موقعیت و داستان / هنر روایت شخصی

110,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

در بخشی از کتاب موقعیت و داستان می‌خوانیم

اگر ویلیام هزلیت هر روز صبح با سختی و بیزاری تمام بیدار نمی‌شد، نمی‌توانست در لذت نفرت را بنویسد. اگر ویرجینیا وولف مشکلی در کنار آمدن با زندگی نداشت، مرگ بید را نمی‌نوشت، اگر جیمز بالدوین درگیر نبرد بی‌امانِ مهار کردن سیاه‌پوست و سفیدپوست درونِ خود نبود، یادداشت‌های یک پسر بومی را نمی‌نوشت.

این متن‌ها کار نویسندگانی است که در عمیق‌ترین لایه‌ها با جستار درگیر بودند. خودِ این فرم آن‌ها را به درونی بودن عامدانه سوق داده است. در این‌جا نوشته به دنبال این نیست که برای خودش توصیفاتی روی کاغذ جمع کند یا تصاویری مستقل از تفکر یا الهامی شاعرانه ایجاد کند.

زاویه‌ی دید از سیستم عصبی نشئت می‌گیرد و خودش را وقف شخص راوی می‌کند تا جستار را با نیروی محرکی درونی که خواننده از همان صفحه‌ی اول می‌شناسد پیش ببرد: اجبار این است که از خودِ روایت فقط برای شکل دادن تداعی‌هایی استفاده شود که متن را پیش ببرد و به واکاوی درونی منجر شود.

این نویسندگان شاید خود را «نشناسند» (یعنی به اندازه‌ی بقیه‌ی ما خودشناسی دارند)، اما در هر مورد حیاتی است که بدانند موقع نوشتن که هستند. آن‌ها می‌دانند این‌جا هستند تا موضوعی را که در دست دارند شفاف کنند – و براساس همین الزام باید کارشان را انجام دهند.

وقتی نویسندگان از کیستی خود در لحظه‌ی نوشتن ناآگاه‌اند (یعنی در جستار درگیر انگیزه‌هایی‌اند که نه می‌توانند تشخیص دهند و نه از پس حلش برمی‌آیند)، خیلی اوقات کار خوب از آب درنمی‌آید یا بسیار محدود می‌شود. جستار دی. اچ. لارنس، مگر زن‌ها تغییر می‌کنند؟، موردی از این‌دست است.

روشن است که جستار در نکوهش فمینیست‌های دهه‌ی 1920 است و تعمق در تکرار نقش‌شان در تاریخ مدرن. از دید من کار موفقی نیست، نه به دلیل نظراتش، به این دلیل که خود لارنس نمی‌داند در پی چیست. این ندانستنِ نویسنده متن را محکوم به شکست می‌کند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

موقعیت و داستان / هنر روایت شخصی

نویسنده
ویویان گورتیک
مترجم
مریم هاشمیان
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 122
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786220110330
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “موقعیت و داستان / هنر روایت شخصی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شاهنامه‌ی فردوسی 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش

98,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش می‌خوانیم

وقتی فرزند خاقان شنید شاه ایران با سپاهیانش از رود جیحون گذشته و پیمان بهرام گور را شکسته و آشوب و جنگ سرزمینش را تهدید می‌کند، به دبیر خردمندش امر کرد تا نزد او برود. آنگاه نامه‌ای با درود خداوند بر شاه ایران نوشت و ادامه داد: «من از زمان شاهان دادگر، تو را از نژاد شاهان نمی‌دانم. این رسم نیاکان و شاهان گذشته‌ی ایران‌زمین نیست. حال که تو پیمان آزادگان را می‌شکنی و با این کار نشانه‌های بزرگی خود را بر خاک می‌افکنی، من نیز ناچارم پیمان بشکنم و دست به شمشیر ببرم.» خوشنواز در آن نامه همه‌چیز را گفت و آن را با هدایای فراوانی همراه کرد. سواری سخن‌گو برگزید و او را با نامه و هدایا روانه کرد. وقتی پیروزشاه نامه را خواند، بسیار خشمگین شد و به فرستاده گفت: «برخیز و نزد آن مرد بی‌مایه برو و به او بگو بهرام عهدش را برای شما تا رود تَرَک نوشته و حال هم تا کناره‌ی رود جیحون از بلندی و پستی‌هایش از آنِ توست. اکنون سپاهی عظیم از جنگجویان پهلوان خواهم آورد و سایه‌ی خوشنواز را از این سرزمین برمی‌دارم.»

