مجمع الجزایر گولاگ (جلد دوم)
620,000 تومان
مجمعالجزاير گولاگ، يکي از بزرگترين و خواندنيترين روايتهاي تاريخ ادبيات جهان که براي نويسندهاش جايزهي نوبل ادبي 1970 را به ارمغان آورده، در واقع تلاشي است براي ارائهي تصويري قابل درک از گستردگي سايهي شر بر زندگي ميليونها شهروند روس در عصر اتحاد جماهير شوروي، بهويژه دورهي حکمراني ژوزف استالين بين سالهاي 1929تا 1953.
الکساندر سولژنيتسين، نويسندهي نامدار روس و از بازماندگان اردوگاههاي کار اجباري گولاگ در شوروي سابق، اين کتاب را طي ده سال و از راه گفتگو با بيش از 220بازماندهي ديگر اردوگاهها، در سه جلد به رشتهي تحرير درآورده که آميزهاي است از نثر نويسندهاي حماسهپرداز، مورخي آرمانگرا و مصلحي برآشفته، با رگههايي از طنز سياه. آنچه ميخوانيد جلد دوم اين مجموعه است.
هيچ خوانندهي قرن بيستويکمياي که شاهکار سولژنيتسين را براي بار اول ميخواند نبايد تصور کند که بناست يک روايت تاريخي سرراست را بخواند. کتاب او فقط وصف تاريخ نيست، خود تاريخ است. به لطف عنايت وسواسگونهي سولژنيتسين به جزئيات و استعدادهاي ادبي و جدلي او، مجمعالجزاير گولاگ به خلق همين جهاني که ما امروزه در آن زيست ميکنيم کمک کرده است.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
مجمع الجزایر گولاگ (جلد دوم)
نویسنده | الکساندر سولژنیتسین |
مترجم | احسان سنایی اردکانی |
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 718 |
قطع و نوع جلد | وزیری گالینگور |
سال انتشار | 1402 |
شابک | 9789642135479 |
وزن | 1.007 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
فلسفه چیست
معرفی کتاب فلسفه چیست
راهنمای عملی روان شناسی تجربی
این یک چیق نیست/مرکز
برگزیده ای از دیوان خاقانی
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.دکتر محمد مصدق: سرگذشت سیاسی
معرفی کتاب دکتر محمد مصدق: سرگذشت سیاسی
دکتر محمد مصدق: سرگذشت سیاسی - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.