ماجراهای من و اژدهایم 1/ خانه‌ای برای اژدها

70,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

بعضی بچه‌ها دوست دارند سگ داشته باشند، بعضی‌ها از گربه خوششان می‌آید، من …

اژدها دوست دارم!

اما نه یک اژدهای بزرگ. اژدهای بزرگ توی خانه‌مان جا نمی‌شود، اژدهای سه­‌سر هم نمی­‌خواهم. ممکن است سرهایش با همدیگر دعوایشان شود.

من اژدهایی انتخاب می­‌کنم که از دهانش آتش بیاید…

برشی از متن کتاب

بعضی بچه ها دوست دارند سگ داشته باشند، بعضی ها از گربه خوششان می آید، من …. اژدها دوست دارم! اما نه یک اژدهای بزرگ. اژدهای بزرگ توی خانه مان جا نمی شود. اژدهای سه سر هم نمی خواهم.

ممکن است سرهایش باهم دیگر دعوایشان شود. من اژدهایی انتخاب می کنم که از دهانش آتش بیاید. قبل از این که او را به خانه ببرم، با هم می رویم پیش دکتر تا مطمئن شوم کاملا سالم است.

دست هایش را می گیرم و به او می گویم که اژدهای کوچولوی شجاعی است. و حتما از دکتر می خواهم که به او چند تا آب نبات بدهد. در راه خانه، اگر مامان و بابا قبول کنند، او می تواند کتار من بنشیند.

برایش یک اسم می گذارم، یک گوشه از اتاقم را خالی می کنم که شب ها آن جا بخوابد و چند اسباب بازی به او می دهم. وقتی بزرگ تر شد، به او پرواز کردن یاد می دهم.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ماجراهای من و اژدهایم 1/ خانه‌ای برای اژدها

نویسنده
دیوید بیدزایکی
مترجم
شقایق یوسف‌زاده
نوبت چاپ
تعداد صفحات 36
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008655077
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماجراهای من و اژدهایم 1/ خانه‌ای برای اژدها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

آدم ما در باليوود

62,000 تومان

معرفی کتاب آدم ما در بالیوود اثر کریم نیکو نظر

"آدم ما در بالیوود" کتابی است از "کریم نیکونظر" که در آن "زندگی پرماجرای رژیستور مشهور پرفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده" را به خوانندگان معرفی می‌کند. در میانه‌ی دهه‌ی بیست میلادی، یک جوان ارمنی-ایرانی به نام "اوانس اوهانیان (اوگانیانس)" که در آکادمی سینمایی مسکو رشته‌ی فیلم خوانده بود، به ایران بازگشت. هدف او ایجاد صنعت سینما در کشور بود. "اوانس اوهانیان" از آنجایی که شروع هیچ تولیدی را بدون متخصصان آن رشته ممکن نمی‌دانست، تصمیم گرفت مدرسه‌ای در تهران راه‌اندازی کند. در عرض پنج سال موفق شد اولین مدرسه را با عنوان پرورشگاه آرتیستی سینما اداره کند. بازیگری و اجرا، به جای تولید فیلم، سنگ بنای این موسسه بود. "اوانس اوهانیان" دو فیلم صامت با نام‌های "آبی و رابی" و "حاجی آقا آکتور سینما" را روی پرده برد. "آبی و رابی" مستقیما بر اساس بازی‌های طنز زوج سینمای دانمارک پت و پاترسون طراحی شده بود که ایرانی‌ها این زوج را بارها در سینما دیده بودند و از آن‌ها خوششان آمده بود. "آبی و رابی" با استقبال خوبی از سوی منتقدان و مردم مواجه شد.
فیلم دوم او ساخته‌ای انعکاسی درباره یک فرد سنت‌گرا بود که به سینما بدگمان است، اما در پایان داستان اهمیت هنر فیلم را تشخیص می‌دهد. متاسفانه فیلم در گیشه خوب ظاهر نشد و نقص فنی و دیگر مسائل، چشم‌انداز سودرسانی آن را دچار تنزل کرد. "اوانس اوهانیان" پس از شکست در دومین فیلمش نتوانست هیچ پشتوانه‌ای برای فعالیت‌های بعدی پیدا کند
به این ترتیب ایران را به مقصد هند ترک کرد و در کلکته به تحصیلات خود ادامه داد. سپس در سال 1947 به ایران بازگشت و هفت سال بعد در آنجا درگذشت. "کریم نیکونظر" در کتاب "آدم ما در بالیوود"، "زندگی پرماجرای رژیستور مشهور پرفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده" را با جزییات بررسی می‌کند.
سفارش:0
باقی مانده:1

سبت

54,000 تومان

معرفی کتاب سبت

روایت یک مرگ... کتاب سبت اولین اثر خواندنی مجید غروی رمانی جذاب و متفاوت است که شما را در تعلیق میان‌ مرگ و زندگی قرار می‌دهد. نویسنده در این کتاب، داستان را با یک‌ پیچش هنرمندانه به آفرینش انسان گره می‌زند و با خواندن آن روایتی منحصربه‌فرد زیر پوستتان به جریان می‌افتد.

