قهرمان در تاریخ و اسطوره (درسگفتارها)
210,000 تومان
شباهتهاي فراوان قهرمانان اسطورهاي در فرهنگهاي مختلف، و تفاوتهاي بارز آنها با قهرمانان تاريخي، يکي از مباحث مورد علاقهي اکثر قريب به اتفاق اسطورهشناسان و ديگر انديشمندان حوزههاي مرتبط بوده است. در اين کتاب پس از مرور تحولات مفهوم قهرمان در تاريخ، آراء انديشمنداني همچون زيگموند فرويد، کارل يونگ، و جيمز فريزر در مورد قهرمان در اسطوره بررسي و سه الگوي مدون برآمده از انديشهها به تفصيل بحث شدهاند. اتو رانک، لرد رگلان و جوزف کمبل، سه اسطورهشناسي هستند که بر مبناي انديشههاي پيشگامان خود، الگوهايي براي تبيين موضوع، نقش و کارکرد قهرمان در اسطوره تدوين کردهاند. علاوه بر اينها، تبارشناسي قهرمان در اسطوره، و ديدگاه متفاوت متفکر فرانسوي، رنه ژيرار، در مورد رابطهي خشونت، قرباني و امر قدسي نيز بررسي شدهاند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
قهرمان در تاریخ و اسطوره (درسگفتارها)
نویسنده | عباس مخبر |
مترجم | |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 222 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1402 |
شابک | 9789642135530 |
وزن | 0.212 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
دگرگونی جهان
جنایت و مکافات
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.عروسی خون (۵۸) (نمایشنامه)
معرفی کتاب عروسی خون (۵۸)
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.● پسرتو میخواستم، نمیخواستم فریبش بدم، اما بازوهای اون یکی مثل موج دریا منو میکشید و با خودش میبرد، مثل افسار قاطر به گردنم افتاده بود تا ابد، برای همیشه، همیشه، منو با خودش میکشید و میبرد، حتی اگه پیر میشدم و تمام پسرهای پسرت چنگ مینداختن به موهام که جلومو بگیرن. ص ۹۹ عروسی خون (۵۸) (نمایشنامه) - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.