مگه تو مملکت شما خر نیست؟

85,000 تومان

مگه تو مملکت شما خر نیس؟
عزیز نسین
ترجمه ارسلان فصیحی
طوری که انگار دندانش درد بکند یک دستش را به صورتش گرفته بود و در حالی که سرش را به چپ و راست تکان می‌داد، وارد شد. همین طور با دست به صورتش می‌زد و مدام می‌گفت: «وای! آبرومون رفت…» می‌شناختمش، آدم مبادی آدابی بود. خیلی تعجب کردم از این که به محض ورود، بی سلام و کلامی، شروع کرد به زدن خودش و گفتنِ «وای! آبرومون رفت…» گفتم: «خوش اومدین. بفرمایین… خواهش می‌کنم بفرمایین بنشینین…»
«آبرومون رفت! پاک آبرومون رفت…!»
با خودم گفتم شاید مصیبتی سرش آمده، شاید هم سر خانواده‌اش. می‌گفت: «دیگه می‌خواستین چی بشه؟ یه خرِ گَرو به دو هزار و پونصدلیره به یارو فروختن.»
«مَحمَت نُصرَت» (١٩١٥-١٩٩٥) معروف به عزیز نسین، نویسنده، مترجم و طنز نویس توانای اهل ترکیه است. بدون شک طنزنویسی یکی از مشکل‌ترین رشته‌های ادبیات جهانی است که کمتر نویسنده‌ای می‌تواند در این راستا به طور کامل موفق عمل کند اما عزیز نسین با قلم خود سال‌های زیادی علیه ظلم و استبداد نوشت و ظالمان را به سخره گرفت. او با آثار جاودانی‌اش مرزها را در هم نوردید و به نویسنده‌ای فراملیتی تبدیل شد.

عزیز نسین می‌گفت: برای من هیچ حدو مرزی متصور نیست و با قلم خود در هر جای دنیا ناله‌ای از انسان‌ها بشنوم آن را به قلم خواهم کشید و به گوش همه جهانیان خواهم رساند.
مجموعه حاضر گزیده‌ای است از بهترین داستان‌های طنز عزیز نسین که مترجم آنها را از کل آثارش انتخاب و ترجمه کرده است.

موجود در انبار

توضیحات

مگه تو مملکت شما خر نیست؟

نویسنده
عزیز نسین
مترجم
ارسلان‌ فصیحی‌
نوبت چاپ ٧
تعداد صفحات ٢٢٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩٤
موضوع
داستان‌های ترکی – ترکیه – قرن ۲۰
نوع کاغذ بالکی
وزن ١٦٦ گرم
شابک
9786002780010
توضیحات تکمیلی
وزن 0.166 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مگه تو مملکت شما خر نیست؟”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تمساح بودایی نیوزلندی محبوب من

2,000 تومان
این مجموعه از ٨ داستان کوتاه تشکیل شده است . داستان « صبح به خیر شادپری » اوج کسالت‌بار بودن و اندوه بی‌پایان یک زن را روایت می‌کند : « ساعت نزدیک ٦ صبح است ، ساعت ده باید بروم تشییع جنازه شوکت خانم . فکرشو بکن ؟ اونم مرد . بدبخت . . . خوشبخت . . . چه می‌دونم ؟ چی بگم ؟ بگم اونم راحت شد ؟ آخه یه زن ، نه اصلاً یه آدم ، اونم آدمی مثل اون ، مجبور باشه پنج سال با چشم کور تو یه خونه بی کولر و بی بخاری رو تخت بخوابه ، کم‌کم از زور درد پا نتونه راه بره . » دیگر داستانهای این مجموعه عبارتند از : باد ، باران ، برف ، خاک ، تمساح بودایی نیوزلندی محبوب من ، صبح به خیر شادپری ، ماهی‌ها ، مردی که مرد نبود و خون می‌چکید از قلبش و افلیا ، افلیا . . . . « از پله‌ها پایین می‌روند و دست همدیگر را می‌گیرند . اتاق انتظار ساکت است . موزاییک‌ها سفید و رگه رگه است . نور بی‌ حال مهتابی‌ها ، روی میزها و صندلی‌های تمیز افتاده است . برگ‌ها و گل‌های مصنوعی زیر باد کولر تکان می‌خورند . پشت میز پذیرش مردی مو جوگندمی نشسته است و از تلویزیونی که به دیوار روبرو چسبیده فوتبال نگاه می‌کند . » « آسیه نظام شهیدی » ساکن مشهد نویسنده‌ای است که با بیانی موجز و کوتاه حرف و خواسته‌های درونی‌اش را بیان می‌کند .