درباره‌ی کتاب سبت

احمد، قهرمان داستان و شخصیت اصلی کتاب سبت نویسنده‌ی جوانی است که می‌خواهد درباره‌ی مرگ بنویسد. او برای یافتن ایده و سوژه‌ی مورد نظرش به خانه‌ای خالی پناه می‌برد تا با ماندن در آنجا،ایده‌ای بکر در ذهنش جاری شود. اما آنچه برای احمد رخ می‌دهد، چیزی فراتر از یک جرقه‌ی ذهنی‌ست... مجید غروی در رمان سبت چهار شخصیت متفاوت را قرار داده که هر یک به‌نوعی، نقطه‌ی محوری داستان هستند. این چهار شخصیت، احمد، همسر او، پسرعمویش که بهرام نام دارد و حسین دوست مشترک سه‌نفر دیگر هستند؛ شخصیت‌هایی که مجید غروی از ساختن و پرداختن آن‌ها غافل نشده و با هنرمندی خاص خودش، در جهت پرورش هرکدام قلم زده است. احمد در گیرودار یافتن طرحی نو برای نوشتن از مرگ، با مرگ‌هایی در اطراف خود و میان عزیزانش مواجه می‌شود که او را به دنیای دیگری سوق می‌دهند. اتفاقاتی که احمد آن‌ها را به‌سان یک نفرین می‌پندارد و روح او در جریان همه‌ی این اتفاقات، به سمت‌وسویی جدید حرکت می‌کند. مجید غروی در کتاب سبت یک داستان فلسفی را همراه با فضاسازی ذهنی و آمدورفت میان دنیای زندگان و رفتگان خلق کرده است. این رمان می‌تواند نگاه شما را به اصل آفرینش انسان، ارتباط میان آدمیان و تعلیق زنده بودن و مردن متحول می‌کند. او با واژگان خاص و ویژه و دقت و وسواس در انتخاب آن‌ها، به شکلی ویژه در عرصه‌ی داستان و رمان هنرنمایی می‌کند.

زيرآفتاب خوش خيال

4,000 تومان

معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر

جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان می‌پردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر می‌کشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقه‌مند می‌شود و همین موضوع باعث می‌شود تا خانواده‌اش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمی‌دارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج می‌کند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار می‌گذرد، دچار مشکل شده و رابطه‌شان به جدایی ختم می‌شود. مونا مجبور می‌شود به تنهایی زندگی ‌کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث می‌شود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بی‌طرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری می‌کند. همین موضوع سبب می‌شود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونه‌ای بکار برده است که شما را گیج نمی‌کند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر آن است که از رائه‌ی چهره‌ی سیاه یا سفید به شخصیت‌های داستان پرهیز شده است. چهره‌ی خانواده‌ی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ‌ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیت‌های داستان از جمله مونا و شهریار جنبه‌های مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشاره‌ای به پیش‌داوری‌های پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان می‌شود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز می‌توان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانواده‌های این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانواده‌ی شهریار گرمای رابطه‌ی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونه‌ای روایت می‌شود که گویی جدایی آن‌ها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیش‌داوری‌های ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا می‌کند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه می‌دهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر می‌خوانیم: شیشه ‌شور را از روی هره‌ی پنجره برمی‌دارد. دمپایی‌ها را به نوبت می‌کند و روی هره می‌رود. وزنش را روی پنجره می‌اندازد. شیشه شور را فشار می‌دهد. قطره‌های ریز آب روی شیشه پخش می‌شوند. بوی تمیزی دماغش را پر می‌کند. روزنامه را روی سطح بی‌رنگ، محکم بالا و پایین می‌کشد. پشت قطره‌های آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربه‌ای، نه بچه‌ای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر می‌شود از مامان‌ها که سرشان را از در ورودی آپارتمان‌ها بیرون می‌آورند و سر بچه‌ها داد می‌کشند. پسربچه‌ها که گل‌کوچیک بازی می‌کنند و دختر بچه‌ها که دم در خانه‌ی همدیگر می‌پلکند. فقط یک دختر مو‌مشکی با پسرها فوتبال بازی می‌کند. آن‌قدر ریزه است که خودش را چابک از لا به ‌لای پسرها رد می‌کند و شوت می‌زند توی دروازه‌ی زپرتی که می‌گذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمی‌گذاشت بروند توی کوچه. می‌گفت: «لازم نکرده با این گوییم‌ها بازی کنین واسه‌ی من.» موسی توی خانه رژه می‌رفت و می‌گفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همه‌چیز و همه‌کس مزخرف بودند. مسئله‌های ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهی‌هایی که هر از گاهی توی حوض جان می‌دادند، روی آب بی‌حرکت بالا آمدند و چپه می‌شدند، و شلوار پاره‌اش که هرچه مامان می‌دوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر می‌خورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه می‌پرید. مخصوصاً وقت‌هایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض می‌نشست و با انگشت‌های پایش بازی می‌کرد. شصت پای چپ با راست احوال‌پرسی می‌کرد و بهش شبات شالم می‌گفت.

