مارادونا

198,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

در بخشی از کتاب مارادونا می‌خوانیم

در نوزده‌سالگی، مدت‌ها قبل از این‌که به تعبیر ادواردو گالیانو به «خدای کثیف و گناهکار» تبدیل شود، قهرمان جام جهانی جوانان زیر بیست سال در ژاپن شد.

تا آن زمان، وانت راستروخِرو دیگر به تاریخ پیوسته بود. مارادونا حالا خودش ماشین‌باز قهاری شده بود که هر ماشین برایش در حکم یک کارت ویزیت بود؛ خصلتی آرژانتینی که تا آخر عمر در وجودش ماند.

هواداران برای تشکر از ال‌ پِلوسا تصمیم گرفتند به پاس لحظات خوشی که به آن‌ها هدیه کرده بود، با جمع کردن پول برایش ماشین بخرند: یک مرسدس بنز شیک قرمزِ 500 اس‌ال‌سی با قدرت 237 اسب بخار؛ هدیه‌ای دیگر به نشانه‌ی قدرشناسی.

برای هدیه‌ی کریسمس با پس‌انداز حقوقش یک فیات اروپایی 128 سی‌ال‌اس کارراه‌انداز خرید؛ ماشین بدشکل و زمختی که انگار یک بچه طراحی‌اش کرده بود. یک کلکسیونر در نزدیکی بوئنوس‌آیرس هنوز این ماشین را دارد و در برابر پیشنهادهای موزه‌های ایتالیایی مقاومت می‌کند.

اگر مانند مارادونای بیست‌ساله یک ستاره به معنای واقعی باشید، نمی‌توانید سوار فیات اروپایی شوید، پس اولین ماشین اسپورتش را از پورشه‌ی آلمان خرید؛ یک پورشه‌ی 924 نوک‌مدادی با صندلی‌های چرمی قهوه‌ای. این اولین دارایی قیمتی‌اش بود و پیش از جدایی از بوکا جونیورز و پیوستن به بارسلونا آن را فروخت.

سی سال بعد، زمانی که در مقام مربی تیم ملیْ جام جهانی دلسردکننده‌ای را پشت‌سر می‌گذاشت، روی آن ماشین نیم‌میلیون دلار قیمت گذاشته بودند. اما پس از دو سال، قیمت ماشین درست مانند اعتبارش در جایگاه مربی سقوط کرد و به 77.500 دلار رسید.

قرارداد مارادونا با بارسلونا شامل یک ماشین گلف قرمز هم می‌شد که یک روز عصر در سال 1983 با آن وارد محوطه‌ی نیوکمپ شد. درِ ورودی برای تمرین بسته بود. «دیدی دیه‌گو! درسته که می‌گن سحرخیز باش تا کام‌روا باشی، ولی حالا که یک‌بار هم خودت رو زود رسونده‌ای در بسته بود.»

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

مارادونا

نویسنده
گیم بالاگه
مترجم
عادل فردوسی‌پور، علی شهروز
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 448
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
زندگی نامه و خاطرات
نوع کاغذ ——
وزن 340 گرم
شابک
9786220109938
توضیحات تکمیلی
وزن 0.340 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مارادونا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تونل وحشت علوم/ حشره‌های زشت

35,000 تومان

معرفی کتاب حشره های زشت اثر نیک آرنولد

حتما با خودتان فکر می کنید خواندن کتابی درباره ی این حشرات زشت و چندش آور وقت تلف کردن است، اما اشتباه می کنید! چون زندگی حشره ها خیلی عجیب وغریب است و کلی نکته های جالب و خفن و اسرارآمیز دارد.
آیا می دانید چطور می توان صدپا را از هزارپا تشخیص داد؟
چرا بعضی حشره ها توی فنجان چای شما شیرجه می زنند؟
یا می دانستید آخوندک ماده سر جفتش را قطع می کند و می خورد؟
یا می دانید جفت دوم بال مگس چه کاربردی دارد؟
پس خودتان را برای مطالعه ی یک کتاب علمی چندش آور ترسناک عجیب حشره ای آماده کنید!
سفارش:0
باقی مانده:1

پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

قیمت اصلی: 45,000 تومان بود.قیمت فعلی: 22,000 تومان.

