منابع یادگیری در تعلیم و تربیت

5,500 تومان

گسترش روزافزون و سریع علم و شاخه های متعدد آن ایجاب می کند آموزش و پرورش به جای تأکید بر یاد گرفتن «چه چیز»، «چگونه» یاد گرفتن را آموزش دهد.

در این شیوه دیگر معلم تنها منبع یادگیری انگاشته نمی شود و آموزش با منابع متعدد و متنوع صورت می گیرد. این کتاب با هدف آشنایی با انواع منابع یادگیری و کاربرد آن در فرایند یاددهی – یادگیری و نیز توانایی طرح تجارب یادگیری مبتنی بر کاربرد منابع آن، تألیف شده است.

نویسنده دلیل اصلی خود را برای تألیف این کتاب، در وهله نخست نبودِ منبع برای این درس و سپس آشنایی با منابع مختلف یادگیری و توسعه و ترویج آن بیان داشته است.

 

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

منابع یادگیری در تعلیم و تربیت

نویسنده
دکتر اکبر سلیمان نژاد، محمد وفائی مهر
مترجم
——-
نوبت چاپ 9
تعداد صفحات 200
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1402
سال چاپ اول  ————
موضوع
علوم رفتاری
نوع کاغذ  —————
وزن 285 گرم
شابک
9789645305589
توضیحات تکمیلی
وزن 0.285 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “منابع یادگیری در تعلیم و تربیت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

طريق بسمل شدن

150,000 تومان
همین‏ها، این‏ها، نمی‏بینی‏شان؟ تو نمی‏بینی؟ همه هستند، همه هستند. نمی‏بینی‏شان؟ کفن و قمقمه. نگاه کن، نگاه کن! «تشنه‏ای، تو تشنه‏ای برادرم. بنوش آب!» نگاه کن، نگاه کن! چه رستخیز روشنی! منم، تویی و دیگران. تویی، منم و دیگران. چه رستخیز روشنی. کلاه‏‏خود و چکمه و یراق. یکی به آفتاب می‏دهد سلام، یکی به آب. یکی به آسمان نیاز می‏برد، یکی به خاک. یکان‏یکان بروز می‏کنند، از پناه خاک، از شکَفت‏های درّه‏ی هلاک، از حوالی و حدودِ تپّه‏های تاک، تپّه‏ها و تنگه‏های کهنه و عمیق، پوده و عتیق، از درون خاک، از مغاک‏ها، مثل رویش و شکفتنِ عجیب سنگ‏ها و خارها. پوست‏‏پوست‏های خاک می‏شکَفت و می‏شکُفت از آن کسی ـ تنی. تنی که با کفن، تنی که بی‏کفن. بیرقی به دست یا نشانه‏ای به نوک نیزه‏ای. تکه‏پاره‏ای نشانِ رایتی ـ پاره‏ژنده‏ای؛ ژنده‏ای سیاه، ژنده‏ای سپید، ژنده‏ای کبود، سبز، ارغوانی و بنفش و سرخ و هر چه رنگ؛ رنگ‏ها پریده‏رنگ...  

سفارش:0
باقی مانده:3

جویندگان مقبره 1/ کتاب مردگان

165,000 تومان

 خلاصه ی مجموعه کتاب های جویندگان مقبره

کتاب مردگان مقدمه‌ای است برای تمامی کتاب‌های بعدی این مجموعه. قهرمان این داستان پسری به نام «الکس سنفر» است که تمامی پزشکان، از زنده ماندن او قطع امید کرده‌اند. اما چه کسی به زنده ماندن او امید دارد و حاضر است هرکاری برای زنده ماندن «الکس» انجام دهد؟ دقیقا، مادر او! مادر الکس برای نجات پسرش روشی تاریک و اسرار آمیز در ذهن دارد: استفاده از طلسم‌های «کتاب مردگان». در نهایت، مادر الکس موفق به نجات فرزند خود می‌شود، اما هرچیزی یک بهایی دارد. حال که الکس دقیقا از آستانۀ مرگ نجات یافته، باید با دنیایی مواجه شود که در آن، نیرویی شیطانی و باستانی رها شده است. مومیایی‌ها به راه افتاده‌اند، عنکبوت‌ها به نیویورک حمله کرده‌اند و مهمتر از همه، 5 فراریِ مرگ به دنیای انسان‌ها پا گذاشته اند. اما آیا اوضاع بدتر از این نیز می‌شود؟ بله! مادر الکس و کتاب مردگان درست در همین لحظه ناپدید می‌شوند. الان دقیقا وقتشه که الکس با یاری رفیق و تنها همراه خود، «رن»، با فراری‌های مرگی شاخ به شاخ شوند که 3 هزار سال گذشته را صرف نقشه کشیدن برای انتقام از انسان‌ها گذرانده‌اند!
مقبره ها باز می‌شوند ...
هیچ‌چیز نمی‌تواند زندگی الکس سنفر را نجات دهد. این چیزی‌ است که دکترها می‌گویند، ولی مامان می‌داند این حرف‌ها حقیقت ندارد. می‌داند که طلسم‌های گمشده‌ی کتاب مُردگان می‌تواند پسرش را از آستانه‌ی مرگ به زندگی باز گرداند. مشکل اینجاست که وقتی مامان این طلسم‌ها را به کار می‌برد، پنج فراریِ مرگ هم به زندگی بر می‌گردند. نیرویی شیطانی و باستانی آزاد شده. مومیایی‌ها در حال بیدار‌شدن هستند. عقرب‌ها به شهر نیویورک سرازیر شده‌اند و بدتر از همه: مامان و طلسم‌های گمشده هر دو ناپدید شده‌اند! الکس و بهترین دوستش، رن هر کاری می‌کنند تا طلسم‌ها را پیدا کنند و دنیا را نجات دهند ... حتی اگر مجبور شوند با فراری مرگی سرشاخ شوند که سه‌هزار سال در خواب مرگ بوده و نقشه‌ی انتقامی بزرگ را در سر می‌پرورانده است. بعضی مقبره‌ها باید برای همیشه بسته می‌ماندند ...
سفارش:0
باقی مانده:2

