ماجراهای علمی 3 … مارکوپولو

11,000 تومان

مارکوپولو تمام عمرش منتظر چنین روزی بود . پدرش نیکولو و عمویش مافئو سرانجام از سفری که سال‌ها پیش رفته بودند بازگشتند . هنگامی که پدر و عمویش خانه‌شان را در ونیز ترک کرده‌بودند ، او شش ساله بود ولی حالا نوجوانی پانزده ساله شده بود ! در طول این ٩ سال برای خود مردی شده بود . او بسیار مطالعه کرده بود تا بتواند به پدرش در تجارت کمک کند . وقتی مطالعه نمی‌کرد ، روزهایش را صرف گشت و گذار در لنگرگاهها می‌کرد ، جایی که بازرگانان کشتی‌های پُر از ابریشم ، ادویه‌جات ، رنگ‌های گیاهی ، نمک و پشم خود را در آن نگه می‌داشتند .

مارکو مادرش را در کودکی از دست داده بود ، به همین دلیل از بازگشت پدرش دو چندان خوشحال شد . مارکوپولو بعدها به جاهایی سفر کرد که تا آن زمان هیچ اروپایی به آنجا قدم نگذاشته بود . او همراه پدر و عمویش با کشتی از ونیز به ارض مقدس و از آنجا نیز باز با کشتی به بندر تجاری‌ای که در شرق مدیترانه قرار داشت رفت . او بیابان‌های پهناور را با کاروان شترها پیمود ، از کوهستان‌ها و دشت‌های پر فراز و نشیب گذشت و در شهرهای عجیب و پرزرق و برق و روستاهای محقر توقف کرد ، تا این‌که بالاخره به قصر « قوبیلای قا آن » در منتهی الیه چین رسید . او که اینک محبوب و مورد علاقه خان واقع شده بود سالیان سال به عنوان فرستاده ویژه او به سرزمین‌های خاور دور سفر کرد .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

ماجراهای علمی 3 … مارکوپولو

نویسنده
جانیس هربرت
مترجم
مینا علا
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ١٤٤
نوع جلد شومیز
قطع خشتی
سال نشر ١٣٩٣
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ ——
وزن 305 گرم
شابک
9789643118266
توضیحات تکمیلی
وزن 0.305 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماجراهای علمی 3 … مارکوپولو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب هواهای نفسانی و منافع

75,000 تومان
در کتاب «هواهای نفسانی و منافع» آلبرت هیرشمن فضای فکری قرن هفدهم و هجدهم را بازسازی می کند تا تحول پیچیده ایدئولوژیک رخ داده را روشن کند، که در آن به دنبال منافع مادی - که تا مدت ها به عنوان گناه مرگبار بخل محکوم می شد - نقش مهارکننده احساسات سرکش و ویرانگر انسان را تعیین کرد. هیرشمن در اینجا تفسیر جدیدی برای ظهور سرمایه‌داری ارائه می‌کند، تفسیری که بر تداوم بین قدیم و جدید تأکید می‌کند، برخلاف فرض گسست شدید که ویژگی مشترک تفکر مارکسی و وبری است. از جمله بینش‌هایی که در اینجا ارائه می‌شود، این یافته طعنه‌آمیز است که سرمایه‌داری در ابتدا قرار بود دقیقا چیزی را که به زودی به عنوان بدترین ویژگی آن محکوم شد، انجام دهد: سرکوب احساسات به نفع «بی ضرر»، اگر چه یک بعدی، منافع زندگی تجاری. هیرشمن برای به تصویر کشیدن این تغییر ایدئولوژیک طولانی به عنوان یک فرآیند درونزا، از نوشته های تعداد زیادی از متفکران، از جمله مونتسکیو، سر جیمز استوارت و آدام اسمیت استفاده می کند. این نسخه کلاسیک پرینستون با پس‌گفتار جدیدی از جرمی ادلمن و پیش‌گفتاری از آمارتیا سن، تحول ایدئولوژیکی پیچیده‌ای را که سرمایه‌داری از آن پیروز بیرون آمد، روشن می‌کند و جایگاه هیرشمن را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین و تحریک‌کننده‌ترین متفکران ما تأیید می‌کند. .

