

مرگ و چند داستان
11,000 تومان
در بخشی از کتاب مرگ و چند داستان دیگر میخوانیم:
برف میبارید. باد کم مانده بود دانههای برف را فرو کند توی چشمها و پلکهاتان را بههم بچسباند. دکتر برای پیدا کردنِ کاراوان کلی دردسر کشید. سیرک آماده میشد جاده را از سر بگیرد.
نمایش تازه تمام شده بود، اما آدمهای سیرک و سوارکاران قزاقش به همین زودی شروع کرده بودند به شلیک سمتِ طنابهای چادرِ بزرگ، با اینکه هنوز صدای تشویق و آخرین آکوردِ گروه ارکستر از داخل به گوش میرسید.
یکی از آکروباتکارها که نقشِ بندبازِ سیرک را داشت، چتری انداخته بود روی شانهاش و راهش را از بین گودالهای برفِ آبشده پیدا میکرد.
دلقکی که پشت فرمان فولکسواگنش نشسته بود، ماسک دماغ و کلاهگیسش را برمیداشت. رامکنندهی حیوانات با لباسِ فُرم بزرگ و قرمزی که سینهاش پُر بود از مدال و نشان، چتری باز گرفته بود دستش و اینطرف و آنطرف میدوید و فریاد میزد: «سزار! سزار!»
مربی یکی از شیرهاش را توی تاریکی گم کرده بود و این ماجرا به دکتر حس عجیبی میداد. کاراوان کمی دورتر بود، زیر یک درخت؛ روی درش کارت ویزیتی زده بودند: «ایگناتس ماهلِر، هنرپیشهی تئاتر.» دکتر از سهتا پله رفت بالا و در زد.
صدای زمخت و گرفتهای داد کشید: «بیاین تو!»
دکتر در را هُل داد. کاراوان خیلی خوب مبله شده بود: یک کاناپهی تختخوابشو داشت، یک مبل، یک میز با گلدانی از گل و دو ماهی قرمز توی تنگ، پردههایی از پارچهی مارکِ جوی که نقشهاش آدم را یادِ صحنهی تئاترهای قدیمی میانداخت. چراغی روی پاتختی روشن بود و مردی روی کاناپه، بین کوسنها دراز کشیده بود.
در انبار موجود نمی باشد
مرگ و چند داستان
نویسنده |
رومن گاری
|
مترجم |
سمیه نوروزی
|
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 105 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1397 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 140 گرم |
شابک |
9786002292865
|
وزن | 0.140 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
پروفسور شُخُلی و دستیارش خُلخُلی 3/ داستانهایی فلسفی دربارهی هنر
وقتی به یک آکادمی فکر میکنید، احتمالاً تصویر ساختمانی خیلی بزرگ با یکعالمه استاد و دانشجو میآید توی ذهنتان، اما «آکادمی کپلی» اینشکلی نیست! بیشتر وقتها توی این آکادمی فقط دو نفر هستند: پروفسورشخلی و خلخلی.
پروفسورشخلی استاد آکادمی کپلی است و خلخلی هم دستیارش. خلخلی سعی میکند تا میتواند از استادشخلی فلسفه یاد بگیرد، اما خب چون بیتجربه است، دستهگلهایی هم به آب میدهد!
آنها هر بار در مورد چیزهای مختلفی حرف میزنند. موضوع بحث آنها در این کتاب «هنر» است.
البته... این کتاب پروفسورشخلی و دستیارش خلخلی دربارهی هنر نیست. شما با خواندن این کتاب چیزی دربارهی فلسفهی هنر یاد نمیگیرید.
اصلاً این شما نیستید که در حال خواندن این کتاب هستید، راستش را بخواهید اصلاً کتابی در دست شما نیست! این کتاب، کتاب نیست! شما شما نیستید!
