ناپلئون به جنگ داعش می رود

32,000 تومان

فقط هم از نویسنده‌ای همچون پوئرتُلاس برمی‌آید که در کنار ناپلئونِ بزرگ، ارتشی متشکل از چند مانکن، یک امام جماعت مسجد پاریس، یک رفتگر، یک پزشک و… را قرار دهد تا با «خرس موصل»، رهبر مخوف داعش روبه‌رو شوند.

نکته شگفت‌انگیزِ روایتِ پوئرتُلاس از مبارزه ناپلئون و یارانش با داعش، راه‌حلی است که ارائه می‌دهد: او معتقد است برای از بین‌بردن این مردان خونخوار، توسل به جنگ و خشونت راه چاره نیست و تنها چیزی که می‌تواند پایانی مطلق باشد بر انواع داعشی‌های زمان، تغییر شیوه تفکر تروریست‌هاست. آیا ناپلئون که حالا به شکل مردی صلح‌طلب ظهور کرده می‌تواند بدون ریختن قطره‌ای خون، غده سرطانی داعش را از بین ببرد؟

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

ناپلئون به جنگ داعش می رود

نویسنده
رومن پوئرتولاس
مترجم
ابوالفضل الله دادی
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٤٤٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٦
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ بالکی
وزن ۴۳۴ گرم
شابک
9786002783721
توضیحات تکمیلی
وزن 0.434 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ناپلئون به جنگ داعش می رود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قصه‌های پریوار

2,000 تومان
این روز دوازدهمی است که بیکار شده‌ام. حسابش کامل دستم است . درست دوازده روز پیش بود که مدیر داخلی شرکت، آن نامه را دستم داد. حالا دوازده روز گذشته است. یادم نمی‌رود، هیچ‌وقت. جمله‌‌ای را که وقتی نامه را باز کردم، توی ذهنم پیچید: «حالا به پری چه می‌گویی؟» گفتم: «پری دست‌هایت چرا این‌طور شده؟» پری دست‌هایش را پشتش پنهان کرد. دست‌های پری پوست پوست شده بود. این مجموعه از ٣٩ داستان کوتاهِ کوتاه تشکیل شده که بخش اول آن را داستان‌های پریوار و بخش دوم آن را داستان‌های واقعی تشکیل داده است. در «رگ‌های آبی دست مادرم» می‌خوانیم: مادر آن وقت‌ها رخت می‌شست. برای در و همسایه و گاهی هم برای مشتری‌های محله بالا. دست‌هایش همیشه خیس بود و ورم کرده.‌ سردی آب انگار توی دست‌هایش نفوذ کرده بود و رگ‌های آبی‌اش هر روز بیش‌تر پیدا می‌شد. دست که به وقتش می‌کشید، دلت می‌گرفت و ...

آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند

7,000 تومان
هر جمعیت و هر دوره‌ای به سخنگو نیاز دارد تا به یک نسل تبدیل شود. سخنگویان هر نسل نویسندگان آن نسل‌اند، نویسندگانی که با نگاه ژرف‌شان لحظات از دست رفته و ترس‌های نسل‌شان را روایت می‌کنند به نسلی که به تاریخش بدهکار نیست. مجموعه داستان «آن‌جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شود» شامل ٩ داستان کوتاه است، داستان‌هایی که اغلب وقایع‌نگار فاجعه‌اند، در فضایی رنگین، پرجوش و خروش و گهگاه طنز. زبان داستان‌ها امروزی و بازیگوش است که با آن روزمرگی آدم‌های معمولی و ترس‌ها و آینده نامعلومشان با طنزی تلخ بازنمایی می‌شود. شاید این مجموعه بیان این حقیقت باشد که در دنیای امروز فقط ترس‌ها هستند که واقعی‌اند. پیش از این از «حامد حبیبی» مجموعه داستان دیگری تحت عنوان «ماه و مس» منتشر شده بود. و اکنون از این نویسنده جوان کتاب «آن‌جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شوند» منتشر شده است.

