همۀ تابستان بدون فیسبوک

42,000 تومان

آگاتا بسیار چاق است و عاشق دونات شکلاتی. هرجا باشد، بعداً می‌شود از تکه‌های شکلاتی که روی زمین ریخته ردّش را زد. سر ماشین اداره هم که زیر پایش است، چنین بلایی آورده؛ هرجا سر و کله‌ دونات‌های شکلاتی عظیمی که روی سقف ماشین کار کرده‌اند پیدا شود، یعنی آگاتا دارد می‌آید… این‌ها شاید برای یک آدم عادی مشکلی درست نکند، اما کارآگاه پلیسی که راحت بشود تعقیبش کرد قطعاً درکارش به مشکل می‌خورد.

شاید همین مشکلاتی که به نظر او پیش‌پا‌افتاده است، باعث شده او را از اداره پلیس نیویورک به نیویورکِ جدید تبعید کنند؛ شهری که فقط یک خیابان است و هیچ جرمی در آن اتفاق نمی‌افتد، در این شهر حتی نمی‌شود به اینترنت هم دسترسی داشت. به همین دلیل کارآگاه آگاتا باشگاه کتابخوانی راه می‌اندازد و سعی می‌کند از کارمندان کتاب‌نخوان اداره پلیس عشق‌کتاب بسازد. یکی از همین روزهای ساکتِ کسالت‌بارِ بی‌اینترنتِ گرمِ تابستان، حین بحث درباره اهمیت ادبیات کلاسیک با کارمندی که پشت میز پذیرش اداره پلیس مشغول مانیکور کردن ناخن‌هاش بود، بالاخره قتلی اتفاق می‌افتد…

رومن پوئرتولاس این بار با کارآگاهی که عاشق کتاب است، سراغ ادبیات پلیسی رفته و سعی دارد با چاشنی طنز همیشگی‌اش این بار نوک انتقادش را سمت کتاب‌نخوان‌های بی‌دغدغه ببرد.

انتشارات ققنوس همه تابستان بدون فیسبوک را هم مثل آثار دیگر پوئرتولاس با اجازه ناشر و نویسنده منتشر کرده است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

همۀ تابستان بدون فیسبوک

نویسنده
رومن پوئرتولاس
مترجم
ابوالفضل الله‌دادی
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٤٤٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٧
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان‌های فرانسه
نوع کاغذ بالکی
وزن ٤٣٧ گرم
شابک 9786002784551
توضیحات تکمیلی
وزن 0.437 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “همۀ تابستان بدون فیسبوک”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

انکار حضور دیگری

18,000 تومان
در آغاز قرن بیست و یکم نقد ادبی پشتوانه غنی و پر باری از آنچه از شروع عصر مدرن تا این زمان در باب نظریه ادبی و شیوه‌های گوناگون نقد نوشته‌اند. در چنته دارد. به نظر می‌رسد مناقشات بارور در باب رویکرد منتقدانه به متون ادبی، به ویژه رمان به جایی رسیده باشد که دیگر نتوان به تعریفی قابل اجماع از نقد ادبی دست یافت.

 نقدی بر این کتاب

مطالعه بخشی از کتاب

 

بگذار برسانمت

7,000 تومان
بگذار برسانمت شامل ١٧ داستان کوتاه و خواندنی است. در داستان اول این کتاب می‌خوانیم: پدرم می‌گوید: «چند بار بهت بگویم هر روز هر روز چادر سرت نکن برو پی خرید آت و آشغال.» مادرم می‌گوید: «وا! کِی من هر روز هر روز رفتم؟ به جای دست درد نکند است شمس‌الله؟» «حالا کدام چادر سرت بود؟» «همان چادر مشکی گلدارم. مگر فرقی هم دارد.» «دِ همین دیگر! حالا کو تا تو فرق این چیزها را بفهمی.» «باز از خودت حرف درآوردی شمس‌الله؟» «اگر زن موقع راه رفتن قرو قمیش نیاید کسی باهاش کار ندارد.» «خجالت بکش شمس‌الله! بعدِ یک عمر کلفتی تو این خانه، این دستمزدم است، آفرین شمس‌الله! آفرین! خوشم باشد.» «حالا چه شکلی بود؟» «خیر سرش موهای جوگندمی‌اش را زده بود بالا اما ابروهای آن چشم‌های هیزش سیاه بود.» «بفرما! ببین چطوری رفته تو نخ آقا!» «خوب، نگه داشت کنارم؛ فکر کردم فامیلی همسایه‌ایه، نگاهش کردم. وقتی بی‌حیا گفت: بگذار برسانمت، روم را برگرداندم.»... محمد رضا گودرزی نویسنده این کتاب است که از مجموع آثار وی مجموعه پشت حصیر، فینالیست بنیاد گلشیری و منتقدان مطبوعات شده است.

