مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم

180,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم اثر فرناندو سورنتینو

در قلمرو ادبیات غیر متعارف، کتاب «مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم» نوشته‌ی فرناندو سورنتینو به‌عنوان اثری گیرا و قابل‌تامل است. این کتاب با ترکیبی از طنز تاریک، سوررئالیسم و تفسیر اجتماعی، تجربه‌ی بی‌نظیر و فراموش نشدنی‌ای را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد.
این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که به عمق پوچی‌های زندگی روزمره می‌پردازد و مضامین بیگانگی، ترس وجودی و ظرفیت انسان برای تاب‌آوری در برابر ناملایمات را بررسی می‌کند. از طریق شوخ طبعی و مشاهدات دقیق سورنتینو، هر داستان نگاهی اجمالی به دنیای عجیب و غریب و اغلب ناراحت‌کننده تخیل او ارائه می‌دهد.
یکی از بارزترین جنبه‌های نویسندگی سورنتینو، توانایی او در خلق جهان‌های زنده است که مرز بین واقعیت و خیال را محو می‌کند. در این کتاب خوانندگان به جهانی منتقل می‌شوند که در آن چیزهای دنیوی و خارق‌العاده با نتایج شگفت‌آوری برخورد می‌کنند.
از مناظر سورئال رویاها گرفته تا کوچه‌های تاریک زندگی شهری، داستان‌های سورنتینو توسط گروهی از شخصیت‌ها پر شده است که پیچیدگی‌های هستی مدرن را با شوخ طبعی، کنایه و میزان سالمی از شک و تردید دنبال می‌کنند. اما در زیر سطح روایت‌های سوررئال سورنتینو، کاوش عمیق‌تری در مورد وضعیت انسان نهفته است.
سورنتینو از طریق سناریوهای پوچ و شخصیت‌های بزرگ‌تر خود، آینه‌ای در مقابل جامعه قرار می‌دهد و خوانندگان را وادار می‌کند تا با حقایق ناراحت‌کننده‌ای درباره‌ی دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم روبرو شوند. خواه او در حال طعنه زدن به پوچ‌ بودن بوروکراسی باشد، یا انتقاد از دام فرهنگ مصرف، یا داستان‌های سورنتینو با کاوش در اضطراب وجودی زندگی مدرن، همیشه با احساس فوریت و مرتبط بودن آغشته هستند.
در کتاب سورنتینو تسلط خود را در قالب داستان کوتاه به نمایش می‌گذارد و داستان‌هایی را به هم پیوند می‌زند که به نوبه‌ی خود خنده‌دار، دلخراش و عمیقا تکان‌دهنده هستند. هر داستان یک شاهکار مینیاتوری است که با دقت ساخته شده است تا خوانندگان را به خود جذب کند و آن‌ها را تا آخرین صفحه درگیر نگه دارد.
در سرتاسر کتاب، نثر سورنتینو پر از انرژی و شوخ طبعی است و خوانندگان را به سفری برای کشف و تأمل در خود دعوت می‌کند. چه او در حال کاوش در اعماق روان انسان باشد و چه در بخش‌های بیرونی کیهان، نوشته‌های سورنتینو همیشه با حس شگفتی و کنجکاوی همراه است.
در پایان، «مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم» مجموعه‌ای از داستان‌سرایی تخیلی از یکی از مشهورترین نویسندگان آرژانتینی است.
این کتاب با ترکیبی از طنز، سورئالیسم و تفسیر اجتماعی، مطمئنا خوانندگان را به همان اندازه خوشحال کرده و به چالش می‌کشد. چه طرفدار داستان‌های ادبی باشید، چه از داستان‌های گمانه‌زنی یا صرفا از یک داستان خوب لذت ببرید، مجموعه‌ی سورنتینو را نباید از دست داد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم

نویسنده
فرناندو سورنتینو
مترجم
 محمدرضا فرزاد
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 216
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786220100997
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ترانه‌های اورشلیم

20,000 تومان
گاهی زیبایی! گاهی عصبانی! مثل شب و روز ــ جدا ــ از هم زندگی می‌کنی نیمی از تو می‌آید و نیمی می‌رود زمان را فروخته‌ای، چون دوره‌گردها جز این نمی‌توانی باشی زن‌ها، همان‌ جا که ایستاده‌اند رفته‌اند

