ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 4/ اسم من استیلتُن است، جرونیمو استیلتُن!!

125,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2
درباره نویسنده کتاب
الیزلبت دمی (Elisabetta Dami) (1958- ) نویسنده ایتالیایی ادبیات کودک است که به دلیل نگارش سری کتاب‌هایجرونیمو استیلتن مشهور است.
درباره ناشر کتاب

هوپا ناشر کتاب‌های کودک، نوجوان و جوان و بازی‌های فکری – آموزشی است که از سال 1392 فعالیت خود را آغاز کرده است.

فعالیت هوپا با ارائه‌ی نسل جدیدی از بازی‌های فکری – آموزشی شروع شد، بر اساس تولید داخلی و با کیفیتی قابل

مقایسه با محصولات بین‌المللی در این حوزه. پس از موفقیت هوپا در بخش بازی‌های فکری، از سال 1394 برنامه‌ریزی آن برای انتشار کتاب‌های مناسب کودک، نوجوان و جوان آغاز گشت و سرانجام در اردیبهشت 1395، مصادف با نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، نخستین کتاب‌های هوپا به بازار عرضه شد.

ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 4/ اسم من استیلتُن است، جرونیمو استیلتُن!!

تا حالا اسم دستیار من، پینکی پیک، به گوشِتان خورده؟ پینکی فقط چهارده‌ سالش است، ولی یکی از باهوش‌ترین موش‌هایی است که تا حالا دیده‌ام.
حتماً دوست دارید بدانید پینکی چطور توی روزنامه‌ی من، جریده‌ی جوندگان، مشغول‌به‌کار شده. پس بهتر است این کتاب را بخوانید. داستان خیلی دراااازی دارد… پُر از خنده، ماجراجویی، هیجان و البته اتفاقات خجالت‌آوری که برای شخصِ شخیص جرونیمو استیلتنِ خودتان افتاده.

 

 

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 4/ اسم من استیلتُن است، جرونیمو استیلتُن!!

نویسنده
 جرونیمو استیلتن
مترجم
 فریبا چاوشی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 130
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008869047
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 4/ اسم من استیلتُن است، جرونیمو استیلتُن!!”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

عقل عذابم مي دهد

11,000 تومان
 

در بخشی از کتاب عقل عذابم می‌دهد: شعرهای دی ماه 75 تا فروردین 78 می‌خوانیم

انسان‌های غارنشین را حتماً دیده‌ای یا لااقل یکی از آن‌ها را تقریباً هر روز پشتِ چراغ‌قرمز یا مکث می‌کند یا فکر می‌کند که مکث می‌کند موهایش بلند و جوگندمی‌ست یا فکر می‌کند که با یک و هفتاد و پنج سانت قد موهایش بلند و جوگندمی‌ست. این از من اما تو فعلاً نصف دیگر سیب‌ات را هم و بعد بردار قلم‌مویت را و دیوار غار مرا با گُل‌وگیاه با هر شاخ و شمایلی که خودت می‌دانی یادت باشد تلفن نارنجی‌ست.

فهرست مطالب کتاب

از این‌که در سه زمان تا کجاها که ما / وَ همین‌ جا چیزی برای نگفتن رفیقی نداری مؤلف من بودم افقی که هرگز با چهره‌های مختلفی از تو سیصد گل سرخ هم که شده از فردا که چه‌طور به ‌روایت خودمان اگر اتفاقی افتاد تو او را ندیده‌ای بر بوم نقاشی تا دوِ بعدازظهر آخه اون‌ها هر دو یک نفریم با ماشین‌حساب هم که فکر کنی راوی گوید این‌طور عصری را اصلاً نمرده‌ای روانی صحنه را عوض می‌کنیم تا آدم‌بزرگ‌ها این‌همه سال کجا بودید؟ فقط یک شوخی بود از دو درختِ فقط زیردریایی از آن‌سوی خط از فرداهایِ چه‌ کنم مؤلف هم سردرگم است دن‌کیشوت از اعماق کدام اتفاق؟ اول تو بخند از فرط خنده خراباتی ترسو! فکرهای از هر طرف این مرثیه و نه هیچ‌گاه در شلوغی‌ِ از هر طرف
 

خانواده‌ی سلطنتی 1/ تعطیلات پردردسر

105,000 تومان
خانواده‌ی سلطنتی چهار نفره‌ای در قلعه‌ای وسطِ شهر زندگی می‌کنند.
همه‌ی آن‌ها از تاج‌گذاشتن متنفرند. هربار از تاج‌گذاری فرار می‌کنند و به دریا و کوه و آتش‌فشان می‌روند.
شاهزاده‌کوچولوهای بامزه، آلیس و لوییس‌کوچیکه، به هر بهانه‌ای دنبالِ بازی‌کردن هستند و بوزومخملی، فیلِ گنده‌ی عروسکی‌شان را همه‌جا با خودشان می‌برند.
این‌بار نوبت باباست که تاج را روی سرِ مامان‌بزرگ بگذارد و فرار کند. ولی باباپادشاه توی بد هَچَلی گیر افتاده، مردمِ سرزمینش چتربه‌دست تظاهرات کرده‌اند و از او آفتاب می‌خواهند، آن‌ها از باران خسته شده‌اند! فکر می‌کنی پادشاه می‌تواند باران را بند بیاورد یا...
سفارش:1
باقی مانده:1

