


ملل 20 … کرۀ شمالی
11,000 تومان
شبه جزیره کره در شمال شرقی آسیا واقع شده و طی پنج هزار سال تاریخ خود همواره یکپارچه بوده است. در سال ١٩١٠ ژاپنیها کره را مستعمره خود کردند که سرآغاز یک دوره چهلساله بهرهکشی از کرهایها و سرکوب وحشیانه آنها بود. پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا و شوروی کرهایها را از سلطه ژاپن آزاد کردند، اما این شبه جزیره به دو کشور جداگانه تقسیم شد. بدین ترتیب، کره شمالی به یک کشور کمونیستی تحت حمایت شوروی تبدیل شد و رسماً «جمهوری دموکراتیک خلق کره» نام گرفت.
تقسیم تحمیلی کره به دست قدرتهای خارجی در رویکردها و سیاستهای کره شمالی امروزی نقش بسزایی داشته است. کره شمالی از بدو تأسیس در پی اتحاد مجدد با کره جنوبی بوده است.
حمله کره شمالی به کره جنوبی در سال ١٩٥٠ به منظور ادغام اجباری دو کشور از راه نظامی، باعث شروع «جنگ کره» شد. دخالت آمریکا و اتحاد شوروی و بعداً چین در این جنگ سرآغاز کشمکش بینالمللی بین آنها بود. هر چند کره شمالی در این جنگ به هدفش که اتحاد مجدد دو کره بود دست نیافت، اما به تقویت ارتش خود پرداخت و به برنامه ریزی برای وحدت دو کره ادامه داد. امروزه این کشور تقریباً به طور کامل از جهان خارج منزوی است. نه در صلح است و نه در آرامش.
بیستمین مجلد از سری مجموعه ملل امروز به کشور کره شمالی اختصاص دارد.
در انبار موجود نمی باشد
ملل 20 … کرۀ شمالی
نویسنده |
دبرا ای.میلر
|
مترجم |
مهدی حقیقتخواه
|
نوبت چاپ | ١ |
تعداد صفحات | ۱۴۴ |
نوع جلد | سلفون |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٣٩٤ |
سال چاپ اول | —— |
موضوع | مجموعه ملل |
نوع کاغذ | —— |
وزن | ۴۰۰ گرم |
شابک |
9786002782298
|
وزن | 0.4 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کتاب ترس و لرز
روش شناسی علوم اجتماعی
اسب سفیدم یک غزل بود
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.