لاک پشت

20,000 تومان

در بخشی از کتاب لاک پشت می‌خوانیم

نفس‌نفس‌زنان با خود زمزمه می‌کرد: خودش است! بزرگ‌ترین لحظه‌ی زندگی من دارد فرامی‌رسد! نباید آن را از دست بدهم! نباید خرابش کنم! باید خیلی آرام باشم! وقتی سه‌چهارم راه را پایین آمده بود خانم سیلور را دید که کنار در باز ایستاده بود تا با لبخندی به او خوشامد بگوید. خانم سیلور بازوانش را دور او حلقه کرد و گفت: «شما واقعاً بهترین آدمی هستید که در زندگی‌ام دیده‌ام! هر کاری را می‌توانید انجام بدهید! فوراً بیایید تو و بگذارید برایتان یک فنجان چای حاضر کنم. این حداقل کاری است که می‌توانم انجام دهم.» آقای هوپی وقتی در اتاق پذیرایی خانم سیلور روی صندلی دسته‌دار راحتی نشسته بود و چای می‌نوشید، سراپا شادی و هیجان بود. به خانم زیبایی که کنارش نشسته بود نگاه کرد وبه او لبخند زد. آن خانم هم در مقابل به او لبخند زد. آقای هوپی با دیدن لبخند دوستانه و گرم خانم سیلور ناگهان شهامتی را که به آن نیاز داشت پیدا کرد و گفت: «لطفاً، می‌شود با من ازدواج کنید؟» خانم سیلور فریاد زد: «آقای هوپی! من هرگز تصور نمی‌کردم شما به فکر بیفتید از من تقاضای ازدواج کنید! البته که با شما ازدواج می‌کنم!» آقای هوپی فنجان چایش را کنار گذاشت و هر دو در وسط اتاق ایستادند و به یکدیگر نگاه کردند. خانم سیلور درحالی‌که کمی نفسش گرفته بود گفت: «من این را مدیون آلفی هستم.» آقای هوپی گفت: «آلفی عزیز و قدیمی. ما او را برای همیشه نگه می‌داریم.» بعدازظهر روز بعد آقای هوپی همه‌ی لاک‌پشت‌ها را به مغازه‌های فروش حیوانات خانگی برگرداند و گفت که می‌توانند آن‌ها را مجانی بردارند. بعد اتاق‌نشیمن را تمیز کرد و حتی یک برگ کلم یا کم‌ترین اثری از لاک‌پشت‌ها در آن باقی نگذاشت. چند هفته بعد خانم سیلور، خانم هوپی شد و آن‌ها از آن پس به خوشی با هم زندگی کردند

تاریخ و تمدن مغرب2

13,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تدوین شده است.
فهرست:
تمهید فاطمیان در افریقیه و مغرب دولت فاطمی در مغرب منابع صقلیه اسلامی از فتح تا سقوط آن به دست نورمانها صقلیه در عصر فاطمی افریقیه و مغرب از انتقال فاطمیان به مصر تا تشکیل دولت مرابطان دولت زیریان صنهاجی در افریقیه و مغرب میانه تمهید حمله هلالیان دولت حمادیان اصحاب قلعه تمهید ارزیابی دولتین بنی زیری دولتهای کوچک بربری و عربی تحولات فرهنگی و اجتماعی مغرب در خلال قرن چهارم و پنجم هجری دولتهای مرابطان و موحّدان و حفصیان مرابطان مرابطان حکومت موحدان حکومت موحّدان حکومت حفصیان حفصیان حکومت حفصیان در افریقیه و برخی نواحی مغرب میانه منابع نمایه

جهان مدرن ده نويسنده بزرگ

23,000 تومان
در کتاب حاضر، آثار ده نویسنده بزرگ ((جنبش مدرن)) نقد و بررسی شده است .
این نویسندگان، به زعم مولف، در دوران قبل و بعد از دو جنگ جهانی (دوران مدرنیسم) هنر و ادبیات و اندیشه را از دوران جنبش رمانیتک خارج ساخته و به جنبشی نو موسوم به ((پست مدرنیسم)) رهنمون شده‌اند.
این اشخاص عبارت‌اند از :
((فئودور داستایوفسکی))،
((هنریک ایبسن))، ((جوزف کنراد))،
((توماس مان))، ((مارسل پروست))،
((جیمز جویس))، ((تی.اس.الیوت))،
((لوئیجی پراندلو))، ((ویرجینیا وولف))
((فرانتس کافکا)).

