



مبانی تربیت بدنی، علوم ورزشی و ورزش جلد1
8,300 تومان
در قلمرو تربیت بدنی و ورزش چه حرفه ای را انتخاب خواهید کرد؟
معلمی، مربیگری، هدایت برنامه های فعالیت ورزشی، پزشکیاری ورزشی و غیره. کتاب مبانی تربیت بدنی علوم ورزشی و ورزش فرصتهای شغلی رو به رشد در این قلمرو پویا را در می کاود.
این کتاب تصور سنتی از ماهیت، قلمرو، فلسفه و تاریخ تربیت بدنی و ورزش را تکامل می بخشد؛ چالشها و افقهای آینده را روشن می کند و شیوه آمادگی برای مشاغل مختلف را ارائه می دهد. به این موارد برجسته توجه کنید:
*فصلی جدید در مورد روان شناسی ورزش و فعالیت ورزشی که بر فعالیت بدنی مادام العمر قهرمانان و افراد عادی تأکید می ورزد.
*فصلی جدید در مورد رفتار حرکتی، با نگرشی عمیق بر یادگیری حرکتی، تکامل و کنترل حرکتی، همراه با تأکید بر نکات کاربردی برای متخصصان این قلمرو.
*نگاهی وسیع تر بر حیطه فیزیولوژی ورزشی، همراه با اطلاعات جدید در مورد تمرین و بی تمرینی، آمادگی، تولید انرژی، تغذیه و عملکرد. *معیارهایی برای تربیت بدنی، همراه با صلاحیتها و تواناییهای معلمان مبتدی و اصول راهنما برای ارزیابی
در انبار موجود نمی باشد
مبانی تربیت بدنی، علوم ورزشی و ورزش جلد1
نویسنده |
دبورا آ. وست، چارلز آ. بوچر
|
مترجم |
دکتر احمد آزاد
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 572 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1397 |
سال چاپ اول | ———— |
موضوع |
علوم ورزشی
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789645306715
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
توفان
معرفی کتاب توفان
رومن گاری نویسنده شهیر فقید فرانسوی و ادیبی که توانست دو بار برنده جایزه ادبی گنکور شود در کتاب توفان، این بار رویای تمدن بشری را در بوتهی آزمایش میریزد، آن را پر و بال میدهد و پایانی ویژه برایش رقم میزند. به راستی بشر در طول زندگیاش به دنبال چیست؟ شاید بتوان با مطالعه این مجموعه داستانهای منتشر نشده از رومن گاری به پاسخ این سوال دست یافت.درباره کتاب توفان:
رومن گاری (Romain Gary) هنرمند و ادیبی بود که در طول عمر خود بسیار فعالیت داشت و آثار متعددی از خود به یادگار گذاشت، آثاری که در میان آنها به طور یقین برای هر سلیقه و نیازی پاسخی وجود دارد. او زندگی شخصی پرفراز و نشیبی هم داشت که بازتاب آن را میتوان در برخی آثارش مشاهده کرد. مهمترین ویژگی دیگر آثار او تنوع در موقعیتهای مکانی و زمانی آفریده شده در داستانهایش است. او تا جایی به آثارش تنوع بخشید که تعدادی از رمانهایش را با نامی متفاوت از نام واقعی خودش منتشر کرد و این حقیقت را برای مدتها مخفی نگاه داشته بود. خوشبختانه بیشتر آثار بلند و حتی کوتاه گاری به فارسی و بسیاری زبانهای دیگر در سراسر دنیا برگردانده شدهاند. کتاب توفان در بردارنده شش داستان کوتاه از رومن گاری است که تا پیش از انتشار رسمی آنها برای نخستین بار، کسی از وجودشان اطلاعی نداشت. در این اثر داستانی نیمه بلند به نام یونانی قرار داده شده که در حقیقت طرح ابتدایی رمانی است که نیمه کاره رها شده بود. انتشار این مجموعه داستان سبب شد تا بار دیگر توجه ویژهای به آثار رومن گاری شود و فقدان وجودش در این دنیا احساس شود. داستان کوتاه توفان که نام کتاب از آن برگرفته شده است، نخستین اثر ادبی به شمار میرود که رومن گاری پیش از آنکه نویسندهای مشهور شود، به نگارش در آورده بود. داستانهای دیگر کتاب توفان (The Storm) در طول دورانهای مختلف نگاشته شدهاند و به همین دلیل شاید بتوان گفت این کتاب از آرشیو شخصی گاری بیرون کشیده شده و نشانگر مسیر طی شده و تحولات او در طول زندگیاش است. داستانهای این کتاب حرفهای زیادی برای گفتن دارند چراکه از میان اتفاقات زیسته توسط خود نویسنده برگرفته شدهاند.شاهنامهی فردوسی 17: پادشاهی خسرو پرویز
