مجموعه اشعار سیمین بهبهانی دفتر دوم

125,000 تومان

مجموعه اشعار سیمین بهبهانی دفتر دوم

سیمین بهبهانی به بانوی غزل شهرت دارد و برخی از اشعار او به اندازه آثار کلاسیک شعر فارسی مشهور و محبوب اند و به خاطر تسلطی که بر اوزان شعر فارسی داشت و وزن های جدیدی که خود ایجاد کرده بود مورد استقبال سازندگان آثار موسیقایی قرار گرفت. تازه ترین مورد، سروده «چرا رفتی» با صدای همایون شجریان است.
مهم ترین تخصص شاعرانه سیمین بهبهانی که موجب حیرت و تحسین می شد کشف، به کارگیری یا ابداع اوزان تازه و نیز سرودن اشعار در مصراع های طولانی بود در حالی که وزن را با دقت رعایت کرده بود و با مهارتی خیره کننده قالب های کهن را در شکل تازه و با مضامین مدرن عرضه می کرد و چندان در این کار و خلاقیت های نوآورانه در عرصه غزل چیره دست بود که «نیمای غزل» لقب گرفت.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

مجموعه اشعار سیمین بهبهانی دفتر دوم

نویسنده
سیمین بهبهانی
مترجم
———
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 1200
نوع جلد جلد سخت
قطع رقعی
سال انتشار 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
شعر معاصر
نوع کاغذ ———
وزن 590 گرم
شابک

9789643519865

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.590 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مجموعه اشعار سیمین بهبهانی دفتر دوم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

فلسفه چیست

280,000 تومان

معرفی کتاب فلسفه چیست

هر مفهومی رخداد را به روش خودش برش می‌زند [= شکل می‌دهد] و باز‌ـ‌برش می‌زند. عظمت هر فلسفه‌ای برحسب طبیعت رخدادهایی اندازه‌گیری می‌شود که مفاهیم آن فلسفه ما را به آن فرامی‌خوانند یا آن فلسفه ما را قادر به رهاکردن آن در مفاهیم می‌سازد. لذا مقتضی است که پیوند یکتا و انحصاری میان مفاهیم و فلسفه به‌مثابه رشته‌ای آفریننده، با ظریف‌ترین جزئیاتش مورد بررسی و سنجش قرار گیرد. مفهوم از آنِ فلسفه است و به چیزی جز فلسفه تعلق ندارد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

کتاب زنان و محیط زیست

15,000 تومان
معرفی کتاب زنان و محیط زیست
هرگز آگاهانه با خود اندیشیده ایم چرا برای دستیابی به آرامش، بی اختیار به دامن سبز طبیعت پناه می بریم؟ تداعی این کهن الگو از روزگارانی به یادگار مانده که طبیعت هنوز اسیر فرهنگ نشده بود و قرار نبود علم بر همه چیز مسلط شود. در آن روزگار، زنان تدبیر جامعه را در دست داشتند و خردمندانه با هستی هماهنگ شدند. برآمدن خرد جمعی از زندگی مشارکتی در پرتو این تدبر از تک روی عقلانیت ابزاری جلو می گرفت و با مصائبی چون آلودگی محیط زیست مواجه نبود. بلوغ عقل مذکر در سایه پرورندگی داهیانه زنانه اما نیازمند هزینه ای سنگین بود که عمدتاً در تخریب محیط زیست تجلی می کرد. اقتضای زندگی مشارکتی در عصر مدرنیته اما رفته رفته عقل مذکر را به سرمنزل خردمندی دو جنسیتی در عصر جهانی شدن رهنمون گردید و این سرآغازی است بر ظهور تمدنی متکثر با نمودی چون سبز شدن محیط در بی سالاری. و این، داستان کتاب حاضر است.
سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب ای سرزمین من (گلسرخی)

60,000 تومان
معرفی کتاب ای سرزمین من (گلسرخی) رهروان خسته را احساس خواهم داد / ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت / نور های تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت / لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد / سهره ها را از قفس پرواز خواهم داد / چشم ها را باز خواهم کرد / خوابها را در حقیقت روح خواهم داد / دیده ها را از پس ظلمت به سوی ماه خواهم راند / نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت / گوشها را باز خواهم کرد…/ آفتاب دیگری در آسمان لحظه خواهم کاشت / لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد / سوی خورشید دگر پرواز خواهم کرد…. .

کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی

125,000 تومان
معرفی کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی اصفهان در طول قرون متمادی یکی از کانونهای داغ ادب پارسی بود و گویندگان و نویسندگان خوش نامی از آن خطه ظهور کرده اند ؛ یکی از گویندگان پر آوازه ی آن دیار استاد جمال الدین محمد ابن عبدالرزاق اصفهانی است که از قصیده پردازان قرن ششم محسوب می شود. دیوان وی سفره ی رنگارنگی را می ماند که از انواع خوردنی ها می . . .

نظریه و روش در تحلیل گفتمان

180,000 تومان

معرفی کتاب نظریه و روش در تحلیل گفتمان

ده سالی است که «گفتمان» واژه‌ای مد روز شده است. آن را بی‌هدف و غالباً بی‌آنکه تعریف کنند در متن‌ها و بحث‌های علمی به‌کار می‌گیرند. اکنون گفتمان به واژه‌ای مبهم و گاه بی‌معنا بدل شده است که حتی زمانی که آن را با دقت به‌کار می‌برند در هر بستری معنایی متفاوت دارد. اما در بسیاری از موارد منظور از «گفتمان» این است که زبان در چارچوب قالب‌هایی ساختاربندی شده و مردم به هنگام مشارکت در حوزه‌های مختلف حیات اجتماعی در گفتار خود از این قالب‌ها تبعیت می‌کنند.
و در این جست‌وجو به‌سرعت درخواهیم یافت که تحلیل گفتمان نه یک رویکرد واحد بلکه مجموعه‌ای از رویکردهای میان‌رشته‌ای است که می‌توان از آن‌ها در انواع گوناگون مطالعه‌ها و برای کندوکاو در قلمروهای مختلف اجتماعی استفاده کرد. در ضمن، هیچ اجماع روشنی درباره‌ی چیستی گفتمان‌ها و نحوه‌ی عملکرد و نحوه‌ی تحلیل آن‌ها وجود ندارد.