والس یک نفره

15,000 تومان
زنی از گذشته به ناگاه وارد زندگی خانوادگی یک مرد می‌شود. همسر آن مرد روایت دلمشغولی‌های او را برعهده می‌گیرد: صدای مامک از پشت در آمد: «کی بود این وقت شب؟» دو سه تقه به در زد و وارد اتاق ما شد. گفتم: «یکی خوابش نمی‌برده. گوشی را برداشته به آشنایی، دوستی، قوم و خویشی زنگ بزند، به اشتباه شماره ما را گرفته.» می‌گویم: «که عاشق چشم‌های عسلی‌اش شده بودی؟!» سام می‌گوید: «جوانی بود و...» پشت به دیوارکوب تکیه داده به مبل. سایه‌اش تلنبار شده بر تکه‌ای از سنگفرش جلوی پایش. شاهکار می‌گوید: «جوانی و سرکشی!» می‌خندم:«طغیان احساس!» سهیل روی زمین زانو زده است و ماشین باری زرد کوچکش را روی سنگ‌های سبز کف هال سُر می‌دهد. شاهکار می‌گوید: «خوش به حالت بابا! فقط یک بار عاشق شده‌ای.» و قلم‌مو را توی رنگ نارنجی و اکر می‌زند. برمی‌گردد رو به من: «رحم داشته باش مامان! یک بار یک جفت چشم عسلی! فقط یک بار عشق.» می‌گویم: «پس سهم من چی؟» می‌گوید: «دوست داشتن با عشق فرق می‌کند.» از ماه‌منیر کهباسی پیش از این رمان خط تیره آیلین منتشر شده که این کتاب برنده جایزه روزی روزگاری در سال ١٣٨٦ شد.

مورسو؛ بررسی مجدد

9,500 تومان
کامل داود نویسنده‌ی الجزایری است که به زبان فرانسه می‌نویسد. مورسو بررسی مجدد مهم‌ترین رمان وی است که برای او شهرت جهانی و جوایز متعدد به همراه داشته است. از جمله این کتاب برنده جایزه گنکور رمان اول ۲۰۱۵، برنده جایزه انگلیش‌پن ۲۰۱۵، برنده جایزه فرانسوا موریاک ۲۰۱۴، برنده جایزه پنج‌قاره فرانسه‌زبان ۲۰۱۴شده است. رمان کامل داود از همان جایی آغاز می‌شود که بیگانه کامو به پایان رسیده و بر مبنای یک ادعای اصلی بسط پیدا می‌کند. مورسو قهرمان رمان بیگانه آلبر کامو، در جریان محاکمه‌اش برای کشتن عربی بی‌نام و نشان ادعا می‌کند قصد قبلی برای کشتن کسی نداشته و فقط بر اثر آفتاب‌زدگی دست به قتل زده. کامل داود در مورسو، بررسی مجدد نامی به مقتول می‌دهد و برادرش را به عنوان راوی انتخاب و از زاویه دیدِ برادر مقتول، تمامی ماجرا را بازبینی می‌کند. کامل داود در مصاحبه‌ای تأکید می‌کند که این نام‌گذاری را نباید تا حد بازبینی مجددِ شخصیت رمان کامو تنزل داد: «با حذف اسامی، قتل و جنایت پیش پا افتاده می‌شود. اما وقتی مدعی نامتان می‌شوید، برای حقوق انسانی‌تان و برای احقاق عدالت بر‌می‌خیزید.»

فیل‌ ها

7,000 تومان
فیروز مرد چاق میانسالی است که به تنهایی زندگی می‌کند. او انسانی منزوی است که مشغله‌ای ندارد جز جمع کردن اسکناس‌هایی خاص. در واقع او یک کلکسیونر اسکناس است، اما فقط اسکناس‌هایی را جمع می‌کند که مردم روی آنها جملاتی در مورد اندوه یا شادی‌هایشان نوشته‌اند. او نوزده سال یا زمانی در همین حدود اسکناس‌ها را به بازی می‌گرفت تا شاید از تنهایی تاریکش به در آید. در همه این سال‌ها هیچ‌گاه شکل و شمایل، جنس کاغذ، طرح‌ها، امضاها یا تاریخ و موضوعاتی که مربوط به آنها می‌شود برایش آن‌قدر اهمیت نداشتند که چیزهای دیگر، و آن چیزهای دیگر جمله‌ها و نقوشی بود که مردم روی اسکناس‌ها ثبت می‌کردند. فیروز که سال‌ها به این کار مشغول بود طی اتفاقاتی با پیرزن مرموزی آشنا می‌شود. مدتی بعد پیرزن خودکشی می‌کند و مرگ او و تأثیر نوشته‌های روی اسکناس‌ها، باعث ایجاد تغییرات عمیقی در حال و روز فیروز می‌شود و در نهایت به واسطه همین اتفاقات است که او به معنای جدیدی از چیستی زندگی دست می‌یابد و ... . شاهرخ گیوا متولد ١٣٥٥‌ پیش از این رمان‌های مونالیزای منتشر _ اندوه مونالیزا و مسیح، سین، فنجان قهوه و سیگار نیم‌سوخته را نوشته است.