مسافران زمان 1/ ماجرای خانواده‌ی بالبوئنا در غرب وحشی

335,000 تومان

معرفی کتاب مسافران زمان ۱

کتاب مسافران زمان ۱ نوشته روبرتو سانتیاگو است که با ترجمه آزاده رادکیان‌پور منتشر شده است. این کتاب داستان ماجرای خانواده بالبوئنا است که این بار به غرب وحشی سفر می‌کنند. مجموعه مسافران زمان داستان یک خانواده است که با یک سیاهچاله عجیب در زمان سفر می‌کنند، در این جلد آن‌ها به ۱۵۰ سال قبل و آمریکا می‌روند، جایی که در آن بین سرخ‌پوست‌ها گیر می‌کنند و حالا باید با دوچرخه‌هایشان از دست اسب‌های تندرو آنها و تیرهای تیزشان فرار کنند.
همه‌چیز توی یک روز عادی، مثل بقیه‌ی روزها، شروع شد. رفته بودیم چند تا دوچرخه بخریم.

من و پدرم و خواهر و برادرم و همسایه‌مان، ماری‌کارمن، و دخترش، ماریا. وسط پارکینگ بودیم.

سوار دوچرخه‌هایمان، که یکهو اتفاق افتاد. سروصدایی در آسمان، نور شدید سفیدرنگ، آذرخشی که فرود می‌آید و ناگهان...

... توی بلک‌راک هستیم، در دل غرب وحشی.

ماجرا تازه شروع شده است...

سفارش:0
باقی مانده:1

بچه‌محل نقاش‌ها 5/ زمانی که هم‌صحبت فریدا بودم

99,000 تومان
کتاب بچه محل نقاش ها 5 زمانی که هم صحبت فریدا بودم توسط انتشارات هوپا و تألیف محمدرضا مرزوقی در 172 صفحه منتشر شده است. خلاصه کتاب به شرح زیر است. می‌دانم بیشتر اوقات دیه‌گو خودش مقصر است. بس که هربار سرش جایی گرم است و دائم شیطنت می‌کند. اما وقتی خشم فریدا را می‌بینم و احساس می‌کنم با این خشم می‌تواند دودمان دیه‌گو را به باد بدهد، مجبور می‌شوم برای نجات جان آن مرد بیچاره از دروغ مایه بگذارم. مرد بیچاره‌ای که اصلا نباید دلت برایش بسوزد. فریدا از او هم بدتر است و برای او که اصلا نباید دلت بسوزد. حتی وقت‌هایی که روی صورت نقاشی‌هایش قطره‌های درشت اشک را نقاشی می‌کند، انگار دارد توی صورتت داد می‌زند: « حق نداری برای من دلسوزی کنی! فقط می‌ت...  
چه حالی پیدا می‌کنی اگر دایی‌ات یک کارتن پر از صفحه‌ی‌‌ گرامافن قدیمی به تو بدهد و اولین جمله‌ای که از صفحه می‌شنوی این باشد؟

فریدا همیشه می‌گوید: «من واقعیت خودمو نقاشی می‌کنم اما این احمق‌ها فکر می‌کنن کارهای من خیالیه.»

این‌بار دایی خود ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و صفحه‌هایی را که زمانی فریدا به او داده بود تا صدایش را روی آنها ضبط کند در اختیار مانی و باقی بچه‌ها قرار می‌دهد.

