هنر زنده ماندن
110,000 تومان
چنين كسي نه نياز دارد كه عبوس باشد و نه تباه و در شكسته بلكه فقط نبايد زاهد و سانياسي گوشه نشين باشد. او با استخوانهاي پرتوان بر زمين استوار مي ايستد او با تمام قدرت به زندگي آري مي گويد او با شجاعت زيستن تمام رنج ها و مرارت هاي زندگي را به جان ميخرد و فلسفهاش وي را تا بدانجا كشانده كه مرگ را بيتفاوتي سوار بر بالهاي زمان چون نمودي دروغين و شبحي ناتوان در نزديكي خود مينگرد شبحي كه نميتواند هيچ چيزي را به هراس افكند زيرا فرد يادشده نيك ميداند كه فقط اكنون در هيات لحظه حاضر براي او هستي دارد…
فقط 2 عدد در انبار موجود است
هنر زنده ماندن
نویسنده | آرتور شوپنهاور |
مترجم | علی عبداللهی |
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 112 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1399 |
شابک | 9789642134359 |
وزن | 0.093 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کتاب شصت سال صبوری و شکوری – خاطرات دکتر ابراهیم یزدی جلد اول
سفر قهرمان
باستان شناسی آسیای مرکزی(جلد دوم)
کتاب لیبرالیسم و نارضایتی های آن
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.مراقبه
مراقبه (meditation) از نوعی که موضوع این کتاب است، یعنی دستیابی به آگاهیِ ناب و فارغ از دغدغههای فکری(بدون فکر کردن). پرداختن به مراقبه به سبک شرقی (با ایجاد استراحت جسمی - روحی و آرامش عمیق و به یاری نیروهای طراوت بخشی که از برخی جهات بر خواب برتری دارد) سلامت جسم و ذهن را تأمین میکند. در این کتاب فنون ذهنی سادهای تشریح شده است که با پرداختن به آنها میتوان به اهداف مراقبه دست یافت.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.