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 17: پادشاهی خسرو پرویز میخوانیم
شاه ایران از کار آنان بسیار تعجب کرد و با سپاهش سه روز پشت درِ آن شهر ماند. روز چهارم کسی را فرستاد و به آنان چنین پیغام داد: «سپاه بسیاری با ما نیست. گرچه به این شهر نزدیک شدهایم؛ اما برای جنگ نیامدهایم. برایمان آذوقه بفرستید و ما را یاری کنید و در پی شکست ما نباشید.» اما حرف در نظر آنها خوار بود و سپاهیان شاه نیز همه خسته و گرسنه بودند. در همان هنگام ابری تیره پدیدار شد و مانند شیر خشمگین غرّید و آنگاه باد سختی بر آن شهر وزیدن گرفت. صدای مردم در هر کوی و برزن برخاست. وقتی نیمی از آن شب تیره گذشت، قسمتی از دیوار شهر فروریخت. تمام مردم داخل شهر از آن کار در شگفت ماندند و اسقف در مقابل خداوند به عذرخواهی پرداخت. در هر کوی و برزن آذوقه تهیه کردند و با سه کشیش پیر آنها را بیرون آوردند. کشیشها از هرچه در آن سرزمین بود، از لباسهایی که محصول سرزمین روم است با زاری و ناله نزد شاه ایران آوردند و گفتند: «ای شاه! ما گناهکاریم.» چون خسرو جوان و خوشکردار بود، آنها را بهخاطر بدیای که کرده بودند، سرزنش نکرد. در آن شهر کاخی بود که بلندیاش به آسمان میرسید. در آن پُر از برده بود؛ زیرا قیصر آنجا را چنان ساخته بود. شاه از دشت به درون شهر آمد و در آن شهرستان بسیار گشت. تمام رومیان او را ستودند و به زیر پایش گوهر افشاندند. وقتی شاه به آن جای آباد رسید، مدتی را در آن به استراحت پرداخت و آنگاه نامهای برای قیصر نوشت و از آن طوفان و باد و باران و ابر سیاه گفت. سپس از آن شهرستان بهسوی سرزمین مانُوی راند که خردمندان آن را بهشت میدانستند. هرکس از اهالی مانُوی که خردمند و بزرگزاده بود و از راهبان و کشیشان، با هدیه و نثار بسیار نزد شاه ایران شتافتند.مارادونا
در بخشی از کتاب مارادونا میخوانیم
در نوزدهسالگی، مدتها قبل از اینکه به تعبیر ادواردو گالیانو به «خدای کثیف و گناهکار» تبدیل شود، قهرمان جام جهانی جوانان زیر بیست سال در ژاپن شد. تا آن زمان، وانت راستروخِرو دیگر به تاریخ پیوسته بود. مارادونا حالا خودش ماشینباز قهاری شده بود که هر ماشین برایش در حکم یک کارت ویزیت بود؛ خصلتی آرژانتینی که تا آخر عمر در وجودش ماند. هواداران برای تشکر از ال پِلوسا تصمیم گرفتند به پاس لحظات خوشی که به آنها هدیه کرده بود، با جمع کردن پول برایش ماشین بخرند: یک مرسدس بنز شیک قرمزِ 500 اسالسی با قدرت 237 اسب بخار؛ هدیهای دیگر به نشانهی قدرشناسی. برای هدیهی کریسمس با پسانداز حقوقش یک فیات اروپایی 128 سیالاس کارراهانداز خرید؛ ماشین بدشکل و زمختی که انگار یک بچه طراحیاش کرده بود. یک کلکسیونر در نزدیکی بوئنوسآیرس هنوز این ماشین را دارد و در برابر پیشنهادهای موزههای ایتالیایی مقاومت میکند. اگر مانند مارادونای بیستساله یک ستاره به معنای واقعی باشید، نمیتوانید سوار فیات اروپایی شوید، پس اولین ماشین اسپورتش را از پورشهی آلمان خرید؛ یک پورشهی 924 نوکمدادی با صندلیهای