معرفی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

جوردی سییرا‌ ای فابرا در کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم داستان پسر نوجوانی به نام فلیپه را به تصویر می‌کشد که مامان و بابای او دست به اعتصاب زده‌اند. به این معنا که دیگر هیچ‌کدام از وظایف پدری و مادری‌شان را انجام نمی‌دهند. متعجب شده‌اید، مگر نه؟! با فلیپه همراه شوید و ببینید چرا و چگونه چنین چیزی رخ داده است...

درباره‌ی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

کتابی که پیش روی شماست، به نام پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (Querido Hijo: Estamos En Huelga) نوشته‌ی جوردی سییرا‌ ای فابرا (Jordi Sierra I Fabra) رمانی برای نوجوانان است. این اثر ذیل مجموعه‌ای به نام پسر عزیزم منتشر شده که در آن، داستان پسری نوجوان به نام فلیپه و چالش‌های او با خانواده، دوستان و مدرسه‌اش روایت می‌شود. پیش از آن که به شما بگوییم ماجرای کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم چیست، اجازه دهید ابتدا شما را با فلیپه آشنا کنیم. فلیپه پسر نوجوانی است که پدر و مادرش از دست کارهای او ذلّه شده‌اند! راستش را بخواهید، فلیپه نه در کارهای خانه کمک می‌کند، نه حتی به امور شخصی خودش رسیدگی می‌کند. هر سال در درس‌هایش تجدید می‌آورد و با همه‌ی این‌ها سربه‌هوا و بی‌مسئولیت هم هست! داستان کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (We Are on Strike) از آن جا آغاز می‌شود که پدر و مادر فلیپه تصمیم می‌گیرند اعتصاب کنند و کاری به کار پسرشان نداشته باشند. با توجه به این اعتصاب، فلیپه و پدر و مادرش دیگر حقی نسبت به یکدیگر نداشتند؛ فلیپه فقط حق غذا، تخت‌خواب و گاهی یک بوس داشت (چون به هر حال پسرشان بود!)، اما نه هیچ چیز بیشتر... راستش را بخواهید، داستان از چند روز قبل شروع شده بود. درست از همان روزی که پدر و مادر فلیپه با او چنان دعوایی کردند که بیا و ببین. ماجرا همان باید و نبایدهای همیشگی بود. این‌که چرا فلیپه از فرصت‌هایش استفاده نمی‌کند، چرا نمی‌فهمد که اگر همین‌طوری پیش برود، به هیچ جا نخواهد رسید، چرا با بال زدن یک مگس هم حواسش پرت می‌شود. که باید درس بخواند، که فرصت‌ها را از دست ندهد، که همه‌ی کارها را نگذارد برای لحظه‌ی آخر، که تابستان در یک چشم به‌ هم زدن تمام می‌شود و از این‌جور حرف‌ها. حرف‌هایی که هر سال می‌زدند، اما امسال به خاطر دو‌تا تجدید شدَّتَش بیش‌تر بود. اما همان‌طور که احتمالاً خودتان حدس می‌زنید، گوش فلیپه به این حرف‌ها بدهکار نبود که نبود. سه ماه تا امتحانات سپتامبر مانده بود. نمی‌خواست از همین الآن بنشیند سرِ درس و مشق، آخر تازه مدرسه‌اش تمام شده بود. به استراحت نیاز داشت!!... به‌ هر ‌روی، مامان و بابای فلیپه که متوجه شدند او قرار نیست از کارهای بدش دست بردارد، تصمیم گرفتند اعتصاب کنند. می‌پرسید اعتصاب پدر و مادرها دیگر به چه شکل است؟ خب، ما به شما می‌گوییم. اعتصاب یعنی این ‌که دیگر مامان رأس ساعت نُه صبح، فیلیپه را با این بهانه که «اگر زیاد بخوابی، همه‌ی ساعت‌های روزت را از دست می‌دهی» از خواب بیدار نکرد. بعد هم که فلیپه تصمیم گرفت برود فوتبال بازی کند، هیچ مخالفتی با او نداشت. وقتی هم که دید تیشرت فلیپه کثیف، چروک و پُر از لکه است و بوی وحشتناکی هم می‌دهد، خم به ابرو نیاورد. در واقع، قرار بود که مامان تیشرت ورزشی فلیپه را بشوید، اما از آن جا که در اعتصاب به سر می‌برد، این کار را انجام نداده بود و به نظر نمی‌رسید اهمیتی به این موضوع بدهد. البته باید به شما بگوییم که فلیپه هنوز نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده. گمان می‌کرد مادرش دچار زوال عقل شده که این چنین نسبت به کارهای فلیپه بی‌تفاوت رفتار می‌کند! فلیپه آنجایی متوجه شد اتفاقی عجیب در حال رخ دادن است که موقع بیرون آمدن از خانه، مادرش هیچ صحبتی با او انجام نداد. در حالت عادی باید با مادرش بحث می‌کرد، تعهد می‌داد که سر‌وقت برمی‌گردد، قسم می‌خورد که خوب رفتار می‌کند، که خودش را توی دردسر نمی‌اندازد، که اگر چراغ راهنمایی برای عابران سبز بود، از خیابان رد می‌شود و یک عالم چیز دیگر. اما این بار زمانی که فلیپه جلوی در و خطاب به مادرش گفت «من رفتم!» مادرش با یک «بسیار خُبِ» ساده و مختصر جوابش را داد. نه هیچ ممانعتی، نه هیچ درس اخلاقی، هیچیِ هیچی. خلاصه این که پدر و مادر فلیپه داشتند در حد المپیک به او بی‌محلی می‌کردند. فلیپه که در ابتدا از شرایط تازه راضی بود، ‌کم‌کم متوجه شد که قضیه‌ی پیش‌آمده چندان هم مطلوب نیست. همین شد که سعی کرد راهی برای شکستن اعتصاب پدر و مادرش بیابد. دوست فلیپه، آنجل، به او گفته بود آن‌هایی که اعتصاب می‌کنند، اول تحت فشار قرار می‌دهند تا بتوانند حقوق‌شان را مطالبه کنند، ولی در نهایت مذاکره می‌کنند،‌ اما به نظر نمی‌رسید که پدر و مادر فلیپه قصد مذاکره داشته باشند... پس آن روز کی می‌رسید؟ طاقت فلیپه طاق شده بود... بد نیست اشاره کنیم که زیمنا مایر تصویرگری کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم را بر عهده داشته است. مجموعه‌ی پسر عزیزم به چندین زبان ترجمه شده؛ این کتاب را در ایران، زهرا سادات جد‌غریب به فارسی برگردانده و نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) آن را ذیل مجموعه‌ی داستان‌های ونوشه به انتشار رسانده است. گفتنی‌ست چاپ نخست این کتاب در زمستان 1398 صورت گرفته است.