در بخشی از کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 3: داستانهایی فلسفی دربارهی هنر می خوانیم:
در آکادمی فلسفه داشت از جا کنده میشد و پنجرهها میلرزیدند. خلخلی تکوتنها برای خودش آهنگ گوش میداد و خوشحال بود. اما این خوشحالی زیاد طول نکشید: «اینجا آکادمی فلسفه است یا دستیار من مهمانی گرفته؟!» «مهمونی که یهنفره نمیشه پروفسور. اینجا آکادمی فلسفه است ولی من داشتم بهترین آهنگ تاریخ همهی دنیا رو گوش میکردم. جدید اومده آهنگش!» «خلخلی، ممکنه به خاطر صدای بلند این موسیقی ببخشمت، ولی برای این حرف خلخلیای که زدی واقعاً باید اخراج بشی.» «پروفسور آخه چرا؟ شما حتی یه بار کامل این آهنگ رو گوش ندادید.» «نمیخوام هم گوش بدم خلخلی.»بهار برايم کاموا بياور
ته جدولیها 2/ راز هفت گلبهخودی
در بخشی از کتاب ته جدولیها 2: راز هفت گل به خودی میخوانیم:
بهش گفتم چرا میخوای النا رو ببری توی تیم خودتون؟ چشمهای النا چهارتا شد. انگار که سوال خیلی بدی کردم. لوسین خندید. البته دست و پا شکسته گفته بودم چون انگلیسیم زیاد خوب نیست. البته لوسین کاملاً متوجه سوالم شد چون گفت: «اُلَلَه!». بهش نگاه کردم و سعی کردم بفهمم منظورش چیه. نمیدونستم اُلَلَه یعنی چی. شاید یعنی جوابت رو نمیدم یا هر کی رو دلم بخواد میبرم تیم خودمون یا شاید اصلاً یعنی به تو مربوط نیستش. شایدم اصلاً معنای خاصی نداره. خلاصه این که گفت و رفت. النا نگام کرد. پرسید: «این چه سوالی بود پرسیدی؟» گفتم: «چی شده حالا؟ مگه فقط تو حق داری با لوسین حرف بزنی؟» النا با تعجب نگاهم کرد.نقشه های ژئومور فولوژی
فهرست:
فصل اول: نمادها و مجازها در ژئومورفولوژی فصل دوم: اصول تحلیل مجازی فرم و فرایند فصل سوم: روش تهیه نقشههای ژئومورفولوژی فصل چهارم: روش تحلیل سیستمهای ارضی منابع و مآخذقصههای باپدرومادر 3/ پدر و مادرم دیوانهام کردهاند
معرفی کتاب قصه های باپدرومادر 3 اثر پیت جانسون
درباره نویسنده کتاب
پیت جانسون نویسنده ی انگلیسی است. او ابتدا در رادیو منتقد فیلم بود و بعدها معلم شد. آن قدر با بچه ها سر و کله زد و تجربه های جالب به دست آورد که آخرش تصمیم گرفت برای بچه ها داستان بنویسد. بعدها هم حتی بعد از اینکه بیشتر از چهل تا کتاب برای بچه ها نوشت، ارتباطش را با بچه ها قطع نکرد و هنوز هم که هنوز است از وب سایتش حرف ها و نظرهای دوست های کوچولویش را می خواند. کتاب های پت جایزه های زیادی درو کرده، مثل: جایزه ی یانگ تلگراف و بریلینت بوک.درباره ناشر کتاب
هوپا ناشر کتابهای کودک، نوجوان و جوان و بازیهای فکری – آموزشی است که از سال 1392 فعالیت خود را آغاز کرده است. فعالیت هوپا با ارائهی نسل جدیدی از بازیهای فکری – آموزشی شروع شد، بر اساس تولید داخلی و با کیفیتی قابل مقایسه با محصولات بینالمللی در این حوزه. پس از موفقیت هوپا در بخش بازیهای فکری، از سال 1394 برنامهریزی آن برای انتشار کتابهای مناسب کودک، نوجوان و جوان آغاز گشت و سرانجام در اردیبهشت 1395، مصادف با نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، نخستین کتابهای هوپا به بازار عرضه شد.سرخ سفيد
معرفی کتاب سرخ سفید
کتاب سرخ سفید نوشتهی مهدی یزدانی خرم، داستانی با حال و هوای انقلاب است که در همین چند سال پیش از خیابان معروف 16 آذر آغاز شده و شما را با خود به زمستان 1358 میبرد. چندین داستان و روایت در این بازهی زمانی رخ میدهند که به نحوی با هم ارتباط پیدا میکنند. رزمیکار 33 سالهای برای تبدیل کمربند قهوهایاش به سیاه دان یک قرار است با پانزده مبارز در مبارزهای 1 دقیقهای شرکت کند. در حین این مبارزات و در بحبوحه کمرگیری، لگدها و ضربهها، داستان آدمها هم بیان میشود که نقطه عطف زندگیشان دی ماه 1358 است. رمان سرخ سفید اینگونه نقش میبندد و پیش میرود تا در هر مبارزهای داستانی تعریف شود. قصه کشیش یونانی آزادیخواه در برف و سرمای آن سال، قصه بازیکن بلاتکلیف باشگاه تاج تهران، قصه فروشنده کتابی که عاشق یک پزشک متخصص زنان ممنوع الکار شده و قصهها و خرده روایتهایی که نقطه پیوندشان مبارزات رزمی کار جوان