مخلوقات غريب

18,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب مخلوقات غریب اثر حسین سناپور

می چرخی به طرفش، و او حالا نگاه ازت برمی دارد و راه می افتد. چمدان را اما جا می گذارد. هرچه او دورتر می شود در کوچه، تو جلوتر می روی و درست وقتی می پیچد در پیچ کوچه، تو به چمدان می رسی.
شبیه چمدان قدیمی قهوه ای خودت است. حالا یک مرتبه رفت و آمد آدم ها شروع می شود و هی از کنارت می گذرند و نگاهت می کنند.
آن ها را نگاه می کنی و چمدان را نگاه می کنی. دوباره نگاه می کنی و دوباره. بالاخره بازش می کنی. خالی است. خالی خالی.
سرت را که بالا می کنی می بینی همه ی محله، از زن و مرد و بچه و پیر، دورت حلقه زده اند و هر کدام هم چیزی تیز در دست دارند، از چاقو و ساطور و میخ و قندشکن و قمه. هنوز زود است، اما در آخر می فهمی که این تنها نشانه ی درستی بود که در خوابت دیده بودی.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

مخلوقات غريب

نویسنده
حسین سناپور
مترجم
—-
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 128
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1398
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002299109
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مخلوقات غريب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت

140,000 تومان

معرفی کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت

کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت دربردارنده‌ی ماجرای نویسنده‌ای است که اخیراً داستانی عاشقانه نوشته؛ داستانی که با قتل یکی از شخصیت‌ها به پایان رسیده است. اکنون این نویسنده در مراسمی که برای تقدیر از او برگزار شده، با ماجرای مرموز یک قتل دیگر روبه‌رو می‌شود. سیامک گلشیری برای نگارش این اثر از عنصر تعلیق بهره‌ برده و در شخصیت‌پردازی‌هایش نیز توانسته موفقیت قابل‌توجهی را به دست بیاورد. پیشنهاد می‌کنیم تا انتها با این رمان هیجان‌انگیز همراه باشید.

درباره‌ی کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت

داستانی که سیامک گلشیری در کتاب تقدیم به گلرخ، با عشق و نفرت برایتان روایت می‌کند، مربوط به نویسنده‌ای است که توانسته با نگارش رمان‌هایش محبوبیت زیادی میان مردم به دست بیاورد اما به نظر می‌رسد درست برخلاف زندگی حرفه‌ای خود، در زندگی شخصی‌اش نتوانسته توفیق چشم‌گیری داشته باشد. این نویسنده‌ی منزوی ترجیح می‌دهد بیشتر اوقاتش را تنها سپری کند و سراغی از محافل ادبی نگیرد. حتی اگر دست‌اندرکاران این محافل از او خواهش کنند که به پاس تقدیر از آثار ادبی‌اش، یک جلسه مهمان آن‌ها باشد، بازهم نمی‌پذیرد؛ اما این بار همه‌چیز فرق می‌کند. این دفعه، گلرخ، همسرش سابقش، از او دعوت کرده در یک محفل ادبی که در حوالی چالوس برگزار می‌شود، شرکت کند و ساعاتی را میان دوستدارانش بگذراند. نویسنده هم برعکس روال معمول، تصمیم می‌گیرد راهی چالوس شود تا در این نشست شرکت کند. بااین‌حال، وقتی وارد مراسم می‌شود، غافلگیر شده و می‌بیند محل برگزاری، از حد انتظارش فراتر بوده. البته هنوز غافل‌گیری‌های بیشتری در راهند و قرار است حال‌و‌هوای آقای شاعر را کمی بیشتر دگرگون کنند! سیامک گلشیری، از نویسندگان موفق سال‌های اخیر، برای نگارش کتاب پیش‌رو از روش داستان‌ در داستان استفاده کرده است. داستان اصلی ماجرای زندگی آقای نویسنده را روایت می‌کند و داستان دوم هم به ماجراهایی اشاره دارد که شخصیت اول داستان در رمان آخر خود روایت کرده است. داستان دوم به‌نحوی با قتل و جنایت گره خورده و داستان اصلی هم کمابیش رنگ‌و‌بوی داستان‌های جنایی را به خود می‌گیرد.

جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها)

22,000 تومان
جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها) نویسنده دکتر سوسن بیانی، مهندس مهدی امان اللهی وفائی مترجم —————– نوبت چاپ 3 تعداد

بلارت 2/ تحت تعقیب: مرده، زنده یا هر دو

39,000 تومان

رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» داستانی جذاب و خواندنی با رخدادهایی عجیب و تازه و خنده‌دار است. دومینیک بارکر در سال 1966 در انگستان به دنيا آمد. سه مجموعه‌ی معروف او با نام‌های «بلارت»،‌ «ميكی شارپ» و «راهنمای خُل ‌بازی ‌های مكس و مالی» هستند. رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» را نخستین‌بار انتشارات بلومزبری در سال 2006 در بریتانیا منتشر کرد. این رمان در سال 2007، برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال کودک استاکتون شد.

داستان کتاب درباره‌ی بلارت، نوجوان چهارده‌ساله‌ای، است که با پدربزرگ خود در یک روستا زندگی می‌کند. او به هیچ‌چیز غیر از گاوهایش اهمیت نمی‌دهد. پدربزرگ چون دوست ندارد با دیگران معاشرت کند، در همه جا شایعه کرده است که بلارت به بیماری مسری و ناشناخته‌ای مبتلاست.

به همین دلیل، هیچ‌کس با بلارت دوست نمی‌شود و در مدرسه نیز همه از او دوری می‌کنند. بلارت زندگی بی‌سروصدای خود را می‌گذراند تا اینکه فردی به نام کاپابلانکا به دیدنش می‌آید.

کاپابلانکا بزرگ‌ترین جادوگر زنده‌ی سراسر جهان است و خطرهای بسیار و سرزمین‌ها و دریاهای عجیب‌و‌غریبی را پشت سر گذاشته تا بلارت را بیابد. او برای نجات یافتن از شر موجودات شرور قصد دارد بلارت را با خود همراه کند.

سرانجام با نیروی جادویی بلارت را با خود به سرزمین‌های ناشناخته می‌برد و با آموزش جادو به بلارت، او را با ماجراهای عجیبی روبه‌رو می‌کند.

بلارت با جنگجو، شاهزاده‌خانم و کوتوله آشنا می‌شود. او پسری است که برای قهرمان شدن آموزش ندیده و هرگز داستان‌های افسانه‌ای نخوانده است.

او نه از زنان و مردانی که برای نجات دیگران خطر کرده‌اند چیزی می‌داند و نه اصلاً اهل درگیر شدن با مشکلات است. فکر می‌کنید پسری با این ویژگی‌ها تنها کسی باشد که بتواند یک موجود اهریمنی را شکست دهد؟

سفارش:0
باقی مانده:1

داستان‌های خانه‌درختی 10/ خانه‌درختی 130‌طبقه

240,000 تومان

اندی و تری 13 طبقهی جدید به خانهدرختیشان اضافه کردهاند؛

این بار دیگر خانهشان خیلی بالا رفته!!!

با یک دمندهی حبابصابونی، یک ماشین قاپنده (که میتواند هرچیزی را از هرجایی بقاپد)،

یک طبقهی وقتتلفکنی،

یک کارخانهی دستمالتوالت (چون هرچقدر دستمالتوالت داشته باشی، باز هم کم است)،

یک طبقه برای پاهای دراز،

یک مرکز مشاهدات فرازمینی،

و بهترین کتابفروشی دنیا که واقع در یک خانهدرختیِ واقع در یک جنگلِ واقع در یک کتاب است!

خب، معطل چی هستید؟! بپرید بالا!