فهرست مطالب کتاب

پادشاهی یزدگرد بزه‌گر پادشاهی بهرام گور پادشاهی یزدگرد، پسر بهرام گور پادشاهی هرمز، پسر یزدگرد پادشاهی پیروز، پسر یزدگرد پادشاهی بلاش، پسر پیروز

سوروسات در سوراخ موش

36,000 تومان

در بخشی از کتاب سور و سات در سوراخ موش می‌خوانیم:

امروز اخبار تلویزیون می‌گفت: ببرها در باغ‌وحش گوآدالاخارا یک زن را کامل خورده‌اند، غیر از پای چپش. شاید پای چپش خیلی خوشمزه نبوده. یا شاید ببرها دیگر سیر شده بوده‌اند. من هیچ‌وقت باغ‌وحش گوآدالاخارا نرفته‌ام. یک‌بار از یولکائوت خواهش کردم من را ببرد، ولی عوض آن‌که ببرد حیوان‌های بیش‌تری به قصر آورد. همان موقع بود که برایم شیر آورد. برایم از مردی گفت که نمی‌توانسته به کوه برود و برای همین کوه پیش او رفته است. زنِ خورده‌شده، سرنگهبان باغ‌وحش بوده و دوتا بچه و یک شوهر و پرستیژ بین‌المللی داشته. پرستیژ؛ چه لغت قشنگی. می‌گویند شاید قتل یا خودکُشی بوده باشد، چون زن هیچ‌وقت توی قفس ببر نمی‌رفته است. ما هیچ‌وقت از ببرهای‌مان برای خودکُشی یا قتل استفاده نمی‌کنیم. میستلی و چیچیلکوآلی با سوراخ‌های گلوله‌ها قتل‌ها را انجام می‌دهند. نمی‌دانم ما چه‌طور خودکُشی می‌کنیم، ولی به‌هرحال از ببر استفاده نمی‌کنیم. از ببرها برای خوردن جنازه‌ها استفاده می‌کنیم. از شیرمان هم استفاده می‌کنیم. ولی بیش‌تر از آن‌ها برای تماشا کردن‌شان استفاده می‌کنیم، به خاطر این‌که حیوان‌های قوی و واقعاً خوش‌هیکلی هستند و تماشای‌شان خیلی کیف می‌دهد. من قرار نیست این چیزها را بفهمم، چون این کارها را میستلی و چیچیلکوآلی مخفیانه شب‌ها انجام می‌دهند. ولی فکر می‌کنم در این زمینه تیزهوشم، در زمینه‌ی کشف کارهای مخفی. آخرِ گزارش، مردِ توی اخبار خیلی غمگین به نظر می‌رسید و گفت امیدوار است روح سرنگهبان قرین آرامش شود. چه احمقانه. چون سرنگهبان آن موقع دیگر به حالت جویده‌جویده توی شکم ببر بوده است. سرنگهبان فقط می‌توانسته همان جا بماند تا ببر هضمش کند، و آخرش هم به تپاله‌ی ببر تبدیل شود. زکی، قرین آرامش. تهِ تهش فقط پای چپش قرین آرامش می‌شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

عشق غريبه ها

420,000 تومان

در بخشی از کتاب عشق غریبه‌ها می‌خوانیم:

آموختن زبان ضروریْ و بنیادِ تمام آموزش‌هاست. این دو مسلمان که علاوه‌بر فارسیِ مادری، زبان فاضلانه‌ی عربی را نیز آموخته بودند، این را خوب می‌دانستند. آن‌ها از ایران سرمشق مهمی آورده بودند: اهمیت تسلط به زبان مادری در کنار یک زبان کلاسیک. از روی همین سر‌مشق بود که آن‌ها یازده‌ ماه در کرویدن هم انگلیسی بخوانند هم لاتین. تلاش‌های متناظر دانشوران آکسفورد، و چنان که بعد خواهیم دید، دانشوران کمبریج برای فراگیری عربی و تا حد کم‌تری فارسی، حاکی از دوسویگی روند آموزش در این دانشگاه بود. از دورانی که همه‌ی کلاس‌های دانشگاه به لاتین بودند مدت‌ها گذشته بود اما آکسفوردی که میرزا صالح و میرزا جعفر در پی ورود به آن بودند، همچنان بر زبان‌های خارجی به‌ویژه زبان‌های «کلاسیکِ» کم‌وبیش مُرده تأکید بسیار داشت. در خاطرات روزانه‌ی میرزا صالح، تلاش‌های او را برای واداشتن خودش به آموختن لاتین علاوه‌بر انگلیسی و فرانسوی می‌بینیم. دانستن چند زبان، به عنوان پیش‌نیاز، برای کسی با سوابق او چندان غیرعادی نمی‌نمود؛ از جوانانی همچون او، که دست سرنوشتْ به کار دیوانی در دربار گماشته بود، انتظار می‌رفت به حد اعلا فارسی و عربیِ ادبی را بیاموزند. محل کارش هم تبریز در غرب ایران بود، پس چه‌بسا ترکی هم می‌دانست. می‌دانیم که او با زبان اردوی «هندوستانی» هم، شاید به واسطه‌ی حضور تجار هندی در زادگاهش شیراز، آشنایی داشت. این زبان‌ها بزرگ‌ترین سرمایه‌های او و میرزا جعفر، و برگ‌های برنده‌ی آنان بودند.

آنجا که هيولا ها خوابيده اند

38,000 تومان
داستان آنجا که هیولاها خوابیده اند، در یک دهکده‌ی کوچک می‌گذرد. دهکده‌ای کوچک با افسانه‌ای خیلی قدیمی. می‌گویند که توی دریاچه هیولاهایی زندگی می‌کنند و شب پیشکش باید غذاهایی به دریاچه ریخته شود تا اهالی در امان بمانند. در یکی از آن شب‌ها اتفاق عجیبی برای افی می‌افتد. افی هم یکی از اهالی دهکده است. دختر نوجوانی که نمی‌خواهد این داستان را باور کند و به خیالش این داستان را بزرگ‌ترها از خودشان در آورده‌اند تا کوچکترها را از خطر دور کنند. اما راستش درست در شب پیشکش خرگوشش ناپدید می‌شود و کمی بعد هم نوبت مادرش است که غیبش بزند؛ یعنی یکباره تصمیم گرفته او و خواهر و پدرش را ترک کند؟ ماجراهای عجیب افی به همین‌جا ختم نمی‌شود. کم‌کم سر و کله‌ی حیوانات سیاه و کوچک لزج و چسبناکی پیدا می‌شود که گاه و بیگاه توی خانه‌شان می‌لولند. با وجود این اتفاق‌ها، دلشوره‌های افی بیشتر و بیشتر می‌شود اما دوستی صمیمی دارد که از بچگی با او بزرگ شده، همیشه همراهش بوده و این بار هم تنهایش نمی‌گذارد؛ فین. افی در آستانه‌ی نوجوانی و بلوغ با مسئله‌های سختی روبه‌رو شده؛ غیب شدن مادرش، مراقبت از خواهر کوچکترش، افسرده بودن پدرش اما برای حل این مسئله‌ها تلاش می‌کند و به مرور به درک عمیق‌تری از خودش و دنیای اطرافش می‌رسد. او ارزش بودن مادر و خانواده‌اش و دوستی با فین را به مرور بهتر درک می‌کند. متوجه می‌شود که هر کسی ممکن است در زندگی مرتکب اشتباه بزرگی شود و دچار عذاب وجدان دردناکی شود. متوجه می‌شود که ممکن است هیولاها درون آدم‌ها خوابیده باشند. متوجه می‌شود که درست است هر آدمی برای جبران اشتباهش باید تمام تلاشش را به کار گیرد اما فکر می‌کند که وقتی دیگر کاری از او ساخته نیست، می‌تواند خودش را ببخشد؟
سفارش:1
باقی مانده:1

بلارت 2/ تحت تعقیب: مرده، زنده یا هر دو

39,000 تومان

رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» داستانی جذاب و خواندنی با رخدادهایی عجیب و تازه و خنده‌دار است. دومینیک بارکر در سال 1966 در انگستان به دنيا آمد. سه مجموعه‌ی معروف او با نام‌های «بلارت»،‌ «ميكی شارپ» و «راهنمای خُل ‌بازی ‌های مكس و مالی» هستند. رمان «بلارت پسری که حال نداشت قهرمان باشد» را نخستین‌بار انتشارات بلومزبری در سال 2006 در بریتانیا منتشر کرد. این رمان در سال 2007، برنده‌ی جایزه‌ی کتاب سال کودک استاکتون شد.

داستان کتاب درباره‌ی بلارت، نوجوان چهارده‌ساله‌ای، است که با پدربزرگ خود در یک روستا زندگی می‌کند. او به هیچ‌چیز غیر از گاوهایش اهمیت نمی‌دهد. پدربزرگ چون دوست ندارد با دیگران معاشرت کند، در همه جا شایعه کرده است که بلارت به بیماری مسری و ناشناخته‌ای مبتلاست.

به همین دلیل، هیچ‌کس با بلارت دوست نمی‌شود و در مدرسه نیز همه از او دوری می‌کنند. بلارت زندگی بی‌سروصدای خود را می‌گذراند تا اینکه فردی به نام کاپابلانکا به دیدنش می‌آید.

کاپابلانکا بزرگ‌ترین جادوگر زنده‌ی سراسر جهان است و خطرهای بسیار و سرزمین‌ها و دریاهای عجیب‌و‌غریبی را پشت سر گذاشته تا بلارت را بیابد. او برای نجات یافتن از شر موجودات شرور قصد دارد بلارت را با خود همراه کند.

سرانجام با نیروی جادویی بلارت را با خود به سرزمین‌های ناشناخته می‌برد و با آموزش جادو به بلارت، او را با ماجراهای عجیبی روبه‌رو می‌کند.

بلارت با جنگجو، شاهزاده‌خانم و کوتوله آشنا می‌شود. او پسری است که برای قهرمان شدن آموزش ندیده و هرگز داستان‌های افسانه‌ای نخوانده است.

او نه از زنان و مردانی که برای نجات دیگران خطر کرده‌اند چیزی می‌داند و نه اصلاً اهل درگیر شدن با مشکلات است. فکر می‌کنید پسری با این ویژگی‌ها تنها کسی باشد که بتواند یک موجود اهریمنی را شکست دهد؟

سفارش:0
باقی مانده:1

مردي به نام اوه

320,000 تومان

قسمتی از متن کتاب مردی به نام اوه

اوه چند ساعت همان ‌جا نشست و دست زنش را توی دستش نگه داشت تا اینکه کارمند بیمارستان آمد و با لحنی آرام و حرکاتی محتاط بهش فهماند که باید جسد سونیا را ببرند اُوه بلند شد، با سر حرف پرستار را تأیید کرد و به دفتر خاک‌سپاری رفت تا کارهای مربوطه را انجام دهد. مراسم خاک‌سپاری روز یکشنبه بود. اوه روز دوشنبه سرکار رفت؛ ولی اگر کسی ازش می‌پرسید زندگی اش چگونه است، پاسخ می ‌داد تا قبل از اینکه زنش پا به زندگی اش بگذارد، اصلاً زندگی نمی ‌کرده و از وقتی تنهایش گذاشت هم دیگر زندگی نمی‌کند. اوه تمام چیزهایی را درک می‌‌کرد که بتواند ببیند و توی دست بگیرد. چیزهایی مانند بتون و سیمان، شیشه و استیل، ابزار کار، چیزهایی که آدم می‌تواند با آن حساب و کتاب کند، زاویه نود درجه و دستورالعمل‌های واضح را می‌‌فهمید، نقشه و طرح خانه را، چیزهایی را که آدم بتواند روی کاغذ پیاده کند. او یک مرد سیاه و سفید بود و همه چیز را از نزدیک باید لمس می‌کرد. درست بعد از پایان مراسم خاکسپاری پدر اوه کشیش می ‌خواست درباره‌ی کمک‌های یتیم خانه با اوه صحبت کند، ولی اوه جوری رفتار کرد که کشیش بلافاصله فهمید آن پسر صدقه قبول نمی‌کند. همان موقع، اوه به کشیش گفت دیگر از این به بعد برایش جای خالی در کلیسا نگه ندارد. به کشیش توضیح داد درست است که به خدا اعتقاد دارد ولی به این نتیجه رسیده که خدا به او نظر لطفی ندارد!
سفارش:3
باقی مانده:4