مرز سایه

5,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:7

درباره این رمان – مرز سایه – نوشته‌اند که دستمایه‌اش تجربه خود نویسنده بوده است . گویا کنراد در دوره‌ای که زندگی‌اش را عمدتاً بر پهنه دریا می‌گذرانده ، ناگهان بدون هیچ دلیل مشخصی کار خویش را رها می‌کند و حتی بعد از مدتی دچار تشویش و بی‌تابی عصبی می‌شود . در همین اوضاع به شکلی ناگهانی به او پیشنهاد می‌شود که فرماندهی یک کشتی به نام « اوتاگو » را بپذیرد و کنراد این پیشنهاد وسوسه‌انگیز را می‌پذیرد ، چون از این طریق می‌تواند در جوانی برای نخستین بار ناخدایکم یک کشتی باشد ، مقامی که معمولاً به افسران جوان پیشنهاد نمی‌شده است گویا در آن زمان بیماری مرموزی در میان ملوانان شیوع داشته است .

در تمام آثار کنراد یک شخصیت مرموز وجود دارد و نمود این شخصیت در بعضی از آثار او که جزو بهترین کارهایش هستند به مراتب بیشتر از آثار دیگر و اغلب پرحجم‌تر است . در آثار او تاریکی حضوری همیشگی و کاملاً نمادین دارد . تاریکی مثل حجمی غلیظ و متراکم و هوشمند است که سیلان می‌یابد و به تدریج دل و روح و ذهن و اندیشه مردان کنراد را اشغال می‌کند .

موجود در انبار

توضیحات

مرز سایه

نویسنده
جوزف کنراد
مترجم
سهیل سمی
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ١٣٦
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٥
سال چاپ اول ——
موضوع رمان خارجی
نوع کاغذ ——
وزن ۱۷۷ گرم
شابک
9786002780348
توضیحات تکمیلی
وزن 0.177 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مرز سایه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قاب‌های خالی

22,000 تومان
آن روز هم اتاق نیمه تاریک بود و چهره پونه در سایه دلنشینی قرار گرفته بود. نگاهی به دیوارها انداختم. قاب عکس های زیادی به آن ها میخ شده بود. همفری بوگارت که مشتش را زیر چانه حائل کرده بود, میرزاکوچک خان با جنگلی از ریش و مو. چند سال ریش هایش را نتراشید؟.. پنج سال؟؟ رمان «قاب‌های خالی» داستان ثانیه‌های سپری شده اما ثبت نشده زندگی شهاب است که آرزو داشت کسی آن‌ها را به تصویر بکشد و درون قاب بگذارد. شهاب پنج سال در گذشته خود زندانی بود و تمایلی به شکستن در زندانش نداشت تا وقتی که با پزشک معالج خود – ترنج – که او هم به نحوی زندانی است، آشنا می‌شود. این دو نفر راهی سفری می‌شوند که می‌توانست به آزادی هر دو آنها بینجامد اما ... . بدین ترتیب بیمار-شهاب- با پای خود به ملاقات یکی از روانشناسان حاذق سیاتل می‌رود تا زندگی در وجود او دوباره شکل بگیرد. او پنج سال است که هیچگاه نخندیده، حتی گریه هم نکرده است. خصوصیات منحصر به‌فردی دارد. دنیا از دید او تمام نشده بلکه اوست که به پایان راه رسیده است. «سروکله ترنج پیدا شد و یکراست آمد سراغم. بین آن همه آدم تروتمیز، پیدا کردن مردی با ریش‌های پنج سال نزده، کار دشواری نبود. شده بودم شبیه دیو‌، روبرویم نشست. نور آفتاب می‌تابید به صورتش. بعد از یک سال بالاخره ترنج را در روشنایی می‌دیدم. باز هم موهایش را از پشت بسته بود. بند دلم پاره شد و افتاد یک جای‌دور.»

روژی یار

6,000 تومان
روژی یار قصه دختری است به همین نام که روزگار با او سر ناسازگاری دارد: «پدرم در جوانی عاشق دختر کُردی بود به نام روژی یار. اسم او را روی من گذاشت. دوست داشت صدام کند، خسته نمی‌شد از این کار. صدا زدن من براش عادت شده بود، شاید هم یک جور کیف ساده و گذرا نصیبش می‌کرد.» روژی یار عاشق این است که بچه‌دار شود و هر بار در ازدواج‌هایش بخاطر این موضوع ناکام می‌ماند: «این که دلم می‌خواست بچه داشته باشم فقط به خاطر زن بودنم یا جوان بودنم نبود. بیشتر زن‌ها دوست دارند بچه‌دار شوند، به همین سادگی. عالم و آدم بگویند بچه‌دار نمی‌شوی زیر بار نمی‌روم. باید بچه‌دار شوم، سم قاطر که نخورده‌ام... وقتی چیزی را می‌خواستم، با تمام وجود می‌خواستم و...» روژی یار در روایتی که بازگو می‌کند تقصیرها و ناکامی‌ها را به همسرش نسبت می‌دهد و آنگاه که از او جدا می‌شود تن به ازدواج دیگر می‌دهد. اما این بار هم ناکام می‌ماند و پدر او را روانه دکتر می‌کند شاید که افاقه کند، اما... در مرور خاطرات روژی یار در می‌یابیم زندگی بی رحمانه تر از آن است که به او لبخند بزند، مخاطراتی پیش روست که او فکر بچه دار شدن را از سر بیرون می‌کند: «فکر بچه دار شدن را از سرم بیرون کرده بودم، بیرون که نه، فرستادم بودمش گوشه‌ای پرت و دور از ذهنم داشتم مثل آدمیزاد زندگی‌ام را می‌کردم تا اینکه...» «فریده خرمی» نویسنده و مترجم، پیش از این کتاب «دختر خاله ونگوگ» را نوشته است.