کتاب باغبان شب

250,000 تومان

معرفی کتاب باغبان شب

در کتاب باغبان شب اثر مشهور و پرفروش جاناتان آکسییر، با داستان مرموز و پرپیچ و خم خواهر و برادری همراه شوید که در یک خانه وحشتناک انگلیسی، مشغول به کار می‌شوند اما به زودی درمی‌‎یابند که در این خانه نفرین شده روح سرگردانی وجود دارد...! دربارۀ کتاب باغبان شب: این اثر پرافتخار که جزو یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز محسوب می‌شود، روایتگر ماجراجویی خواهر و برادری ایرلندی به اسم کیپ و مولی است که خانواده‌شان آن‌ها را رها کرده‌اند. کیپ و مولی برای خدمتکاری در یک خانه متروک، بزرگ و دورافتاده، به انگلستان سفر می‌کنند. زندگی این خواهر و برادر به زودی با تهدیدهایی از طرف یک شبح مرموز روبه‌رو می‌شود. در طبقۀ دوم این عمارت عجیب، اتاقی وجود دارد که در آن قفل است و گفته شده در آن اتاق، درختی رمزآلود پنهان شده که شاید دلیل کابوس‌های مولی باشد. کیپ برای نجات خواهرش از چنین وضعیتی تصمیم می‌گیرد وارد آن اتاق مخوف شود... داستان باغبان شب (The Night Gardener) چیزی فراتر از یک داستان ترسناک است؛ در این اثر، حکایتی اخلاقی دربارۀ حرص انسان‌ها روایت می‌شود. درختی که در ازای برآورده کردن آرزوها، تکه‌ای از روح انسان‌ها را به اسارت درمی‌آورد، تصویری نمادین از این حرص و طمع است. قدرت مثال زدنی و بی‌بدیل داستان سرایی جاناتان آکسییر (Jonathan Auxier) و شخصیت‌پردازی متفاوت وی سبب شده تا این رمان خارق‌العاده در مسیر تبدیل شدن به یک اثر کلاسیک ماندگار قرار گیرد.

کتاب گذشته حیاتی

175,000 تومان
معرفی کتاب گذشته حیاتی معماری همچون حوزه‌ای دارای همگرایی با توسعه در یک‌سو و میراث در سوی دیگر، می‌تواند حوزه‌ای منتخب باشد برای مطالعهٔ تأثیرات توسعه‌ای بر سنّت و میراث و عکس‌العمل‌هایی هویّتی که این تأثیرات ایجاد می‌کنند. آشکار است که طرح‌های مدرن‌ساز توسعه، محرّک‌هایی اساسی هستند برای تحوّلات تاریخی در تمامی جهان، و ایران سدهٔ اخیر نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌است. همزمان تردیدی هم نیست که توسعه باعث تضعیف سنّت‌ها و تغییر چشم‌اندازهای تاریخی می‌شود و بنابراین، واکنش‌‌هایی را نیز در تمامی حوزه‌های اجتماعی و سیاسی برمی‌انگیزد. مدّعای کتاب حاضر آن است که رابطهٔ میان اصالت و هویّت و میراث در یک سو و توسعه در سوی دیگر، به بهترین نحوی به‌واسطهٔ طراحی معماری به موضوع تجربهٔ روزانه و جسمانی، ملموس‌ و نزدیک‌ تبدیل شده و از این رو قابل درک، تحلیل و بررسی است. با تکیه بر چنین مدّعایی، کتاب حاضر با جزئی‌نگری، به مطالعهٔ طرح‌های معماری و گفتمان‌های ناظر بر ساخت بناها و شهرک‌سازی‌ها در دو دههٔ ۱۳۵۰ و ۱۳۷۰ می‌پردازد. یعنی از زمانی که تبعات توسعه، معماران ایرانی را به لزوم توجه به این امر فراخواند تا زمانی که بار دیگر جامعهٔ معماری کشور مشارکت فعّالی را در طرح‌های توسعه‌ای در کشور عهده‌دار گشت.