سفارش:0
باقی مانده:2

کارآگاه سیتو و دستیارش چین‌می‌ادو 4/ یک روز در میدان اسب‌دوانی

70,000 تومان

معرفی کتاب کارآگاه سیتو و دستیارش چین می ادو 4 اثر آنتونیو ایتوربه

فرمانده تروئنوس فرمانده ی کلانتری مرکزی شهر است. حالا هم توی دفترش نشسته و بوی عجیبی به دماغش می خورد. از بوهای معمولی توی کلانتری نیست. بوی متفاوتی است.
شاید بوی...- سوسیس سرخ کرده! امکان ندارد. یعنی کی توی کلانتری سوسیس سرخ می کند؟فرمانده از اتاقش بیرون می زند تا ببیند چه خبر است.
بوی سوسیس صاف می بردش پشت در بخش پرونده های عجیب، مرموز و خیلی سخت.
فرمانده با فریاد می گوید:- می دانستم کار توست سیتو! مگر نمی دانی آشپزی توی کلانتری قدغن است؟- اما من که آشپزی نمی کنم فرمانده! این ذره بین-تابه ی...
کارآگاه سیتو آن‌قدر مشهور است که وقتی اسب مسابقه‌ای محبوب ملکه‌ی انگلستان گم می‌شود، پلیس‌های اسکاتلندیارد از او کمک می‌خواهند.
یعنی این‌بار هم کارآگاه سیتو و چین‌می‌ادو می‌توانند به‌موقع اسب گمشده را پیدا کنند؟
سفارش:0
باقی مانده:3

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 6/ ماجرای شی‌واوای قلدر

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

شی واوا گفت: بهره وری. کلمه ش اینه. همه مان گفتیم: بهره... چی چی؟ پیپو شی واوا با غرور تکرار کرد: به ره و ری. موهایش را که بالا زده بود، دوباره مرتب کرد. تمام حیوانات بخش جنوبی باغ وحش سردرگم و متعجب او را نگاه می کردند. یکی گفت: خب یعنی چی؟ شی واوا گفت: خیلی ساده ست. مثلاً تو! به پرث تنبل اشاره ای کرد. تو یه... یکی گفت: یه تنبـ... شی واوا پرید وسط حرفش و گفت: یه حیوون میمون شکل عجیب و غریب هستی. حالا بی خیال. هر چی هستی. اصل ماجرا اینجاست که چی کار بلدی بکنی؟ تنبل گفت: من؟... خب... بلدم بخوابم. شی واوا گفت: بخوابی؟ ای تنبل! باید کار درست و حسابی بکنی. کاری که باعث بشه سودی به باغ وحش برسه. همه مان دوباره پرسیدیم: سووووووود؟ شی واوا گفت: از درخت بیا پایین. این جارو رو بگیر و همه ی باغ وحش رو جارو بزن. می خوام یه ساعت دیگه همه جا از تمیزی برق بزنه ها. پرث تنبل مکثی کرد. موکاکالا رفت طرفش. همین که رفت طرفش و نگاه تندی به پرث انداخت، حیولان بیچاره از درخت آمد پایین. تند تند کف زمین را جارو کرد. شی واوا فریاد زد: تو! تو کرگدن پیر! معلوم است که جوابش را ندادم. اسم من کارآگاه کرگدن است... نه کرگدن پیر. او هم این را می دانست. گفت: دارم با تو حرف می زنم پیر مرد! با تو و اون پرنده ی احمقی که روی شونت نشسته. گوش هاتون سنگینه؟ طوطی پلیسه زد زیر خنده و گفت: ها ها ها ها! شنیدی کرگدن جون؟ گفت پرنده ی احمق! اگه با من این طوری حرف می زد ناراحت می شدم... حسابی ناراحت می شدم... وایسا ببینم!... من که نشستم رو شونه ی تو... اون حرف رو به من زدی. من احمقم؟ پیپو خیلی آرام آمد طرف ما. دیدم که کلید کوچولو را با روبانی به گردنش بسته و کلیده دارد تکان تکان می خورد. شی واوا گفت: مردم اصلاً دوست ندارن پول بدن و کرگدنی رو تماشا کنن که توی حوض گلش وامیسته یا می شینه. با خودم گفتم: آخ آخ آخ! حوض گِل عزیزم! چقدر دوست داشتم الان مشغول گل بازی بودم و پاهام رو کرده بودم توی گِل! شی واوا گفت: حیوون های آروم و سنگین و پیر اصلاً خوب نیستن. می خوام حسابی تکون بدین. تکون بخورین. تحرّک... کلمه ش همینه. بینسنتینا فیله از روی سادگی پرسید: ولی مگه کلمه هه بهره وری نبود؟ پیپو گفت: چیزه... بهره وری و تحرّک. این ها دو کلمه ان. حسابی کلافه شده بود، گفت: فکر کنم خیلی وقت ببره که دوباره این باغ وحش رو سرسامون بدم. همه مان دوباره پرسیدیم: سر و... چی چی؟
سفارش:1
باقی مانده:1