غول مدفون

95,000 تومان
قهرمان‌های داستان کتاب غول مدفون «اکسل» و «بیئتریس»، زوج کهنسالی هستند که برای پیدا کردن پسر گمشده‌شان راهی سفر می‌شوند. این سفر در بریتانیای قدیم رخ می‌دهد. زمانی که ساکسون‌ها و برایتون‌ها پس از جنگی خانمانسوز در صلحی شکننده زندگی می‌کنند. صلحی که حاصل توافق یک فراموشی است. یک فراموشی همه‌گیر که به شکل مه در کل سرزمین پخش شده است. این مه به خاطر نفس یک اژدهاست و خاطره جنگ، عشق و نفرت و خونخواهی را از یاد مردم برده. «اکسل» و «بیئتریس» در طول سفرشان با آدم‌های جدیدی روبرو می‌شوند. یک جنگجوی جوان ساکسون را می‌بینند که دنبال مادرش می‌گردد و نیز افراد دیگر که در داستان به تفصیل آمده. غول مدفون همان رازی است که آرام آرام گشوده و به نتیجه نامنتظره‌ای ختم می‌شود. در آخر، هیبت غول به کل جلوی چشمان خواننده قرار می‌گیرد و اینجاست که مخاطب عظمت آن را درک می‌کند و می‌فهمد اصلاً و برای چه این غول در ابتدای داستان دفن شده است. شیوه بازگویی این راز، اوج هنر نویسنده در خلق جهانی شناور است و در نهایت خواننده با پرسش اصلی روبرو می‌شود: آیا باید گذشته را فراموش کرد تا به آرامش رسید؟ در رمان «ایشی گورو» عشق بر همه چیز چیره می‌شود الا مرگ. روزنامه «گاردین» این رمان را به عنوان مهمترین رمان سال ٢٠١٥ انتخاب کرده است. «موراکامی» نویسنده و منتقد معروف ژاپنی درباره «ایشی‌گورو» می‌گوید: «هر یک از کارهای این نویسنده جدید است و هر بار که کتابی تازه از او به چاپ می‌رسد با عجله خودم را به کتابفروشی می‌رسانم.»

یخ در جهنم

15,000 تومان
یخ در جهنم آغازگر روایت تولد دختری به نام مریم است. دوره زمانی داستان اواخر قاجاریه را دربرمی‌گیرد و ضمن نشان دادن شرایط آن دوره به اواسط دوره حکومت رضا شاه می‌رسد. مریم در کودکی خود را در رقابت با برادر دوقلویش می‌بیند و این احساس باعث تلاش بیشتر او برای تغییر شرایط زندگی‌اش به ویژه در مقایسه با خواهرانش می‌شود. او که در خانواده‌ای سنتی متولد شده ابتدا به مکتب و سپس مدرسه می‌رود و درس می‌خواند. تلاش مریم برای تغییر سبک زندگی‌اش تا آنجا پیش می‌رود که بر خلاف اوضاع و شرایط آن روزگار شروع به آموختن تارنوازی از پدر دوستش می‌کند و در جایی که آموزش نواختن تار می‌بیند با افرادی آشنا می‌شود که زندگی او را کاملاً متحول می‌کنند. هر چند نویسنده سعی کرده در این بخش نشان دهد تا جامعه‌ای پیشرفت نکند هر حرکتی درون آن جامعه محکوم به درجا زدن است. «بعضی چیزا مثل یخ تو جهنم می‌مونه . مثل این تار. مشکلات را حل نمی‌کند ولی حداقل چند لحظه‌ای آرامت می‌کند. آنقدر که بتوانی دوام بیاوری.»

در باب‌ ادبیات‌

130,000 تومان
چرا باید ادبیات‌ خواند؟ چگونه‌ باید ادبیات‌ خواند؟ این‌ها بخشی‌ از سؤالاتی‌ است‌ که‌ جی‌ ـ هیلیس‌ میلر در این‌ کتاب‌ زیبا و پرشور به‌ آن‌ها پاسخ‌ می‌دهد. وی‌ ابتدامی‌پرسد ادبیات‌ چیست‌ و پاسخ‌ این‌ سؤال‌ را در توانایی‌ ادبیات‌ برای‌ خلق‌ دنیایی‌ تخیلی‌ با واژه‌ها جستجو می‌کند. در باب‌ ادبیات‌ همچنین‌ سؤال‌های‌ حیاتی‌ای‌ را مطرح‌ می‌کند: چرا امروزه‌ باید ادبیات‌ بخوانیم‌ و چرا ادبیات‌ چنین‌ نفوذی‌ بر ما دارد؟ میلر به‌ افلاطون‌ و ارسطو و کتاب‌ مقدس‌ اشاره‌ می‌کند و می‌گوید ما باید ادبیات‌ بخوانیم‌، چون‌ خلق‌ عوالم‌ تخیلی‌ و داستان‌گویی‌ بخشی‌ vنیاز اساسی‌ بشر است‌.
سفارش:0
باقی مانده:1

بیراهه‌ای در آفتاب

2,500 تومان
به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد. گل های قالی موج می خوردند و کش می آمدند. "یک، دو، سه،...." مگس سیاهی دور سرم می چرخید. من می خواندم: "خوبان پارسی گو. بخشندگان عمرند." کسی داشت نفس نفس می زد و عاطفه و عرفان نخودی می خندیدند. دهان مرد هنوز تکان می خورد. به دخترک نگاه کردم. او عاطفه بود که محکم به پدرش چسبیده بود.