعی کتاب تاریخی نیز به شمار میرود. برای آشنایی با واقعیتهای جنگ یا جریانهای سیاسی، چه کسی بهتر از یک هنرمند دقیق، جزئینگر و مبتکر که لحظهلحظه در کنارتان باشد و شما را به سفری ملموس و قابلدرک در گذشتههای دور ببرد؟! در خلال همین سفر است که به نخستین جرقههای فیلمسازی در ذهن رومن پولانسکی پی میبرید و دنیایی را خواهید شناخت که او را به نمایش حقایق بر پردهی دلفریب سینما سوق داد. زندگی پولانسکی همیشه با حواشی و اخبار ضدونقیضی همراه بوده. همچنین موضوع قضاوتهای بسیاری قرار گرفته که چه توسط مقامات رسمی و قضایی و چه در اذهان عمومی، به حق یا ناحق علیه او انجام شده. برای اینکه به مقاصد درونی، اندیشههای او یا حتی ماجراهای اصلی خیلی از اتفاقات زندگیاش پی ببریم، میتوانیم با راوی کتاب رومن به روایت پولانسکی همراه شویم. نویسنده درمورد نیش گزندهی اتهاماتی که عوام یا رسانهها روا داشتهاند، کاملاً آگاه بوده و درصدد است چهرهی واقعی خود را به ما بنمایاند. چهرهای که نه او را اَبَر انسانی دستنیافتنی و نه فردی منفور و قهرمانی شکستخورده نشان دهد. کارگردان مشهور، اینبار روبهروی دوربین خود نشسته تا نه از جهان شخصیتهای خیالی، بلکه از سرگذشت پرتلاطم خود برایمان بگوید. داستانی تماماً واقعی، پیچیدهشده در لایههای مهآلود اوهام و خیال. جالب است بدانید اثر حاضر، تحت عنوان مجموعه کتابهای مطالعات سینمایی به دوستداران هنر هفتم ارائه شده است. آزاده اخلاقی با نثر روان خود در برگردان این کتاب، به خوانش هرچه آسانتر آن کمک کرده. این اثر بهیادماندنی را انتشارات چشمه به مشتاقان هنر و آثار زندگینامهای عرضه نموده.نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی جلد6
توضیحات:
فهرست:
بهره وری و عملکرد در سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.