نگاهی تازه به معنی شناسی

59,800 تومان

کتاب نگاهی تازه به معنی شناسی نوشته فرانک پالمر ترجمه کوروش صفوی توسط انتشارات مرکز با موضوع علوم اجتماعی، زبانشناسی، معنی شناسی به چاپ رسیده است.
تا آن‌جا که به یاد دارم، تاکنون هیچ اثر مقدماتی و در عین حال جامعی برای آشنا ساختن دانش‌پژوهان یا افراد غیرحرفه‌ای علاقه‌مند به معنی‌شناسی وجود نداشته است. هدف این کتاب فراهم ساختن چنین طرح اولیه‌ای است.
معرفی مباحث کتاب نگاهی تازه به معنی شناسی
مقدمه
حوزه معنی شناسی
بافت غیرزبانی
ساخت واژگانی
بافت زبانی
معنی و جمله
معنی شناسی و دستور
مسایل جاری

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789643051181 دسته: , ,
توضیحات

نگاهی تازه به معنی شناسی

نویسنده فرانک پالمر
مترجم کوروش صفوی
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 272
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1400
شابک 9789643051181
توضیحات تکمیلی
وزن 0.325 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نگاهی تازه به معنی شناسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب پری دریایی و 28 داستان دیگیر

11,800 تومان
کتاب پری دریایی و 28 داستان دیگر یکی بود، یکی نبود، روزگاری دیوی بود که در پلیدی سرآمد تمام دیوان بود؛ معروف به ابلیس بود. روزی از خوشحالی داشت با دمش گردو می شکست، آخر آیینه ای اختراع کرده بود که قدرت عجیبش در این بود که می توانست عکس هر چیز خوب و زیبا را زشت و وحشتناک جلوه دهد؛ و آنچه را پلید و بی ارزش بود، چشمگیر و ارزشمند بنمایاند؛ مثلا، زیباترین چشم انداز به اسفناج پخته شبیه بود؛ و مهربانترین وارجمندترین آدم ها، نفرت انگیز یا مسخره به نظر می آمدند. احتمال داشت بی اینکه شکم داشته باشند، رو کله شان بایستند؛ و صورتشان همیشه طوری از ریخت می افتاد که نمی توانستی هیچ کدامشان را بشناسی. کک ومکی کوچک چنان گسترده می شد که نیمی از بینی یا تمام گونه را دربر می گرفت.

کتاب شاهکار (امیل زولا)

525,000 تومان
معرفی کتاب شاهکار (امیل زولا) کتاب شاهکار، رمانی نوشته ی امیل زولا است که اولین بار در سال 1886 انتشار یافت. این رمان به داستان تراژیک کلود لانتیه می پردازد؛ مردی جوان و بلندپرواز و هنرمندی بااستعداد که به پاریس آمده تا نامی برای خود دست و پا کند اما در عوض، اسیر نبوغ خودش می شود. داستان این کتاب که در دهه های 1860 و 1870 می گذرد، در میان بیست رمان مجموعه ی «روگن ماکار»، بیشترین نزدیکی را با زندگی خود زولا دارد. کتاب شاهکار، بینشی منحصر به فرد را از مسیر حرفه ای زولا به عنوان یک نویسنده، و رابطه اش با دوستی قدیمی به نام سزان به مخاطبین می بخشد. این اثر همچنین شرحی جذاب از دنیای پرآشوب بوهم را ارائه می کند؛ دنیایی که در آن، هنرمندان امپرسیونیست با وجود محافظه کاری های حکومتی و تمسخرهای عموم مردم، سرآمد شدند.

یوحنا؛ پاپ مونث

690,000 تومان
بیست و هفتمین روز از ماه زمهریر سال ٨١٤ پس از میلاد مسیح ، قابله‌ای به نام « هروترود » با بورانی از برف و طوفان روبرو می‌شود . شروع داستان شرح تندبادی است که به سردی یخ از لابلای درختان لخت و سرمازده وزیدن گرفت و در تن لرزان هروترود فرو رفت و از سوراخ‌ها و وصله‌های قبای پشمی نازکش گذشت . کوره راه جنگلی پوشیده از توده‌های برف بود و او در هر گامی که بر می‌داشت تا زانو در برف فرو می‌رفت . قشری از یخ روی ابروان و پلک‌هایش نشسته بود . هروترود هر چند لحظه یک‌بار دستی به صورتش می‌کشید و برف‌ها را پاک می‌کرد تا بتواند راه را تشخیص دهد . دست‌ها و پاهایش ، با آن که چند لایه پارچه دور آنها پیچیده بود ، از شدت سرما درد می‌کرد . چند قدم آن طرف‌تر لکه سیاه و مبهمی روی برف‌ها پدیدار شد . این لکه سیاه ، لاشه کلاغ یخ‌زده‌ای بود . حتی این لاشخورهای مقاوم و جان سخت هم در آن زمستان بی‌نهایت سرد می‌مُردند . یعنی از گرسنگی می‌مردند ، چون لاشه جانوران چنان یخ می‌زد که حتی کلاغ‌ها هم نمی‌توانستند با منقارشان یخ را بشکنند و گوشتی از استخوان جدا کنند . تن قابله داستان ما از تماشای این منظره می‌لرزید و بر سرعت گام‌هایش می‌افزود . درد زایمان همسر کشیش روستا آغاز شده بود . هروترود با تلخی بسیار با خود گفت : این کوچولو هم چه وقت خوبی را برای تولد انتخاب کرده است ! فقط در همین یک ماه گذشته پنج نوزاد به دنیا آوردم که هیچ یک از آنها بیشتر از دو هفته زنده نمانده‌اند . « یوحنا ، پاپ مونث » ، داستان مهیجی از « یوهانا » است که بعدها کشیش می‌شود . این کتاب در ٨٣٢ صفحه راهی بازار نشر شده است .

