مددکاری اجتماعی(1)

قیمت اصلی: 151,000 تومان بود.قیمت فعلی: 150,000 تومان.

 

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9786000231316 دسته: , برچسب: , ,
توضیحات

مددکاری اجتماعی(1)

نویسنده
حسن موسوی چلک
مترجم
——–
نوبت چاپ 16
تعداد صفحات 300
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1402
سال چاپ اول  ————
موضوع
علوم اجتماعی
نوع کاغذ  —————
وزن 415 گرم
شابک
9786000231316
توضیحات تکمیلی
وزن 0.415 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مددکاری اجتماعی(1)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سودازدگان سرزمین موسیقی و شعر: آشنایی با نویسندگان و شاعران امروز اتریش

18,000 تومان

معرفی کتاب سودازدگان سرزمین موسیقی و شعر اثر تورج رهنما

رهنما در این کتاب به بررسی آثار شاعران و نویسندگان اتریشی قرن بیستم می پردازد و نمونه ای از آثارشان را به زبان فارسی در اختیار مخاطب خود قرار می دهد، او که سال های کمی را در این کشور سپری کرده است، بیش از هرچیز شیفته هنرمندان اهل قلم این سرزمین شده و پس از مطالعات فراوان در زمینه ادبیات معاصر اتریش به نوشتن درباره آن روی آورده است.

اين برف کي آمده

2,600 تومان
فکر کردم براي تو هم جالبه. امروز اينو خوندم. مي‌دونستي فقط ما آدما نيستيم که با مُرده‌ها زندگي مي‌کنيم؟ الان داشتم مي‌خوندم که شمپانزه‌ها هم مُرده‌هاشون رو با خودشون نگه مي‌دارن و اين‌ور و اون‌ور مي‌برن. مي‌دوني هم گروهي زندگي مي‌کنن و هم گروهي حرکت مي‌کنن. وقتي يکي‌شون مي‌ميره، بقيه ولش نمي‌کنن. مُرده رو با خودشون اين‌ور اون‌ور مي‌برن. مي‌گن فيل‌ها هم مُرده‌هاشون رو فراموش نمي‌کنن. هر وقت از کنار استخون‌هاي فيل مرده‌اي رد مي‌شن، پا سست مي‌کنن و وامي‌ستن. گاهي هم برمي‌گردن به اون‌جايي که يکي از فيل‌ها مُرده. وامي‌ستن کنارِ جاي خاليش. مي‌گن فيل‌هايي رو ديدن که وايساده بودن کنار جايي خالي يا کنار تکه استخوني و داشتن گريه مي‌کردن. ـ از متن کتاب ـ

دفترچه خاطرات جغد 9 / مهمانی بالشی اوا

125,000 تومان

کتاب مهمانی بالشی اوا

در کتاب دفترچه خاطرات جغد 9 (مهمانی بالشی اوا) میخوانیم: سلام دفترچه عزیزم! باز هم منم اِوا. قرار است یک هفته جانمی جان داشته باشیم می دانی چرا ؟ چون شنبه بعد جشن تولد من است ما جغد ها به آن روز از تخم درآمدن هم می گوییم. همه به این مهمانی هیجان انگیز دعوتند به جز سو او نمی تواند بیاید اما چرا ؟! این کتاب دفترچه خاطرات جغد 9 (مهمانی بالشی اوا) شاد و مفرح که به چاپ دوم خود رسیده است در رده کتاب های ۵ تا ۷ سال و کتاب های ۷ تا ۹ سال قرار می گیرد سعی کنید داستان را با دقت بخوانید چون در آخر خود سو می آید و از علت نیامدن به مهمانی بالشی اوا از شما سوال می کند او علت واقعی نیامدنش را از شما می خواهد. با خرید این کتاب برای کودک خود او را به یک جشن تولد جغدی زیبا و جالب آشنا کنید یادتان نرود که کودکان عاشق داستان های تخیلی مثل داستان اوا هستند. شما میتوانید در صفحه مجموعه دفترچه خاطرات جغد سایر جلدهای این مجموعه را نیز مشاهده و بررسی نمایید.
سفارش:0
باقی مانده:1

گرترود

170,000 تومان

معرفی کتاب گرترود اثر هرمان هسه

هرمان هسه با رمان رمان گرترود، به کاوش تمام نشدنی خود درباره ی جنبه های متفاوت و گاها متضاد هستی و زندگی بشر ادامه داده است.
در رمان گرترود، آهنگسازی معروف به نام کان، ماجرای رابطه ی پیچیده ی خود با دو هنرمند را بازگو می کند: دوستش، هاینریش موث که یک خواننده ی اپرای افسرده و خودآزار است و زنی مهربان و با اعتماد به نفس به نام رمان گرترود ایمثور.
کان از همان دیدار اول، مجذوب رمان گرترود می شود ولی هاینریش و رمان گرترود که در خلال دادن تستی برای پیوستن به اپرای کان، یکدیگر را ملاقات کرده بودند، با هم رابطه ای عاشقانه شکل داده و ازدواج می کنند.
ازدواج این دو نفر، به دلیل تفاوت های اساسی و بنیادین در شیوه ی نگاهشان به زندگی، به شکستی فاجعه بار منجر شده و هر دوی آن ها را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. اما این رابطه ی تراژیک، منبع الهام اپرای کان[مهم ترین موفقیت زندگی هنری او]می شود.
تمام رمان های هسه، پژوهش هایی در مورد کمال گرایی و تخیلات ریز و درشت فلسفی بوده و هر کدام از شخصیت های موجود در آثار این نویسنده، بخشی از جنبه های مختلف تفکرات عجیب و عمیق هسه را از خود بروز می دهند.
سفارش:1
باقی مانده:1