هفت داستان

7,000 تومان
«حرفت را هرگز قبول نداشتم که شاعر باید احساس زمان خود باشد و احساس نسل خودش . به نظر من شاعر باید احساس تمام زمان ها باشد و تمام نسل ها. بازی نسل‌ها را قبول ندارم... هر نسلی، جوانی ودیوانگی خودش رادارد.» شادی‌ها و سرخوشی های جوانی دیر یا زود به جدیتی عبث بدل می‌شوند و خودفریبی و حسرت آغاز می‌شود. آدم‌‌هایی ناتوان از زندگی کردن به باب دل خود، برای فراز از کابوس حال به گذشته می‌گریزند، به عشق‌های ازدست رفته ، دوستی‌های دفن شده و سرانجام مرگ درراه که دیری است خویشاوندش گشته‌اند.

کجا می‌برند درختان مرده را

3,500 تومان
داستان «کجا می‌برند درختان مرده را» زندگی، عواطف و آرزوهای سه نسل از زنان را روایت می‌کند. راوی داستان، زنی است که امروز را دوست ندارد، امروزی خود کرده و خود ساخته و حالا با نگاهی نوستالژیک به گذشته فکر می‌کند. زنی غرق در خاطرات و توهمات. آرمانگرا و برج عاج‌نشین. زنی که می‌خواست همه چیز را بر هم بزند. تغییر دهد و بهتر کند. با خویی شتابزده و بی‌احتیاط. و عاقبت شکست خورده و بیمار. دخترش جوان و بیکار است. بی‌هدف و بی‌آرزو و یا به دنبال حقیرترین آرزوها. تنبل و پرمدعا و خودبزرگ‌بین. مصرف‌کننده‌ای بی‌مصرف. تربیت نشده و رها شده در مرداب. اما مادر این زن، زنی تنها، محروم و رنج‌کشیده. مقاوم و صبور. زنی که می‌داند از زندگی چه می‌خواهد. معتقد و سختکوش، اما خشک و بی‌انعطاف. زنی که اعتقاداتش با پوست و گوشت و خونش یکی است و اگر بخواهی تغییرش دهی مثل این است که بخواهی بودنش را از او بگیری و نابودش کنی! زنی که بار خانواده را بر دوش می‌کشد. «عاطفه طیّه» نویسنده جوانی است که داستان این سه زن را روایت کرده است و کتابی خواندنی برای نسل جوان امروزی نگاشته است.

من ببر نیستم …

45,000 تومان

..به همان نشان دادن که شاخه های مواول، شاید یک سالی بیشتر، ازپس وپیش وپهلوهای اسب پیچیده وگره‌دار شده بودند که از روبرو نمی شد گفت این اسب است و می‌شد گفت این تاک است پیچیده به بالای خود و اسب نیست می‌نماید که اسب است یا روزگاری اسبی درسایۀ این شاخه‌های همیشه سرگردان و توی خود پیچیده را از استخوان‌ها جدا می‌کرد وشاخه‌های از پایین به بالا خمیده اندکی سر راست کرده با آن خیزش ببروار ایستاده رودروی آن‌ها باز هم نمی‌شد گفت که آن ببر است و بی چون و چرا تاک بود پیچیده درخود وبه بالای خود...(رمان برگزیده سال ٨١ منتقدان ونویسندگان مطبوعات وجایزۀ ادبی اصفهان)

من و اتاق‌های زیرشیروانی

7,000 تومان
در آن دوران من به شدت ناسیونالیست بودم و دیگران را هم با ملیتشان تعریف می کردم، روس ها منفعل بودند، آفریقایی ها بدوی، آمریکایی ها بی اصل و نصب و فرانسوی ها تنبل و بیکاره. عرب ها هم که همجنان در حال تناول سوسماری بودند که اگر چه سنش با سن تاریخ برابری می کرد، ولی خیال فسیل شدن نداشت....