ماجراهای فرانتس کوچولو

25,000 تومان

فرانتس پسر شش ساله ای است. اما چون خیلی ریزه میزه است اصلا نمی شود سنش را درست حدس زد. برای همین خیلیها خیال می کنند که او چهار ساله است تازه این که چیزی نیست خیلی ها حتی پسربودنش را باور نمی کنند.
هر وقت فرانتس می رود مغازه تا برای خودش سیب بخرد. خانم سبزی فروش می گوید: “سلام دختر کوچولو”
هر وقت می رود روزنامه بخرد، آقا کیوسکی می گوید: “دخترخانم صبر کن تا بقیه پولت را بدهم.”
می دانید چرا؟ برای آن که …

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ماجراهای فرانتس کوچولو

نویسنده
کریستینه نوستلینگر
مترجم
کتایون سلطانی
نوبت چاپ ٤
تعداد صفحات ١١٢
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٥
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ ——
وزن ۱۲۲ گرم
شابک 9786006753003
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.122 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماجراهای فرانتس کوچولو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب نمی توان بی طرف بود

85,000 تومان
معرفی کتاب نمی توان بی طرف بود می‌توانم بفهمم که دیدِ من به این دنیای خشن و غیرعادلانه، به نحو غیرمعقولی خوشبینانه به نظر برسد. امّا برای من، آنچه را دیگران به نامِ ذهنی‌گرایی احساسی یا آرزوهای پارسایانه کنار می‌گذارند، وقتی به کنش‌هایی می‌انجامند که می‌توانند این آرزوها را برآورده سازند و به آن باورهای ذهنی جامهٔ عمل بپوشانند، اندیشه‌هایی مُحِق به‌شمار می‌آیند. ارادهٔ دست زدن به چنین کنش‌هایی نمی‌تواند بر پایهٔ اطمینان صورت پذیرد بلکه متّکی بر امکاناتی است که از قرائتِ تاریخ به‌دست می‌آیند، تاریخی که روایت دردناکِ سنگدلی‌های معمولِ انسانی نیست. زیرا تاریخ، انباشته از لحظاتی است که در آنها، برخلاف تمامی انتظارات، افراد در کنار یکدیگر برای عدالت و آزادی بیشتر مبارزه کرده‌اند، و دستِ‌آخر پیروز شده‌اند. نه همیشه، امّا به اندازهٔ کافی برای آنکه اثبات شود که می‌توان بیش از این کاری انجام داد. بازیگرانِ این مبارزات، کسانی هستند که برای لحظه‌ای و حتی زمانی که ترس تمامی وجودشان را فراگرفته است، جرأت انجام کاری را داشته‌اند. زندگی من سرشار از این افرد بوده‌است و صِرف وجودشان به من امید بخشیده است. هاوارد زین

کتاب حالا حکایت ماست هدهد

4,000 تومان
معرفی کتاب حالا حکایت ماست هدهد حافظ موسوی ۱۵ اسفند سال ۱۳۳۳ در رودبار متولد شد. اولین مجموعه شعرش را در سال ۷۳ با نام «دستی به شیشه های مه گرفته ی دنیا» منتشر کرد، که مورد استقبال قرار گرفت و جایزه «گردون» را از آن خود کرد. وی مدتی دبیر هیئت تحریریه مجله کارنامه بود و به همراه شمس لنگرودی، شهاب مقربین انتشارات آهنگ دیگر را پایه گزاری کردند. او در حال حاضر از اعضای کانون نویسندگان ایران است. بسیاری درباره شعر او گفته اند، که در یک دوره نوعی طبیعت گرایی دارد، نه از جنس رمانتیسم، بلکه از جنس نوعی بیان شعری از مسائل ساده. به گفته ی خودش ،شعر را غریزی شروع کرده است و هرگز شیفته وار به سراغ جریان های نو و فضاها نرفته و سعی کرده با احتیاط حرکت کند.

این خانه از آن من است

180,000 تومان
دورته هانزن در این رمان که اولین اثر اوست به مضامینی همچون خانواده، خانه، بستگان و نیز پناهندگی می‌پردازد. این خانه از آنِ من است در واقع داستان جنگ و مهاجرت است، روایت سه نسل از انسان‌هایی متفاوت و دور از هم که به اجبار زمانه کنار هم قرار می‌گیرند. این خانه از آن من است جزو پرفروش‌های ادبیات آلمان و نیز دنیا بوده و نظر بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرده است.

کتاب جمهوری آذربایجان

12,000 تومان
کتاب « جمهوری آذربایجان» "ج‍م‍ه‍وری آذرب‍ای‍ج‍ان ک‍ن‍ون‍ی آن" نوشته « محمدامین رسول زاده» توسط انتشارات شیرازه منتشر شده است."از سال ۱۹۲۰ با پیروزی بلشویک‌ها، جمهوری آذربایجان به مدت ۷۱ سال تا ۱۹۹۲، با نام جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی یکی از جمهوری‌های تشکیل دهنده اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی در سال ۱۹۹۱، جمهوری آذربایجان نیز در ۱۸ اکتبر ۱۹۹۱ اعلام استقلال نمود و به عنوان یک واحد سیاسی مستقل در عرصه بین المللی شناخته شد. ساختار حکومتی جمهوری آذربایجان تقریبا شبیه سایر جمهوریهای مشترک المنافع است و دارای قوای سه گانه می باشد. ولی از آن سه قوه، رئیس جمهور بعنوان رئیس قوه مجریه که مستقیما از سوی مردم انتخاب می شود دارای بیشترین اختیارات است. بطوریکه مسئول عزل و نصب نخست وزیر، وزرای کابینه و نیز مقامات قضایی از جمله دادستان کل کشور بعنوان رئیس قوه قضائیه می باشد. در عین حال ریاست شورای عالی امنیت ملی را بعهده دارد که رئیس نهاد ریاست جمهوری دبیر این شورا است. مصوبات مجلس پس از امضاء و تایید رئیس جمهور لازم الاجرا است.بیش از ۵۰ حزب سیاسی رسمی ثبت شده در این کشور وجود دارند. اما حزب حاکم ، حزب ینی آذربایجان مهمترین حزب جمهوری آذربایجان با بیش از ۵۰۰ هزار عضو می‌باشد. انتخابات پارلمانی هر ۵ سال یکبار برگزار شده و نمایندگان از بخش های مختلف شهر (مناطق شهری) انتخاب می‌شوند. مجلس جمهوری آذربایجان دارای ۱۲۵ نماینده است که برای ۵ سال از سوی مردم انتخاب می‌شوند. بیش از ۹۰ درصد از اعضای پارلمان آذربایجان از اعضای احزاب موافق دولت، بویژه حزب ینی آذربایجان است . انتخابات شهرداری ها نیز هر ۵ سال یکبار و از مناطق مختلف شهری برگزیده می‌شوند. پریزیدنت الهام حیدر اوغلو علی‌اف، چهارمین رئیس‌جمهور آذربایجان (متولد ۲۴ دسامبر ۱۹۶۱، باکو) رئیس‌جمهور محبوب کنونی جمهوری آذربایجان می باشد که با تلاش خود، موجبات پیشرفت آذربایجان را در همه عرصه‌ها فراهم کرده است . وی فرزند حیدر علی‌اف، رئیس‌جمهور پیشین آذربایجان است و از تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۰۳ قدرت را در دست گرفت."

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت