

منطق کاربردی
136,000 تومان
منطق را ابزارى براى راهبرى اندیشه و سنجش آن و یافتن صواب و خطاى فکر مى دانند. در این صورت همه کسانى که با اندیشه سروکار دارند، به نوعى نیازمند منطق نیز هستند.
بنابراین تدوین کتابى که بتواند در عین استوارى علمى، براى همگان مفهوم افتد و بهکارگیرى آن ممکن گردد، کارى ضرورى و البته مشکل است. روزآمد کردن نمونهها و آوردن منطق در متن گفتگوهاى روزمره نیز از ویژگیهاى یک متن مناسب درسى است که نگارنده تلاش کرده است تا از عهده این مهم برآید.
ثمربخشى منطق در آن است که ضمن فراگیرى قواعد آن، مهارت بهکارگیرى آن قواعد نیز در انسان افزایش یابد.
کتاب حاضر، با جهتگیرى کاربردى، کوشیده است تا در هر مبحث از مثالهاى فراوان بهره جوید و فراگیران را در تمرینها با نمونههاى عینى زیادى مواجه سازد تا مهارت به کارگیرى منطق در آنها افزایش یابد.
همچنین به دلیل آنکه بخش مهمى از منطق بهکار شناخت خطاهاى اندیشه و مغالطات مى آید، حجم زیادى از کتاب حاضر به معرفى انواع مغالطات و لغزشگاههاى گوناگون اندیشه پرداخته است.
فراگیرى این بخش مىتواند خاطرهاى شیرین از منطقآموزى، در ذهن و ضمیر دانشجویان و طلاب علوم دینى بر جاى گذارد.
در انبار موجود نمی باشد
منطق کاربردی
نویسنده |
علی اصغر خندان
|
مترجم |
———-
|
نوبت چاپ | 16 |
تعداد صفحات | 386 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | ———— |
موضوع |
علوم ورزشی
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 545 گرم |
شابک |
9789645307774
|
وزن | 0.545 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
قدرت و جلال
بخشی از کتاب قدرت و جلال
«زن میانسالی در ایوان نشسته و سرگرم رفو کردن جورابی بود. عینک پنسی به چشم داشت و کفشهایش را برای راحتی بیشتر از پا کنده بود. آقای لهر، برادر او، مشغول مطالعهٔ مجلهٔ نیویورکی سه هفته پیش بود، اما کهنه بودن آن واقعاً اهمیت نداشت. همهٔ صحنهها حکایت از صلح و صفا و آرامش میکرد. دوشیزه لهر گفت: «هر وقت آب خواستید، خودتان بریزید، بخورید.» در گوشهٔ خنکی کوزهٔ بزرگ آبی قرار داشت و یک آبگردان و لیوان هم در کنارش کشیش پرسید: «مگر آب را نمیجوشانید؟» دوشیزه لهر با لحنی دقیق و خودنمایانه، چنانکه انگار اگر کس دیگری چنین سؤالی میکرد جوابش را نمیداد، گفت: «آه، نه، آب ما تازه و سالم است.» برادرش گفت: «بهترین آب این ایالت است.» صفحههای براق مجله که در موقع ورق زدن خشوخش صدا میکرد پر از عکسهای سناتورها و اعضای کنگره بود با غبغبهای گوشتالو و ازتهتراشیده. در آن سوی پرچین باغ، علفزاری گسترده بود که بهنرمی به سوی رشتهکوه دیگری موج برمیداشت، و درخت لالهواری بود که هر روز صبح به گل مینشست و شامگاهان گلهایش پژمرده میشد. دوشیزه لهر گفت: «مسلماً روزبهروز حالتان بهتر میشود، پدر.» خواهر و برادر هر دو، تا اندازهای انگلیسی را توی گلویشان حرف میزدند و کمی لهجهٔ امریکایی داشتند آقای لهر آلمان را وقتی نوجوان بود ترک گفته بود تا از خدمت سربازی فرار کند: چهرهای مرموز و خطخطی و جاهطلب داشت. اگر کسی میخواست در این کشور به جاه و مقام برسد، ناچار بود حیلهگر و موذی باشد و او هم دست به هر ترفندی میزد تا زندگی خوبی داشته باشد. آقای لهر گفت: «ای بابا، ایشان فقط به چند روز استراحت احتیاج داشتند.» به هیچوجه دربارهٔ این مرد که مباشرش او را سه روز پیش در حالت اغما پیدا کرده و روی قاطری به خانه آورده بود کنجکاوی نشان نمیداد. هر چه دربارهاش میدانست همان بود که خود کشیش به او گفته بود. این هم درس دیگری بود که این کشور به آدم میآموخت هرگز از کسی زیاد سؤال نکن یا سعی کن سرت توی کار خودت باشد.اپوش
کارآگاه کرگدن در باغوحش مرموز 5/ در جستجوی طوطیپلیسه
کتاب كارآگاه كرگدن در باغ وحش مرموز 5(در جستجوی طوطی پلیسه)
سه روز است که طوطیپلیسه به کارآگاهکرگدن سر نزده. یعنی کجا رفته؟ چه اتفاقی برای او افتاده؟ بله! او را دزدیدهاند! اما کار چه کسی است؟ ربایندهها چه میخواهند؟ کارآگاهکرگدن دستتنها این معما را حل میکند.مارکس در واپسین سالها: زندگینامهی فکری (1883-1881)
در بخشی از کتاب مارکس در واپسین سالها (1883 -1881): زندگینامهی فکری میخوانیم
آنچه بیش از همه مارکس را درگیر کرد شیوهی برخورد مورگان با عوامل تولیدی و تکنولوژیک بود که آن را پیششرطهای ترقیِ اجتماعی در نظر میگرفت، و مارکس شدیداً درگیر این شد که گزیدهای در صد صفحه با حروفی بسیار ریز فراهم کند. این مطالب دربرگیرندهی بخش عمدهی آن چیزی شد که به نام دفترهای قومشناسی میشناسیم. این یادداشتها شامل گزیدههایی از آثار دیگر نیز بود: جاوه، یا چگونگی ادارهی یک کلنی (1861) اثر جیمز مانی، وکیل و متخصص مسائل اندونزی؛ دهکدههای آریایی در هندوستان و سیلان (1880) اثر جان فیر (1905 1825)، رئیس دادگاه عالی سیلان؛ و گفتارهایی دربارهی تاریخ اولیهی نهادها (1875) اثر هنری ماینِ تاریخنگار، که حجم آنها در مجموع به صد برگ دیگر میرسید. مقایسهی تطبیقی مارکس از این نویسندگان ما را به این گمان میرساند که او تمام این