چرمی قهوهای. این اولین دارایی قیمتیاش بود و پیش از جدایی از بوکا جونیورز و پیوستن به بارسلونا آن را فروخت. سی سال بعد، زمانی که در مقام مربی تیم ملیْ جام جهانی دلسردکنندهای را پشتسر میگذاشت، روی آن ماشین نیممیلیون دلار قیمت گذاشته بودند. اما پس از دو سال، قیمت ماشین درست مانند اعتبارش در جایگاه مربی سقوط کرد و به 77.500 دلار رسید. قرارداد مارادونا با بارسلونا شامل یک ماشین گلف قرمز هم میشد که یک روز عصر در سال 1983 با آن وارد محوطهی نیوکمپ شد. درِ ورودی برای تمرین بسته بود. «دیدی دیهگو! درسته که میگن سحرخیز باش تا کامروا باشی، ولی حالا که یکبار هم خودت رو زود رسوندهای در بسته بود.»شاگرد قصاب
در بخشی از کتاب شاگرد قصاب میخوانیم
باران ناجوری میآمد. یک گوشهی خیابان ایستادم و تابلویی را تماشا کردم. یک مرد کچل که با چراغ نئون درست کرده بودند. وقتی چراغ خاموش بود کچل بود، ولی وقتی روشن میشد مو درمیآورد. عالی بود. چرا کچل شوید؟ با انواعواقسام رنگها این را مینوشت. تا آخر عمرم میتوانستم بایستم و تماشا کنم. صدای آواز یک دختر شنیدم. از کلیسا میآمد، رفتم تو. لباس سفید تناش بود و آهنگی راجعبه باغوبستان میخواند. به عمرم همچین آوازی نشنیده بودم. نتهای پیانو به شفافیت آب چشمه بودند که از صخره میریزد پایین و مرا یاد جو انداختند. اولینبار در کوچهی پشت خانهمان دیدمش. چهار پنج سالمان بیشتر نبود. کنار یک چاله بغل مرغدانی نشسته بود. چند هفته یخبندان بود و او هم داشت با یک تکه چوب میزد روی یخ. یککم نگاهش کردم و بعد بهش گفتم اگه صد میلیون میلیارد تریلیون دلار ببری چهکار میکنی؟ نگاهم نکرد، به زدن روی یخ ادامه داد. بعد بهم گفت چهکار میکند و همین سرمان را مدت زیادی گرم کرد. این اولینباری بود که جو پرسل را دیدم. آن روز یک گل نرگس برفی توی راهآب بود، یادم مانده چون فقط همان یکی بود. یکی از آن روزهایی بود که تقریباً میتوانستی صدای همهچیز را به شفافیت صدای این دختر بشنوی. بهترینِ روزها بود، آن روزها با جو. بهترین روزهای عمرم، قبل از بابا و نوجنت و شروع اینها. یک مدت طولانی آنجا نشستم، نمیدانم چهقدر. بعد خادم کلیسا آمد پیانو را هل داد و برد. وقتی دوباره نگاه کردم دختر لباسسفید رفته بود. ولی اگر با دقت گوش میکردی هنوز موسیقی را میشنیدی. اسم آهنگ بود در باغهای سالی. میخواستم اینقدر بنشینم که تمام رد آهنگ پاک شود. انگار توی نور رنگی خورشید عصر که از پنجره به داخل میریخت شناور بودم.تهجدولیها 8/ راز سیرک آتش
معرفی کوتاه
ته جدولی ها 8: راز سیرک آتش
چیزی نمانده که تعطیلات عالی هفته ی آخر سال به فاجعه ای تمامعیار تبدیل شود. اینکه همه چیز به روال طبیعی خود برگردد، به عشقفوتبالها بستگی دارد. قرار بود تعطیلاتِ فراموشنشدنی ای باشد. قرار بود آخرین مسابقه ی فوتبال سال را برگزار کنند: مسابقه ی بچهها با پدر و مادرها. بعدش هم قرار بود با هم به ورزشگاه اتلتیکو مادرید بروند تا فینال جامحذفی را تماشا کنند. این ها به کنار، سیرک بزرگ آتش هم به سویالاچیکا آمده تا برنامه های جذاب و هیجانانگیزی ترتیب دهد، اما با شروع آتشسوزی های مرموز در شهر، همه چیز به هم ریخته است. عشقفوتبال ها که پیمان بسته اند تا همیشه کنار هم باشند، این بار در جلد هشتم از مجموعه ی تهجدولیها باید دستبهکار شوند و مقصر آن خرابکاری ها را پیدا کنند.ده جستارداستان نويسي
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.