پادشاه فراری (سه گانه صعود.2)

18,000 تومان
در سرزمینی دور، جنگ داخلی در حال شعله‌ور شدن است. اشرافزاده‌ای به نام «کانِر» برای متحد کردن مردم جدا شده از قلمروی پادشاهی، نقشه زیرکانه‌ای می‌کشد تا فرد دیگری را برای پسر گمشده پادشاه پیدا کند و او را بر تخت سلطنت بنشاند. برای به دست آوردن این نقش چهار یتیم مجبور می‌شوند با یکدیگر رقابت کنند. یکی از آن‌ها پسر سرکش و باهوشی است به نام «سیج». او می‌داند که انگیزه‌های «کانِر» مشکوک است، با این حال، زندگی او بر لبۀ پرتگاه قرار دارد. «سیج» باید انتخاب شود تا نقش شاهزاده را بازی کند یا منتظر  مرگش باشد. رقیب‌های او هم برای برنده شدن در این رقابت نفسگیر، نقشه‌های خودشان را طراحی کرده‌اند و منتظرند به نحو ماهرانه‌ای آن را اجرا کنند. به همین خاطر «سیج» نباید به کسی اعتماد کند و باید نقشه‌هایش را پنهان نگه دارد. هنگامی که «سیج» از یتیم‌خانۀ درب و داغون خود به کاخ مجلل «کانِر» می‌آید، این فریب لایه لایه خود را نشان می‌دهد و در نهایت، حقیقتی آشکار می‌شود که بسیار خطرناک‌تر از تمام دروغ‌هاست:«اگر مجبور بودم یک بار دیگر زندگی کنم، هرگز این زندگی را انتخاب نمی‌کردم. اما باید بگویم اصلاً مطمئن نیستم که انتخاب دیگری داشته‌ام. این‌ها فکرهایی بود که از ذهنم می‌گذشت، درست هنگامی که با گوشت کبابی در زیر بغلم در حال فرار از بازار بودم.» سه‌گانه صعود داستان مهیج و جذاب پادشاهی است که برای حفظ بقای سلطنت ناگزیر می‌شود تاج و تختش را رها کند. آیا او دوباره به سرزمینش باز خواهد گشت؟

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

قصر به قصر

285,000 تومان
کتاب قصر به قصر نوشته لویی فردینان سلین با  ترجمه مهدی سحابی توسط انتشارات مرکز با موضوع رمان, رمان های خارجی, داستان به چاپ رسیده است. کتاب شرح سه دوره «قصر نشینی» سلین است، اول «زیگمارینگن» کاخِ دودمانِ شهریاران نیمه افسانه ای هوهنتزولرن که منتهی اینک آخرین پناهگاه همه ی پس مانده های توفان جنگ دوم جهانی شده است. پایانه ای که در آن زندگی هرروزه به ساعت شماری فرا رسیدنِ به قول سلین، زمان، پِخ پِخ می گذرد. دوره ی دوم، زندگی زندان و دربه دری بدنامی و مطرودی است. دوره ی سوم، دوره ی نهایی، زندگی سال های آخرِ سلینِ پزشکِ گوشه گرفته، با تک و توک مریض هایی از خود او فقیرتر. از دیدگاه مجموعه ی آثار سلین قصر به قصر کتابِ به تعبیری پایانی و «حرف آخر» اوست. کتاب پیری سلین است، دورانِ هم پختگی و هم امید باختگی، اوج قوام و انسجام زبانی و از سوی دیگر نهایت شکاکی و صراحت نویسنده که در آن چه می بیند و می گوید دیگر هیچ جای مجامله و تعارفی نیست. هرچه هست یقین است، چه ما را خوش بیاید چه نه. قصر به قصر از هر نظر دو کتاب پیشین، سفر به انتهای شب و مرگ قسطی، را کامل می کند و با آن ها سه شاهکار بنیادینِ سلین را تشکیل می دهد.