اسرار کاخ مارمولک‌زده

30,000 تومان

معرفی کتاب اسرار کاخ مارمولک زده اثر کاتالینا گنسالس بیلار

این کتاب روایت کننده داستانی خواندنی و پندآموز پیرامون شاهزاده کوچکی به نام شاه پور است که در قصری با خانواده اش زندگی می کند و در روزی که قرار است بقیه به شکار ببر سفید بروند او اجازه این کار را ندارد، به همین دلیل خیلی ناراحت است. او ماجرایی شگفت انگیز را تجربه می کند و یاد می گیرد دروغ ها می توانند چقدر تاثیر بدی بر دنیا داشته باشند.
می‌دانید دروغ‌ها کجا زندگی می‌کنند؟

جایی هست که دروغ‌ها تبدیل به واقعیت شوند و برای آدم دردسر درست کنند؟

چطور می‌شود سر از سرزمین دروغ درآورد؟

شاه‌پور جواب این سوال‌ها را ‌خوب می‌داند، بعد از اینکه سفر پرهیجانش را به سرزمین اسرارآمیز دروغ آغاز کرد با هزارویک جور موجود شگفت‌انگیز و ماجرای باورنکردنی روبه‌رو شد. او فهمید که دروغ‌های ریز و درشتی که مردم می‌گویند، تا چه اندازه ممکن است خطرآفرین و مشکل‌ساز باشند.

سفارش:0
باقی مانده:1

در دنیای تو ساعت چند است؟

80,000 تومان
داستان من فرق می‌کند. من ناخواسته پناه‌گاهم را نه آن‌سوی دنیا، که در رشت پیدا کردم و در تمام این سال‌ها هر وقت دنبال امنیت و آرامش روحی می‌گشتم، یا احوالم به‌هم می‌ریخت، راهیِ رشت می‌شدم. این مهاجرتِ من، پناهندگی من بود و دوگانه‌ی پاریس ـ رشت این فیلم هم از همین ‌جا می‌آید. البته حالا بعد از ساختن این فیلم ارتباطم با رشت عوض شده. نمی‌دانم، دیگر سخت است که به چهره‌اش نگاه کنم. انگار میان ما رازی بود که من به همه گفتم و همه‌چیز عوض شد. با دیدن تابلوهای ادگار دگا مجذوب ایده‌ی پنهان‌بودن چهره‌ی زن شدم. نسخه‌ای از مجموعه‌نقاشی‌های «مری کاسات در لوورِ» دگا را انتخاب کردیم که پس‌زمینه هم نداشت و این امکان را می‌داد که فیگور محوری زن را در هر فضا و محیطی بازسازی کنیم. چند روز پیش کشف کردم این سیر بیرون آمدن مری کاسات از قاب نقاشی و تبدیل شدنش به زنی واقعی که همچنان چتربه‌دست به مغازه‌ی قاب‌سازی برمی‌گردد، چیزی از مری پاپینز و پریدن آدم‌ها توی فضای نقاشی را هم در خود دارد، که البته از آن چیزهایی است که شاید کسی جز خودم در فیلم حسش نکند!  

غريبه

150,000 تومان

در بخشی از کتاب غریبه می‌خوانیم

درِ ماشین محکم بسته می‌شود. ماشین را با نگاهم دنبال می‌کنم که از راه فرعی می‌راند و وارد جاده می‌شود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمی‌بیند. صدای جیرجیرک‌ها و موجودات شب‌زی از لای بوته‌های کانولا شنیده می‌شود. نگاهی به دوروبرم می‌اندازم. من این‌جا بزرگ شده‌ام. تمام دنیایم در این‌جا خلاصه می‌شود و هیچ‌وقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشته‌ام. هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستاره‌ی بالای سرم نگاه می‌کنم. همان آسمان پُرستاره‌ی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره‌ چشم دوخته‌ام. تنها آسمانی که تابه‌حال دیده‌ام. تمام آن ستاره‌ها، ماهواره‌ها، ماه. می‌دانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر می‌رسد. تابه‌حال هیچ‌وقت به‌اش فکر نکرده بودم، اما اگر من می‌توانم همه‌ی این‌ها تمام ستاره‌ها و ماه را از این‌جا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمی‌برد؟ به داخل خانه که برمی‌گردم همه‌جا سوت‌وکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون این‌که منتظر بماند تا کمی درباره‌ی آن‌چه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دم‌در خانه‌ی ما ظاهر شد. پس درک می‌کنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاق‌نشیمن را خاموش می‌کنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمی‌دارم و به آشپزخانه می‌برم و روی کابینت کنار سینک می‌گذارم. درِ یخچال را باز می‌کنم، نگاهی به داخلش می‌اندازم، اما چیزی برنمی‌دارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون می‌زند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پله‌ها بالا می‌روم. روی هر پله می‌ایستم و به قاب عکس‌های روی دیوار نگاه می‌کنم. یادم نیست آخرین‌بار کِی این کار را کردم: این‌که روی پله‌ها بایستم و به این عکس‌ها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیک‌تر شوم. سه قاب‌ عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما به‌تنهایی.