تخم شر

120,000 تومان
رمان تخم شر داستان عاشقیِ دو نسل از مردمان این سرزمین است، نسلی که در بزرگداشت عشق استخوان و جان و عمر می‌سوزاند، و نسلی که عشق و خود را تباه و ویران می‌کند. داستان از سال‌های آغازین دهۀ هفتاد شروع می‌شود و در سال‌های آغازین دهۀ هشتاد به پایان می‌رسد، اما در این میانه مدام گذشتۀ تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نسل‌های پیشین با امیدها، عشق‌ها، پنهانکاری‌ها و گناهانشان فراخوانده می‌شوند تا نسل تازه بهتر فهم شود. آنچه رمان در پی آن است برکشیدن معنایی برای زندگی آدمیان هبوط‌کرده در عشق و زندگی است. یکی عشق را پیام رهایی و رستگاری می‌داند و آن را می‌ستاید، و دیگری آن را نشانه‌ای شیطانی و فریب‌آمیز برای ماندن در برهوت بی‌معنایی می‌داند. آن‌که او را می‌ستاید با آن‌که آن را مسکوت می‌کند به گفتگو نمی‌نشیند. یکی در غار تنهایی و انزوای ناشی از عشق می‌میرد و دیگری در مبارزه با لشکر ناپیدای بی‌معنای نومیدی و فریب عشق جان می‌دهد. راستی کدام‌یک از آنان بر حق است؟ آیا اصلاً عشق را با حق رابطه و نسبتی است؟ آیا این مفهوم ازلی در دوران‌های مختلفِ زیست آدمی به هیبت زمانه درمی‌آید و خرقۀ روایت‌های مسلط روزگار را به تن می‌کند و می‌شود آنچه آدمیان از آن می‌خواهند، یا همواره در کسوت باشکوه بی‌مانندش بر همگان رخ می‌نماید؟ رمان تخم شر به این پرسش‌ها می‌پردازد و از همه مهم‌تر نسبت میان عشق و شر و البته خیر را واکاوی می‌کند.

قلعۀ کارپات‌ها

210,000 تومان

در وِرست، یکی از روستاهای ترانسیلوانی در کشور رومانی، ماجراهای مرموزی در حال وقوع است و منشأ همۀ این ماجراها قلعۀ متروکه و مخوفی معروف به قلعۀ کارپات‌هاست. اهالی ورست بر این باورند که این قلعه در تسخیر ارواح و اشباح است، از این رو احدی جرئت نمی‌کند حتی به آن‌جا نزدیک شود. همچنین باور دارند که افتادن آخرین شاخۀ درخت راشِ نزدیک قلعه مصادف خواهد شد با نابودی و ویرانی قلعه. تا این‌که یک روز فریکِ چوپان، به لطفِ دوربینی دوچشمی، می‌بیند که دود از دودکش قلعه برمی‌خیزد و این اتفاق به شایعاتی دامن می‌زند حول این‌که آیا موجوداتی انسانی آن‌جا ساکن شده‌اند یا موجوداتی ماورای‌طبیعی. اهالی روستا به قدری کنجکاو می‌شوند که تصمیم می‌گیرند دل را به دریا بزنند و راهی آن قلعۀ مرموز شوند، بلکه از راز آن سردربیاورند. اما چه کسی جرئت می‌کند؟ فقط نیک دک، جنگلبان شجاع، و دکتر پاتاک، البته دومی به‌اجبار. اما...

در این داستان با شخصیت‌های جذابی آشنا می‌شویم از جمله بارون رودولف دوگورتز، آخرین بازماندۀ خاندان دوگورتز و مالک قلعۀ کارپات‌ها، و فرانس دوتِلِک، نجیب‌زده‌ای عاشق‌پیشه، که اگر نبود جسارت و نیز شیفتگیِ او نسبت به داستان‌های اسرارآمیز، راز ساکنانِ قلعه هرگز فاش نمی‌شد.

ممکن است حین خواندن این داستان فکر کنید ژول ورن، برخلاف اغلب کتاب‌هایش، از عناصر علمیِ چندانی بهره نبرده است. اما این‌طور نیست، چراکه او از طریق اورفانیک، دانشمند و نابغهٔ قدرنادیدهٔ داستان، از «الکتریسیته»، که به‌درستی «روح جهان» نام گرفته، و نیز از تلفن و حتی گرامافون برای رسیدن به مقاصد شومش بهرۀ وافری می‌برد، به طوری که ممکن است، تحت تأثیر وقایع داستان، از این اختراعات مفید بشری بیزار شوید.

گمان بر این است که برام استوکر، نویسندۀ ایرلندی، از این رمان ژول ورن برای نوشتن رمان خودش دراکولا در سال ۱۸۹۷ الهام گرفته است.