مو قرمز

250,000 تومان
در بخشی از کتاب مو قرمز می‌خوانیم: در سکوت دلنشین سر غروب، اوس ‌محمود از سویی هر چند دقیقه یک ‌بار درِ قابلمه‌ی روی اجاق را برمی‌داشت و غذای داخلش را که در حال قُل ‌زدن بود از نظر می‌گذراند تا خوب بپزد و ته نگیرد و از سوی دیگر با تلویزیون کوچکش ور می‌رفت، بلکه تصویری بدون برفک پیدا کند. تلویزیون و منبع برقش را که یک باتری کار کرده‌ی ماشین بود از گبزه با خودش آورده بود. دو روز اول باتری جواب نداد، برای همین روز سوم با وانت به اون ‌گورن فرستاده شد تا تعمیر شود. حالا باتری برق لازم را برای کار کردن تلویزیون تولید می‌کرد، اما تلویزیون تصویر واضح پخش نمی‌کرد و این قضیه بد جوری اوس ‌محمود را دمغ کرده بود، طوری که ساعت‌ها با آن ور می‌رفت تا حسابی عصبانی می‌شد. من را صدا می‌کرد و آنتنی را که خودش از مفتول‌های بدون روکش و ورق حلبی ساخته بود دستم می‌داد و آن‌قدر «چپ، راست راست، بگیر بالا، بشین بشین.» می‌گفت تا تصویر واضح شود. بالاخره پس از ساعت‌ها سعی ‌و تلاش، تصویری که بر صفحه‌ی تلویزیون نقش می‌بست واضح و شفاف می‌شد و ما سفره‌ی شام را پهن می‌کردیم. اما هنوز مشغول خوردن ‌نشده و درست هنگامی که زمان پخش اخبار شبانه فرا می‌رسید، تصویر مانند خاطره‌ای دور و دراز آرام ‌آرام محو و محوتر می‌شد و موج برمی‌داشت و لرزان‌ لرزان می‌رفت و می‌آمد و زیر انبوهی برفک گم می‌شد. در این مواقع من یا اوستا نوبتی از پشت سفره بلند می‌شدیم و دستی به آنتن می‌رساندیم. ولی در نهایت بی‌خیال تصویر می‌شدیم و سر جای‌مان سر سفره آرام می‌نشستیم و به صدای گوینده‌ی خبر بسنده می‌کردیم و غذای‌مان را می‌خوردیم.
سفارش:0
باقی مانده:1