عشاق نامدار

425,000 تومان
کتاب عشاق نامدار: فرانسه و روسیه اثری است به ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری و چاپ انتشارات نگاه. اثر حاضر پیش از این در اواخر دهه چهلم شمسی به صورت پاورقی منتشر شده و ماجرای آن از روزهای چهارده سالگی لویی چهاردهم که پسری زیبارو و جذاب بود آغاز می شود، نوجوانی که ناگزیر توجه همه را به خود جلب می کرد تا آن جا که مادرش دستور داد تا او دیگر با هیچ زنی در اتاق خود تنها نباشد؛ اما جایی خارج از چهاردیواری قصر، پسر با دختر باغبان دیدار کرد و این دیدار حسی را در پسر برانگیخت که موجب شد رابطه ای مهرآمیز میان او و دخترک سربگیرد. بعد از کشف این رابطه تنها بودن پسر با هر زنی در هرجایی ممنوع شد و دختر باغبان از قصر اخراج و پیش خاله اش فرستاده شد. اما این منع حضور زنان به تنهایی در کنار لویی مدت زیادی دوام نیاورد زیرا مادر ترسید پسرش دچار مشکل گردد و نسبت به زنان بی مهر شود. ماجرا همین گونه پیش می رود تا جایی که پسر به تخت سلطنت تکیه می زند و صاحب فرزند می شود، فرزندی که قرار است نائب السلطنه او باشد کسی که در اصیل زادگی و حیا بسیار عقب تر لویی چهاردهم است… . . .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

آفرین سیاوش

2,500 تومان
در حماسة فردوسی، قهرمان رازآمیزی وجود دارد که بی‌گناه در تبعید کشته می‌شود و از خونش گیاهی می‌روید. در گذشته‌ها هر سال در اول نوروز به نام و آیین او مراسمی در ماوراءالنهر برگزار می‌شد. این قهرمان که سیاوش نام دارد وارد فهرست ایزدان نباتی چون دموزی و تموز شد. به ویژه همتای ادونیس یونانی فینیقی تبار که بسیار زیبا و فریبنده بود در اوستا چند بار نام سیاوش، کوی سیاورش ملقب به نام‌آور و شریف آمده است. در شاهنامة فردوسی سیاوش پسرکاوس، شاه کیانی، و پدر کیخسرو است که در تبعید به توطئة‌ گرسیوز و فرمان افراسیاب، شاه تورانی، کشته شد. در سده‌های سوم و چهارم هجری، مغان ماورالنهر روز اول نوروز، خروسی قربانی می‌کردند و در مرگ سیاوش می‌کشتند. آیا از این روایت‌ها از اوستا تا تاریخ بخارا می‌توان بی‌چون چرا گفت که سیاوش ایزدی نباتی است مانند خدایان بین‌النهرین و مصری و آسیای صغیر، هم‌سان تموز و آتیس و ادونیس؟. کتاب حاضر پاسخی است به انبوهی نوشته‌های فارسی و به زبان‌های خارجی که این قهرمان حماسی را ایزد نباتی خوانده‌اند و گاهی از این فراتر رفته و این تندیس گیاهی را به آن سوی مرزهای فرهنگی ایران انداخته‌اند. در این نوشته از یافته‌های جدید هندشناسان دربارة حماسه‌ها به ویژه آثار خانم دکتر «رومیلا تاپار»، تاریخ‌نگار معاصر هند، سود جسته شده است.