است. شخصیتهای زیادی در این کتاب وجود دارند؛ از جنازه امیرعباس هویدا گرفته تا استخوانهای رضاخان و شخصیتهای بسیار دیگر. داستان سرخ سفید از دیماه سال 1391 آغاز میشود اما در همین نقطه باقی نمیماند. مهدی یزدانی خرم ما را به سی سال پیش میبرد. و در این رفتنها و برگشتنها خردهروایتی از آدمی دیگر و شخصیتی دیگر نقل میشود که شاید روزی و شبی از اینجا گذشتهاند. از این رو شاید بتوان گفت برای خیابان شانزده آذر عبور یک کیوکوشینکای سی و سه ساله در دی ماه 1391 بیاهمیتترین اتفاق در سی سال اخیر باشد. لحظهای که خواننده به انتهای کتاب میرسد، ناگهان زاویه دید تغییر میکند، حضور ناگهانی راوی خواننده را آنچنان هیجان زده میکند که گویی کیوکوشینکای سی و سه ساله هم از این هیجان، برای مبارزهای سخت نیرویی تازه میگیرد. این تغییر که به شدت غیرقابل پیشبینی است، آخرین چرخش دایرهایِ روایتی است که به پایان نزدیک میشود. و این بازگشت به نقطه آغازین خود نشانهای از تکرارپذیری تاریخ است و یا مواجهه خواننده با این سؤال که آیا همهچیز دوباره اتفاق میافتد؟ نقطه قوت این داستانها خالص بودن قصه شخصیتهایش و خلاقیت نویسنده است. انقلاب اگرچه ذاتا تحولی بنیادی در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، در داستان «سرخ سفید» به تمام آدمهای جامعه از هر طبقه و سنی، مرده و زنده، سرایت میکند تا زمانی که شخصیت، ذات و کردار آنها را تغییر میدهد. مهدی یزدانی خرم در دوم شهریور سال 1358 در تهران متولد شده است. او دارای کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران میباشد. از اواسط دهه هفتاد در صفحات ادبی مطبوعات ایران مقالات، گفتوگوها و یادداشتهایی را منتشر کرده است. اما عمده شهرتش در این حوزه به نقدهای ادبی او باز میگردد. در بخشی از کتاب سرخ سفید میخوانیم: وارد که میشود شروع میکند به گرم کردن... باشگاه بزرگ است و تاتامیهایش را تازه شُستهاند... اسفنجِ زیرِ پایش فرو میرود... بعد سنسی یامهی بلندی میدهد و میگوید همه مرتب بنشینند دور تاتامی... کیوکوشینکای سی و سه ساله به اشارهی سنسی میرود وسطِ تاتامی و پشتِ خطِ سمتِ راست میایستد... سنسی میگوید پانزده مسابقهی یکدقیقهای برای کمربندِ مشکی... قوانین رو همه میدونن... و میایستد در عرضِ تاتامی برای قضاوتِ بازیها و دو سه باتجربه را هم میگذارد برای کمک... کیوکوشینکای سی و سهساله اولین حریفش را میبیند... جوانی با کمربندِ آبی... همهچیز آماده است... سن سی اشاره میکند هر دو فایتر گارد بگیرند و بعدش هاجیمه... بازی اول همیشه رُسِ آدم کارنابلد را بیشتر میکشد... همه حلقه زدهاند دورِ تاتامی و منتظرند مسابقه چِفت و جور شود... کیوکوشینکای سی و سهساله به حریفِ اولش احترام میگذارد... بازی شروع میشود... باید نفسش را مدیریت کند... حریفِ کمربند آبیاش لاغر است و فِرز... میخواهد خودی نشان دهد حتماً... مدام میکوبد روی سینهاش و میکوبد، اما جان ندارد سوکیهایش... فقط اذیت میکنند... هنوز تنش خشک است... یکیدرمیان سوکیها را رد میکند و منتظرِ فرصتی است برای تک زدن... برای تک ضربهای که کار را تمام کند... مبارزِ کمربند آبی چندباری خیز برمیدارد برای درو کردنش... برای خالی کردنِ پایش و انداختنش روی زمین... باتجربهتر از این حرفهاست و یک کمربندآبی پُرانگیزه زورِ درو کردنِ او را ندارد... پسر مدام پای تکیهگاه را میزند و کمکم سرش میآید پایین و کیوکوشینکای سی و سه ساله یکهو میبیند صورتِ بیدفاع را... درنگ نمیکند، درجا پای راست را، پای موافق را میکشد بالا و وقتی عصبهای پای راستش پوستِ صورتِ عرقکرده را حس میکند مطمئن میشود کار تمام است... ماواشی جودانِ جانانهاش مینشیند روی گونهی چپ پسرِ کمربندآبی... یک جوشِ نسبتاً درشت که سر باز کرده زیرِ فشار ضربهی پا خودش را خالی میکند... چرکِ سفیدِ جامدی که رگههایی از خون درش است پخش میشود توی هوا... کسی چیزی نمیبیند... تکهی چرکْ کوچک است و احتمالاً نتیجهی شکلاتهایی است که پسرکِ کمربند آبی مدام میلنباند...محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.