


مقدمه ای بر برنامهریزی توسعه روستایی: دیدگاهها و روشها
198,000 تومان قیمت اصلی: 198,000 تومان بود.120,000 تومانقیمت فعلی: 120,000 تومان.
کتاب حاضر برای دانشجویان رشته علوم اجتماعی (گرایش برنامهریزی اجتماعی) در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «برنامهریزی روستایی» به ارزش 3 واحد تدوین شده است.
ضمناً این کتاب برای دانشجویان رشتههای جغرافیا، برنامهریزی توسعه منطقهای، شهری منطقهای، رفاه اجتماعی و نیز درسهای «جامعهشناسی روستایی»، «مردمشناسی روستایی» و «جامعهشناسی توسعه» در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد قابل استفاده است.
امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، سایر علاقهمندان نیز از آن بهرهمند شوند.
فهرست:
فهرست جداول
فهرست نمودارها و شکلها
پیشگفتار بر ویرایش جدید
مقدمه بر چاپ پیشین
بخش اول: دیدگاههای برنامهریزی توسعه روستایی
فصل اول: تعریف روستا و مفاهیم آن
فصل دوم: اهمیت و جایگاه بخش روستایی در فرایند توسعه
فصل سوم: مفاهیم و دیدگاههای توسعه روستایی
فصل چهارم: راهبردهای توسعه روستایی
فصل پنجم: فرایند برنامهریزی
بخش دوم: روشهای برنامهریزی روستایی
فصل ششم: روشهای پژوهش در برنامهریزی روستایی
فصل هفتم: روشهای سطحبندی سکونتگاهها و نواحی روستایی
فصل هشتم: روشهای اندازهگیری سطح فقر، توسعه انسانی و توزیع برابری
کتابنامه
در انبار موجود نمی باشد
مقدمه ای بر برنامهریزی توسعه روستایی: دیدگاهها و روشها
نویسنده |
دکتر محمود جمعه پور
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 10 |
تعداد صفحات | 396 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
علوم اجتماعی
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 550 گرم |
شابک |
9786000222444
|
وزن | 0.550 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
صدا و بیان برای بازیگر جلد1
توضیحات:
فهرست:
داستانهای خانهدرختی 3/ خانهدرختی 39طبقه
آرو شا 1/ آرو شا و پایان زمان
آرو شا دختری هندی است و با مادر باستانشناسش در موزهی هنر باستان زندگی میکند.
او برای اینکه پیش دوستانش کم نیاورد، گاهی دروغ میگوید و داستان سر هم میکند.
یک روز دوستانش به موزه میآیند تا تهوتوی ماجرای چراغ نفرینشده را که از آرو شا شنیدهاند، درآورند...
آیا سرانجام داستانهای آرو شا واقعیت پیدا میکند؟
آیا وقتی که او به چراغ نفرینشده دست میزند و جهان از حرکت میایستد، باز هم نباید حرفهای او را باور کرد؟
اگر دیو باستانی بیدار شود و همه درجا متوقف شوند، آیا باز هم حرفهایش باورکردنی نیست؟
به هواي دزديدن اسب ها
مثل خون در رگهای من: نامههای احمد شاملو به آیدا
احمد شاملو
در بخشی از کتاب مثل خون در رگهای من میخوانیم: نمیدانم. نمیدانم این «بدترین شبها» را شروع کردهام یا دارم شروع میکنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بیامید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع میشد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده میشد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم میداشت، میدانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را میداد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیدهی من بتابد. میدانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. میدانستم که آیدای من با چشمهایی که پر محبتترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. میدانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیدهام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. میدانستم که آیدای مهربان من از من گله میکند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمیزنم و چرا او را نمیخندانم؛ و این، انگیزهیی بود که شاد و سرمست باشم، همهی غمها و ناراحتیهایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کردهام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک میکنم. آخرین باری که دیدمت، سهشنبهی هفتهی پیش بود. چند دقیقهیی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکیهای نیمهشب، تنها و بدبخت، در کوچهها و پسکوچهها پرسه زدم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.