شاهنامه‌ی فردوسی 13: از پادشاهی اشکانیان تا پایان پادشاهی بهرام پسر شاهپور

88,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 13: از پادشاهی اشکانیان تا پادشاهی بهرام پسر شاهپور می‌خوانیم

وقتی بهرامِ بهرامیان بر تخت نشست، برای داد و دهش کمر همت بست. بر تاج او زبرجد افشاندند و او را به نام کرمانشاه خواندند. کرمانشاه گفت: «از خداوند یکتا و دادگر می‌خواهم که ما را از داد و رای بلند بهره‌مند کند. پدرم همیشه نیکی کرد و مانند چوپان بود و دیگر شاهان چون گله، پس اکنون از خداوند می‌خواهم تا نیکی را پیشه‌ام سازد و اندیشه‌ام را به خوبی و داد رهنمون شود. مبادا در کارهایم کجی و ناراستی پیشه گیرم تا این‌که در پیشگاه خداوند جهاندار با شرمندگی حاضر شوم. این دنیای فانی برای کسی نمی‌ماند و تنها نیکی‌هایم فریادرسم خواهند بود، پس بیایید پیمان بندیم که به‌سوی نیکی روی آورده، جسممان را گروگان داد و دهش کنیم و بخواهیم اگر از این راه برگشتیم زنده نمانیم، زیرا خوبی‌ها و زشتی‌ها از ما به ‌یادگار می‌ماند، پس نباید جز تخم نیکی کاشت.» هنگامی که پادشاهی کرمانشاه به چهار‌ماه رسید، تخت و تاج پادشاهی به‌زاری بر او گریست. وقتی بهرام فهمید مرگش فرارسیده، دنیا را به‌ فرزند سپرد و به او گفت: «امیدوارم پادشاهی‌ات همیشه ستودنی باشد. بپوش و بنوش و بر شوکتت بناز و همچنین بخشش کن و با بیداد موجب تیرگی تاج و تخت پادشاهی مشو.» زمانی که فرّه و بخت از بهرام برگشت، تاج و تخت شاهی را به نِرسی سپرد و آنگاه آهی از دل برآورد و مُرد و از دنیا تنها در دخمه‌ای آرام گرفت

شاهنامه‌ی فردوسی 9: پادشاهی کیخسرو

78,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 9: پادشاهی کیخسرو می‌خوانیم

رزم کیخسرو با افراسیاب و گرفتن گنگ‌دژ وقتی عمر شب تیره به پایان رسید و روشنایی همه‌جا را فرا‌گرفت، افراسیاب لشکرش را آراست. دیگر هیچ سوار تُرکی خواب به چشمش نیامد. وقتی از درون دژ صدای طبل برخاست، زمین آهن‌پوش و هوا تیره شد. شاه نیک‌نهاد به‌هنگام سپیده‌دم بر پشت زین نشست. آنگاه آمد و دور حصار گشت تا ببیند که چگونه باید نبرد کند. به رستم امر کرد تا چون کوهی به‌همراه سپاهش به یک سوی دژ بیاید. گستهم را در طرف دیگر نگه داشت و سمت دیگر را به گودرز فرخنده‌رای سپرد. در سمت چهارم نیز خود شاه با پیل‌ها و طبل و سواران جنگی قرار گرفت. آنگاه هر‌چه سپاهیان از ساز جنگ نیاز داشتند، به آن‌ها داد و نزدیک دژ آمد. کیخسرو به سپاهیان امر کرد تا دور‌تا‌دور حصار را خندق بکنند. هرکس در این کار خبره و در جنگ با دژ کارآزموده‌تر بود، دور دژ را گرفتند و هر حیله‌ای که می‌دانستند به‌کار بستند. خندق‌هایی به ارتفاع دو نیزه کندند تا تُرکان شب‌هنگام بر آن‌ها شبیخون نیاورند. بر هر در دژ دویست عراده گذاشتند و دویست منجنیق هم در پشت سپاه نگه داشتند. دویست چرخ با کمان بر هر در دژ گماشتند و در کنارش منجنیق‌ها را قرار دادند تا مانند ژاله بر سر دژ بکوبند. آنگاه شاه امر کرد تا دویست پیل را دور‌تا‌دور حصار قرار دادند. در زیر دیوار دژ چاله‌ای بود که کُنده‌ای را ستونش کرده بودند و دیوار دژ بر آن پایدار می‌ماند. آنگاه بر چوب‌ها نفت سیاه ریختند. شاه برای جنگ دژ چنین حیله‌ای به‌کار بست. چهره‌ی پهلوانان دژ از دیدن آن‌همه منجنیق و تیر به سفیدی گراییده بود. در زیر دیوار آتش و نفت و چوب بود و بالای دیوار گُرزهای گران و گیر‌و‌دار جنگ.