همدم ها جلد 3، معادن مینو تار

17,000 تومان

کتاب معادن مینو تار جلد سوم کتابهای همدم ها، اثر جولیا گلدینگ است که انتشارات قدیانی منتشر کرده است.

موجودات افسانه ای هنوز هم وجود دارند!
آنها همدم هایی دارند که به آنها کمک می کنند تا به زندگیشان در خفی ادامه دهند.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات
همدم ها جلد 3
نویسنده
جولیا گلدینگ
مترجم
پیمان اسماعیلیان
نوبت چاپ ——-
تعداد صفحات 392
نوع جلد شومیز ـ ته چسب
قطع رقعي
سال انتشار 1393
سال چاپ اول 1393
موضوع
رمان
نوع کاغذ ——-
وزن گرم
شابک 9786002511553

 

توضیحات تکمیلی
ابعاد 21 × 14 × 1 سانتیمتر
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “همدم ها جلد 3، معادن مینو تار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Atta.Afroozeh
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قصه های شب جلد 1

85,000 تومان
اين مجموعه شامل پنجاه قصه براي بچه‌هاي دبستاني است كه به صورت پنج جلد جداگانه نيز به چاپ رسيده‌اند. عنوان‌هاي اين پنج جلد كتاب عبارتند از: «هنسل و گرتل و ده قصه ديگر»؛ «بندانگشتي و ده قصه ديگر»؛ «غاز طلايي و هشت قصه ديگر»؛ «جادوگر و مادربزرگش و نه قصه ديگر»؛ «كلاغ غيبگو و هشت قصه ديگر».

خرده روايت‌هاي بي زن و شوهري

12,000 تومان
کتاب خرده روايت‌هاي بي زن و شوهري: ما خانه‌ها، کوچه‌ها، خيابان‌ها و آدم‌هاي زيادي را ترک گفتيم، اما اگر جرأت مرور خاطرات‌شان را داشته باشيم، لحظه‌ پرتپشِ لرزش و ريزش دل را حتماً تجربه کرده‌ايم. لحظه‌ سکوت پرهياهويي که با تباني ذهن سمج و دلِ ناماندگار پديد مي‌آيد و بس... بارها با خودمان گفتيم اگر دل هم مثل چشم در داشت مي‌بستيم يا اگر بلد بوديم، ذهن را از خاطره‌ها، و حافظه‌ بويايي را از تمام عطرهاي گذشته خلاص مي‌کرديم، اما بدون اين‌ها تنهايي‌مان را چگونه پر مي‌کرديم؟ آدم‌ها مي‌آيند که بروند، رفتن‌شان به اندازه‌ي آمدن نامنتظر و تکان‌دهنده است و ما با تواني که نمي‌دانيم از کجا آورده‌ايم سنگين‌ترين اتفاق‌ها را ناباورانه تاب آورديم، با صبري که به تلخي آموختيم، نظر‌کردن و گذرکردن پيشه کرديم با اين باور که در گوشه‌ها و زوايا و پس و پشت تمامي هدف‌هاي بزرگ و کوچک‌مان تحفه‌اي به اسم زندگي خانه دارد که بايد بتوانيم حظش را ببريم.

چنين گفت زرتشت (شوميز)

قیمت اصلی: 325,000 تومان بود.قیمت فعلی: 295,000 تومان.
کتاب چنين گفت زرتشت (شوميز)از جمله: كتاب‌هايي هستند كه اگر كسي با آن‌ها چنان‌كه بايد سر كند، يعني جان‌مايه‌ي انديشه‌ي آن‌ها را زندگاني كند، نقشي ناستردني بر روان آدمي مي‌گذارند، زيرا سر و كار آن‌ها با جان آدمي‌ست. اين‌گونه كتاب‌ها نه معلومات‌اند كه عقل آدمي را خوراك دهند، نه ادبيات كه حس و عاطفه را برانگيزانند، بلكه جان آدمي را بيدار مي‌كنند و با او در سخن مي‌آيند. جان آدمي برتر از عقل و احساس اوست و آن گره‌گاهي‌ست كه در آن عقل و احساس با هم مي‌آميزند و به مرتبه‌اي والاتر بركشيده مي‌شوند. و در آن مرتبه است كه جانِ بيدار پديدار مي‌شود كه با جهان از درِ سخن درمي‌آيد و مشكل او نه چيزهاي گذراي جهان و روزمرّگي زندگي، بلكه مسئله‌ي جاودانگي و بي‌كرانگي‌ست؛ راز هستي‌ست. چنين كتاب‌هايي مي‌خواهند دري به روي جاودانگي و بي‌كرانگي باشند و انسان را از تنگناي جهان روزمرّه‌ي احساس و كوته‌بينيِ عقل خودبنياد برهانند. كتاب‌هاي مقدس چنين‌اند. كسي به جان‌مايه‌ي كلام‌شان راه مي‌برد كه جان‌اش در پرتوِ آن كلام به روي جاودانگي و بي‌كرانگي گشوده شده باشد. چنين گفت زرتشت نيز چنين كتابي‌ست

قصه هایی برای 6 ساله ها

50,000 تومان
این کتاب شامل چند قصه می باشد. هر قصه حال وهوای خاصی دارد. و این تنوع باعث می شود که این مجموعه بسیار جذاب و سرگرم کننده باشد.

آسمان هفتم

قیمت اصلی: 115,000 تومان بود.قیمت فعلی: 65,000 تومان.
کتاب آسمان هفتم، آخرین اثر نجیب محفوظ است، این کتاب که شامل دست نوشته های او می باشد، پس از مرگ وی توسط فرزندش به انتشار رسید. این کتاب شامل 236 داستان کوتاه است که با نگاهی روانکاوانه انسان را برای کشف حقایق زندگی و رمز و راز روح به تفکر وا می دارد.
در حالی که گرسنگی به من فشار می‌آورد با دوچرخه به هر طرف می‌رفتم، در جست‌وجوی رستورانی ارزان قیمت بودم که با درآمد محدود من همخوانی داشته باشد. اما همه جا بسته بود. به سمت میدان، و ساعت وسط آنکه نگاه کردم دوستم را دیدم که زیر آن ایستاده بود، با اشاره به من گفت که پیشش بروم. با دوچرخه به سمت او رفتم و وقتی متوجه موضوع شد از من خواست دوچرخه را به او بسپارم تا راحت‌تر دنبال غذا بگردم، من هم پیشنهادش را عملی کردم و در حالی که به دنبال غذاخوری می‌گشتم ضعف و گرسنگی بیشتر به من فشار می‌آورد. در یأس و ناامیدی و فشار گرسنگی به سمت رستوران«خانواده« رفتم با اینکه می‌دانستم گران است. صاحب رستوران کنار در ورودی که پرده‌ای به آن زده بودند ایستاده بود. با کنار زدن پرده مشخص شد که سالن رستوران، چیزی جز یک خرابه پر از آشغال نبود، با دلخوری پرسیدم: چه اتفاقی‌افتاده؟ مرد گفت: زود برو کبابی الشباب شاید قبل از اینکه تعطیل کند به آنجا برسی. من هم وقت تلف نکردم و با سرعت به میدان ساعت برگشتم، اما نه از دوچرخه خبری بود نه از دوستم