موصل، بدون پریچهر

25,000 تومان

در بخشی از کتاب موصل، بدون پریچهر می‌خوانیم

ساعت‌دزد می‌رود توی صف بی‌آرتی. اتوبوس که می‌رسد سوار می‌شود. من هم پشت‌سرش سوار می‌شوم. باید درست پشت‌سرش بنشینم، آن‌قدر نزدیک که حتی حساب تعداد نفس‌هاش هم دستم باشد. اتوبوس که راه می‌افتد، بی‌اختیار می‌چرخم و پشت‌سرم را نگاه می‌کنم. پریچهر باید جایی میان زن‌ها خودش را مخفی کرده باشد. دست راست ساعت‌دزد، همان دستی که ساعتم را قاپید، بالا می‌آید و پسِ سرش را می‌خاراند. آیا همین که این‌قدر از نزدیک او را زیر نظر گرفته‌ام، به معنی نادیده انگاشتن مسئولیت بی‌نهایتم در قبال او نیست؟ حتماً هست. درست مثل این‌که همین لحظه از توی جیبم یک چاقو دربیاورم و سرش را ببرم و از همین پنجره‌ی نیمه‌باز بیندازم وسط خیابان تا ماشین‌ها از رویش رد شوند و محتویات چرب‌وچیلی داخلش پخشِ آسفالت شود. تنش را هم همین جا رها کنم، همین‌جور نشسته روی صندلی: مجسمه‌ای بی‌سر. مسافرانی که می‌روند و می‌آیند هیچ شک‌شان نمی‌برد که این تن یک انسان واقعی است. خیال می‌کنند بازی است، یا همچین چیزی. مثلاً دوربین مخفی. به هوای یافتن دوربینی که مخفیانه حرکات‌شان را زیر نظر دارد، این‌سووآن‌سو چشم می‌گردانند. احتمالاً حتی با لبخند. لبخندی که می‌گوید «دست‌تون رو خوندم.» ولی فایده ندارد. هر چه نگاه کنند دوربینی نمی‌یابند. این‌جاست که لحظه‌ی سرنوشت‌ساز به مانند ماری در کمینِ طعمه از خفا بیرون می‌پرد: درست همان وقتی که از یافتن دوربینی که نیست نومید می‌شوند و درمی‌یابند واقعیت همان چیزی است که دیده‌اند، نه آن چیزی که با ساده‌لوحی خیال کرده‌اند. میدان رازی ساعت‌دزد از اتوبوس پیاده می‌شود و خیابان کارگر را می‌رود پایین، سمت میدان راه‌آهن. محله‌ی پریچهر. این احتمال که هم‌محلیِ پریچهر باشد تنم را می‌لرزاند.

طناب کشی

7,000 تومان

طناب کشي

در بخشی از کتاب طناب کشی می‌خوانیم

با بی‌بی راهی خانه‌ی «او» می‌شویم. چهارراه عاملی مینی‌بوس‌ها منتظر مسافرند. سربازان همه‌جا هستند، همین‌طور لباس‌شخصی‌ها. من نمی‌بینم‌شان. به چشمم نمی‌آیند، با فهد شیطنت می‌کنیم. به سبیل راننده‌ها و سربازها می‌خندیم. تمام مردانی که بیرون خانه می‌بینیم مثل هم‌اند. انگار همه یک پدر دارند: «او». عکس‌ها و نقاشی‌های دیواری و مردان سبیلو یکی‌اند. این‌ها را بعدها می‌فهمم. بزرگ‌تر که می‌شوم، می‌فهمم «آن‌ها» همه‌جا هستند. حتا کنار چرخ طوافی سبزی‌فروشی‌ها. وقتی توی بازارچه بی‌جهت سرم را برمی‌گردانم عقب، می‌فهمم که ترسیده‌ام. از چی، نمی‌دانم! می‌فهمم که باید از کسی یا چیزی بترسم. آن‌ها نیستند، ولی حضورشان حس می‌شود. من و فهد، برای دیدار با زنی می‌رویم که می‌گویند مادر ماست، ولی دور از ماست. بی‌بی اصرار دارد که هر چند وقت یک‌بار ما را ببرد به دیدار «او». انگار بره‌ای را به آشنایی سینه‌ی میشی می‌برد. اگر او مادر ماست چرا ما پیش جدود و بی‌بی زندگی کنیم؟ مگر هر زنی بیوه می‌شود باید دیگران بچه‌هایش را بزرگ کنند؟ این فکر همیشه با من بود. می‌خواهیم برویم نجف اشرف، شارع شیخ خطیب، در سوم. با لباس نو. بی‌بی کلی خرید کرده. همه سفارش «او» است. پولش را قبلاً خودش داده. قبل از این‌که از ده راه بیفتیم بی‌بی تلفن می‌زند به شهر، به نجف، به خانه‌ی دخترش. بی‌بی گوشی تلفن را می‌آورد نزدیک گوشم، فکر می‌کنم می‌خواهد گوشی را بدهد من صحبت کنم. تا دست دراز می‌کنم طرف گوشی با دست دیگرش می‌زند پشت دستم. می‌خواهد فقط گوش کنم. گوشم را نزدیک می‌کنم به گوش بی‌بی تا بشنوم صدای آن‌طرف خط چه می‌گوید.