زنان فراموش شده

2,000 تومان
« زنان فراموش شده » قصه زنانی است که همراه کوچ تابستانی به ییلاق می‌آیند.زنی دراین میان ، نظاره‌گر کولی‌های کنجکاوی است که دورشدن او را به تماشا نشسته‌اند : « مادر از همان آغاز که سایه پدر را بر نوک قله کوه می‌بیند ، می‌داند جفت خود ، مرد زندگی‌اش را یافته ‌است . می‌داند مشک آب را که برداشت و به سوی او راه افتاد ، با خانواده و ایل وداع کرده است . می‌داند که اگر نتواند پدر را مجذوب خود کند راه بازگشتی ندارد . می‌داند به چشم کولی‌ها و حتی پدر و مادرش او رفته است ، متعلق به مردی است که انتخاب کرده است . حتی می‌داند اگر نتواند پدر را با خود همراه کند چه باید بکند ، کجا باید برود ، اما نمی‌داند برای اینکه بتواند میل پدر را به سوی خود بکشد چه باید انجام بدهد . » مرد که مقاومت زن در دلش نشسته است ، خم می‌شود تا گوسفندی جلو پاهایش بر زمین بگذارد و پیشکش کند ، و زن خوشحال است که با شادمانی قبیله را ترک می‌کند . او سوگند خورده است که مثل ماه به شب ، به مرد خود وفادار بماند . اما . . . کوشان ، نویسنده نام‌آشنای مهاجری است که خوانندگان قصه‌های خود را دارد . داستانهای او حسی و واقعی‌اند ، خشم طبیعت و طغیان انسانها علیه جبر زمانه ، پس‌زمینه قصه‌های اویند . کتاب « زنان فراموش شده » روایتی از این ماجراست .

از دانش تا فرزانگی

5,200 تومان
اندیشیدن انتقادی درباره اندیشیدن ، آن‌گاه که سخن از امید و خوش‌بینی و سخن از نومیدی و بدبینی در میان است ، ضروری است ، چرا که خوش‌بینی و بدبینی همزاد همند . بدبینان اغلب خوش‌بینان سرخورده و خوش‌بینان اکثراً بدبینان منع شده‌اند . چیرگی تام خوش‌بینی بر انسان به همان اندازه فاجعه‌آمیز و مضحک است که غلبه بدبینی مطلق . اندیشیدن ، راه به شناخت می‌برد ولی خود نیز حاصل کار شناخت است . شناخت ، هم آورنده دانش است و هم گردآورنده دانش . شناخت با گردآوردن دانش به شناختی جدید می‌رسد . با این همه ، از دانش انباشته شده تا فرزانگی راهی است بس دراز . انسان برای گذر از این راه صعب‌العبور ، به فراموشی نیاز دارد . هر رفتاری نیازمند فراموشی است . این تمثیل« سه دگردیسی » را بی‌گمان شنیده‌اید که بر زبان زرتشت گذاشته شده است : « چگونه روان شتر می‌شود و شتر شیر و سرانجام شیر کودک » شتر تمثیلی است از انسانی که بار بایدها و نبایدهای نیاکانش را بر دوش می‌کشد ، شیر انسانی است که به ارزش‌هایی که تاکنون اعتبار داشتند نه می‌گوید و "کودک ، بی‌گناهی است و فراموشی . آغازی نو . یک بازی . چرخی است که خود می‌چرخد ، حرکتی است آغازین و آری گفتنی است مقدس" . کتاب « از دانش تا فرزانگی » شامل مقالاتی است در باب نقش و جایگاه روشنفکران ، پایان روشنفکری ، مفهوم روشنفکری ، سازگاری ناسازوار سنت و تجدد و . . .که در ٢١٥ صفحه منتشر شده است .  

بوستان سعدی (سلفون)

28,000 تومان
بوستان‌ سعدی‌ اثری‌ است‌ منظوم‌ و در قالب‌ مثنوی‌ و در بحر متقارب‌ فعولن‌ فعولن‌ فعولن‌ فعول‌، یعنی‌ همان‌ وزن‌ شاهنامه‌ فردوسی‌.

تو از دست های من سردتری

5,000 تومان
داستان این رمان با رها و مشکلاتی که در زندگی‌اش وجود دارد پیش می‌رود. دلیل سرد بودن محمد در زندگی‌شان چیست؟ دلیل این‌که پریا و مرجان، خواهرزاده‌هایش، با ظاهری سالم و پرانرژی در بخش قرنطینه شیرخوارگاه نگهداری می‌شوند چیست؟ تو از دست‌های من سردتری نوشته بنفشه رحمانی رمانی خواندنی‌ست که خواننده را تا پایان کتاب با خود همراه می‌کند. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: سایه‌اش را انگار کسی از ته کوچه می‌کشد و همین‌طور کش می‌آید و بلند می‌شود. پنجره‌ها بسته است. شاید همه مردم خواب‌اند. دنبال سایه‌اش می‌دود. سنگفرش‌ها می‌پیچند. سایه از دیوار بالا می‌رود... پیرمردی از ته کوچه پیدا می‌شود. یک رادیوی ترانزیستوری دستش است...نزدیک رها می‌ایستد. کلماتی می‌گوید که مفهوم نیست... ظاهر طبیعی ندارد... پیرمرد رادیو را از کنار گوشش بر‌می‌دارد و کنار گوش او می‌گیرد. خش‌خش بلندتر می‌شود. سرش را عقب می‌کشید. دوباره لبخند