مطالب را در دورهی نسبتاً کوتاهی گردآوری کرد تا حقیقتاً به این موضوع تسلط پیدا کند. مارکس پیشتر در پژوهشهای پیشینش، یعنی در نخستین پارهی ایدئولوژی آلمانی، در بخشِ بلندی از گروندریسه با عنوان «صورتبندیهای پیشاسرمایهداری»، و در مجلد اول سرمایه، صورتبندیهای اجتماعی سیاسی گذشته را بررسی و دربارهی آنها اظهارنظر کرده بود. در سال 1879، مطالعهی مالکیت اشتراکی زمین (1879) اثر کووالفسکی بار دیگر مارکس را به این موضوع سوق داد. اما اساساً با دفترهای قومشناسی بود که مارکس با پژوهشهای ژرف و بهروز درگیر شد. او این کار را با هدف گسترش دانشش از دورههای تاریخی، حوزههای جغرافیایی و مباحث موضوعیای انجام داد که برای پیشبرد سریع نقدش بر اقتصاد سیاسی ضروری میدانست. علاوهبراین، تحقیقات یادشده مارکس را قادر ساخت تا اطلاعات خاصی دربارهی ویژگیها و نهادهای اجتماعی گذشتههای دور کسب کند و در جریان مطالبی قرار بگیرد که در زمان نگارش دستنوشتههای دهههای 1850 و 1860 در اختیارش نبود. دستآخر، این پژوهش مارکس را با تازهترین نظریههایی آشنا کرد که برجستهترین پژوهشگران وقت آن را پیش برده بودند.زيرآفتاب خوش خيال
معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر
جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان میپردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر میکشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقهمند میشود و همین موضوع باعث میشود تا خانوادهاش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمیدارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج میکند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار میگذرد، دچار مشکل شده و رابطهشان به جدایی ختم میشود. مونا مجبور میشود به تنهایی زندگی کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث میشود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بیطرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری میکند. همین موضوع سبب میشود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونهای بکار برده است که شما را گیج نمیکند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر آن است که از رائهی چهرهی سیاه یا سفید به شخصیتهای داستان پرهیز شده است. چهرهی خانوادهی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیتهای داستان از جمله مونا و شهریار جنبههای مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشارهای به پیشداوریهای پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان میشود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز میتوان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانوادههای این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانوادهی شهریار گرمای رابطهی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونهای روایت میشود که گویی جدایی آنها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیشداوریهای ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا میکند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه میدهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر میخوانیم: شیشه شور را از روی هرهی پنجره برمیدارد. دمپاییها را به نوبت میکند و روی هره میرود. وزنش را روی پنجره میاندازد. شیشه شور را فشار میدهد. قطرههای ریز آب روی شیشه پخش میشوند. بوی تمیزی دماغش را پر میکند. روزنامه را روی سطح بیرنگ، محکم بالا و پایین میکشد. پشت قطرههای آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربهای، نه بچهای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر میشود از مامانها که سرشان را از در ورودی آپارتمانها بیرون میآورند و سر بچهها داد میکشند. پسربچهها که گلکوچیک بازی میکنند و دختر بچهها که دم در خانهی همدیگر میپلکند. فقط یک دختر مومشکی با پسرها فوتبال بازی میکند. آنقدر ریزه است که خودش را چابک از لا به لای پسرها رد میکند و شوت میزند توی دروازهی زپرتی که میگذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمیگذاشت بروند توی کوچه. میگفت: «لازم نکرده با این گوییمها بازی کنین واسهی من.» موسی توی خانه رژه میرفت و میگفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همهچیز و همهکس مزخرف بودند. مسئلههای ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهیهایی که هر از گاهی توی حوض جان میدادند، روی آب بیحرکت بالا آمدند و چپه میشدند، و شلوار پارهاش که هرچه مامان میدوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر میخورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه میپرید. مخصوصاً وقتهایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض مینشست و با انگشتهای پایش بازی میکرد. شصت پای چپ با راست احوالپرسی میکرد و بهش شبات شالم میگفت.بداهه پردازی نمایشنامه بلند: هنر تئاتر خودجوش
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.