درسهای کاندینسکی در باهاوس

4,500 تومان
کتاب درسهای کاندینسکی در باهاوس، شیوه آموزش هنر و نگره های گوناگون آن را به صورت بحث و گفتگو میان استاد و دانشجو به مدرسان و مربیان هنر می آموزد و در نتیجه اندیشه هنرجو را وسعت بخشیده و او را به پژوهشی هوشمندانه وا می دارد. واسیلی کاندینسکی به عنوان بنیانگذار و پدر هنر تجریدی (آبستره) در اروپا شناخته شده است. نوشتارهای او که موجز و به سیاق «تورات» و کتابهای دینی نوشته شده اند در زمره بهترین نوشتارهای کمک درسی و آموزشی مدرسان هنر در دو سده گذشته به شمار می روند کاندینسکی در این دانش و آموزش جدید، اساس کار را بر تجزیه طبیعت به سه عنصر اصلی هنر: نقطه، خط، گستره قرار می دهد و می کوشد که همه پدیده ها را در ارتباط با این سه عنصر آغازین و ساده هنرهای تجسمی بررسی کند و به آمیختاری از هنرهای مختلف دست یابد. او معتقد به وحدت هنرهاست و به دنبال کشف زبانی که بتواند وحدت هنرها را تضمین کند، در این راه تازه و نو گام بر می دارد و بنیان فهم و درک همگان را از هنر دگرگون می سازد.  

ناخدای هفت دریا 2/ ناخدا باراکودا، آخر دنیا

34,000 تومان

ناخدای هفت دریا ۲ | ناخدا باراکودا، آخر دنیا

ناخدای هفت دریا ۲ | ناخدا باراکودا، آخر دنیا این کتاب از بخش های مختلفی تشکیل شده و توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است. از من می‌شنوید، بهترین روش روبه‌روشدن با موقعیت‌های سخت این است که نقشه‌ای بکشید و هر اتفاقی هم که بیفتد، آن را دنبال کنید. این کار آرامتان می‌کند و کاری برای انجام‌دادن پیش پایتان می‌گذارد. چون قبلاً بهتان گفته‌ام، دیگر نمی‌گویم که من دروغ نمی‌گویم و نترسیده بودم. ترسیده بودم‌ها؛ ولی ترس مثل سگِ پشتِ حصار است: هرچقدر بیشتر محلش بگذاری، بیشتر برایت واق‌واق می‌کند. باید دندان‌هایت را به هم فشار بدهی و با چیزی که سر راهت سبز می‌شود، روبه‌رو شوی. اگر شجاع نیستی، جوری رفتار کن که انگار هستی. خواه…
ناخدا باراکودا و خدمه‌ی کشتی‌اش غیبشان زده. برای همین، جرقه تصمیم می‌گیرد پیدایشان کند، حتی اگر آخر دنیا باشند. بدبختی اینجاست که واقعاً آخر دنیایند... ولی خیالی نیست: با شجاعت، ذکاوت، یک مقدار شانس و کمک رفقا، چیزی جلودارِ جرقه نیست.
سفارش:1
باقی مانده:1

خانواده‌ی سلطنتی 1/ تعطیلات پردردسر

105,000 تومان
خانواده‌ی سلطنتی چهار نفره‌ای در قلعه‌ای وسطِ شهر زندگی می‌کنند.
همه‌ی آن‌ها از تاج‌گذاشتن متنفرند. هربار از تاج‌گذاری فرار می‌کنند و به دریا و کوه و آتش‌فشان می‌روند.
شاهزاده‌کوچولوهای بامزه، آلیس و لوییس‌کوچیکه، به هر بهانه‌ای دنبالِ بازی‌کردن هستند و بوزومخملی، فیلِ گنده‌ی عروسکی‌شان را همه‌جا با خودشان می‌برند.
این‌بار نوبت باباست که تاج را روی سرِ مامان‌بزرگ بگذارد و فرار کند. ولی باباپادشاه توی بد هَچَلی گیر افتاده، مردمِ سرزمینش چتربه‌دست تظاهرات کرده‌اند و از او آفتاب می‌خواهند، آن‌ها از باران خسته شده‌اند! فکر می‌کنی پادشاه می‌تواند باران را بند بیاورد یا...
سفارش:1
باقی مانده:1