گرمازده

8,500 تومان

در بخشی از کتاب گرمازده می‌خوانیم

نزدیک دو نیمه‌شب بود که تلفن به صدا درآمد. گوشی را برداشتم و با صدایی که تلاش می‌کردم خواب‌آلود به‌نظر نیاید سلام کردم. از توی گوشی صدایی نمی‌آمد. چند لحظه بعد، در فاصله‌ی قورت دادن آب دهانم، صدایی مثل موج‌های کم‌رمق دریا، که از دور به گوش برسد، می‌شنیدم که با قطع‌و‌وصل شدن یک دستگاه دیجیتال خودکار درمی‌آمیخت و مرا مطمئن می‌کرد برای منتقل شدن صدایم باید بیشتر صبور باشم. «الو؟! الو! صدای منو می‌شنوی؟» مادرم پشت تلفن بود. هنوز عادت نکرده بود برای رسیدن صدایش منتظر بماند، با وجود این‌که چند‌بار برایش توضیح داده بودم که صدای او از میان نوارهای کابل زمینی تلفن باید به ماهواره‌ای که در هوا پرسه می‌زند برسد و از آن‌جا به ماهواره‌ی دیگری که هزاران کیلومتر دورتر در آسمان شهر خودمان سرگردان است مخابره شود و از آن‌جا دوباره بیاید روی زمین و در این مرحله صدایش بار دیگر باید از امواج دیجیتالی به پیامی مغناطیسی تبدیل شود، وارد جعبه‌ی تقسیم عظیمی بشود که تلفن‌های دریافتی را تفکیک می‌کند و صداها را هُل می‌دهد توی سیم‌های نازک و تازه از این‌جا به بعد است که انگار صدایش از شهر خودمان به گوش پسرش می‌رسد، انگار که فاصله همان دو خیابان بی‌مقدار همیشگی است. وقتی باید منتظر می‌ماند من جوابش را بدهم سؤال بعدی را می‌پرسید و مضطرب می‌شد که صدایش به گوش ما نمی‌رسد. به هر ترتیب پاسخش را دادم و از این‌که او در این نیمه‌شب بارانی و دم‌کرده به چیزی که بارها به او آموزش داده بودم اهمیت نمی‌داد ناراحت نبودم.

از ديار آشتي

160,000 تومان
جهان چو گشت به يک چهره جلوه‌گر ز نخست نگاهِ چاره‌گر چهره‌آفرين با توست   نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان اگر که دل بسپاري به «مهر ورزيدن» اگر که خو نکند ديده‌ات به «بدديدن» اميد توست که در خارزار، کوه، کوير اگر بخواهد، صد باغِ ارغوان دارد.   ـ از متن کتاب ـ

ته جدولی‌ها 3/ راز دروازه‌بان شبح‌مانند

450,000 تومان

در بخشی از کتاب ته جدولی‌ها 3: راز دروازه بان شبح مانند می خوانیم:

تونی پرسید: «استخر توپ؟» بعد گفت: «فکر کی بود بیایم اینجا؟» دست بردم بالا و گفتم: «خب... خیلی جای آرومیه و سر راه زمین تمرینه.» قمبرک گفت: «شیشه هم نداره، به نظر من که بد نیست.» مشکل این بود که مسئول استخر توپ، آتاناسیو، نمی‌ذاشت بریم تو! گفتش: «شماها زیادی بزرگید بچه‌ها. نمیدونم این کار قانونی هست یا نه. و باید بپرسم.» کمنیاس گفت: «آخه... توو... تولد قمبرکه.» بعد به قمبرک اشاره کرد. آتاناسیو گفت: «خب تولد قمبرک که دو دسامبره.»
سفارش:0
باقی مانده:2