با شنیدن صدای نوجوانی دایی‌سامان روی صفحه‌ها، بچه‌ها به ماجرای سفر دایی به مکزیک و رفتنش به خانه‌ی فریدا پی می‌برند. در این سفر که لوئیس بونوئل دایی و فریدا را همراهی می‌کند به اصرار بونوئل به دل جنگلی عجیب می‌زنند که درختانش انسان هستند. بعد هم سر از معابد آزتک‌ها درمی‌آورند و گرفتار اشباح می‌شوند. اشباحی که در اعتصاب کارگری به سر می‌برند و برای همین دست به سیاه و سفید نمی‌زنند.

دست آخر

280,000 تومان

معرفی کتاب دست آخر

ساموئل بکت برنده جایزه نوبل ادبی در کتاب دست آخر در قالب نمایشنامه‌ای تک پرده‌ای، ماجرای زندگی یک ارباب را به همراه خدمتکارانش شرح می‌دهد که گویی تنها بازمانده‌های جهان هستند و دچار رنجی عجیب شده‌اند.

درباره‌ی کتاب دست آخر:

این نمایشنامه چهار شخصیت دارد. ارباب خانه «هم» نام دارد که در طول زندگی‌‌اش گناهان زیادی را مرتکب شده است، اما اکنون نابینا شده و دیگر توان راه رفتن و ایستادن هم ندارد. «کلاو» خدمتکار اوست که از کودکی برایش کار می‌کند. «نگ و نل» نیز پدر و مادر «هم» هستند که آن‌ها هم توانایی راه رفتن ندارند و معلول‌اند. داستان نمایشنامه دست آخر (Fin de partie) مربوط به زمانی می‌شود که حیات بشری در اثر حادثه‌ای نابود شده و تنها همین 4 نفر بازماندگان کره‌ی زمین هستند. این کتاب سبکی مینیمالیستی دارد و به خوبی مواجه شدن انسان را با مرگ به تصویر می‌کشد. ساموئل بکت اولین بار نمایشنامه «دست آخر» را به زبان فرانسه به نگارش درآورد، سپس خودش آن را به انگلیسی ترجمه نمود. این اثر در کنار نمایشنامه در انتظار گودو از آثار شاخص این نویسنده پوچ‌گرا به شمار می‌آید.

نکوداشت‌های کتاب دست آخر:

- دست آخر، یک تجربه‌ی نمایشی باشکوه است. (Sunday Times) - تلفیقی از زیبایی، تصور، سرزندگی و طنزی زیرکانه. (New York Post) - اگر «در انتظار گودو» را دوست دارید، این نمایشنامه را بخوانید. (Point  

در بخشی از کتاب دست آخر می‌خوانیم:

هَم نوبتِ (خمیازه می‌کشد.) بازیِ منه. (دستمال بازشده را در برابر خود می‌گیرد.) خون‌ بند بیار لعنتی! (عینکش را برمی‌دارد، چشم‌ها، صورت و عینکش را پاک می‌کند، دوباره عینک می‌زند، دستمال را تا می‌زند و ماهرانه در جیب بغل لباس‌ خوابش می‌گذارد. گلویش را صاف می‌کند، سر انگشتانش را در هم چفت می‌کند.) عذابی (خمیازه می‌کشد.) بالاتر از عذاب من هست؟ بی‌شک. قبل‌ها. ولی الان؟ (مکث.) پدرم؟ (مکث.) مادرم؟ (مکث.) س... گم؟ (مکث.) اُه، حاضرم باور کنم به قدر چنین مخلوقاتی رنج می‌کشن. اما این یعنی رنج‌شون با من برابره؟ بی‌شک. (مکث.) نه، همه‌چیز (خمیازه می‌کشد.) مطلقه، (مغرورانه.) آدم هر چی بزرگ‌تر پُرتر. (مکث. با اندوه.) و تهی‌تر. (بینی بالا می‌کشد.) کلاو! (مکث.) نه، تنها. (مکث.) چه رؤیاهایی! اون جنگل‌ها! (مکث.) کافیه، وقتشه که تموم بشه، توی پناهگاه حتا. (مکث.) اما هنوز دودلم، توی... توی تموم‌کردنش دودلم. آره، همینه، وقتشه که تموم بشه اما هنوز (خمیازه می‌کشد.) توی تموم‌کردنش دودلم. (خمیازه می‌کشد.) خدا، خسته‌م، بهتره برم تو رخت‌خواب. (سوت می‌زند. کلاو بی‌درنگ وارد می‌شود. کنار صندلی می‌ایستد.) تو هوا رو آلوده می‌کنی!