هنر همدردی

97,700 تومان

کتاب هنر همدردي افزون بر تمرکز بر مفهوم همدردي و تبيين آن، موزاييک موضوعي بي‌نظيري است از شناخت مفاهيم مشابهي چون دلسوزي، همدلي، شفقت، مهرورزي، عدالت، خيرخواهي، توانايي عشق‌ورزي و نسبت آن با قوه‌ي تخيل آدمي. استدلال‌هاي کتاب نه فقط در جهت تأييد مفاهيم يادشده قوام مي يابند، بلکه نويسنده تقابل‌هاي آن، نظير بي‌رحمي، سنگدلي، بي‌عدالتي، بي‌انصافي، ستمگري، زورورزي، حيله‌گري، دروغ و… را برمي‌رسد و علل و حتي تفاوت آن در اطلاق بيروني و انگيزه‌هاي بروز آن را از نظر دور نمي دارد. اين فيلسوف کانتي، نه فقط خاستگاه همدردي را فراتر از عقل محاسبه‌گر و تکليف و وظيفه، و حتي اراده‌ي آزاد مي‌داند، بلکه ضمن واکاوي شالوده‌ي اخلاق و کردارهاي اخلاقي، افزون بر فراروي از کانت، سنگ بناي علوم جديد در بررسي سرچشمه‌ي انگيزه‌هاي انسان را نيز پي ميريزد. و باريک‌نگري‌هايش در موضوع همدردي و اراده‌ي آزاد، آغازگاه درخشاني است بر دستاوردهاي بعدي در عرصه‌ي علوم طبيعي و عصب‌شناسي (نوروساينس) در سده‌ي بيستم و بيست‌ويکم، که امروزه مسيري متفاوت از اخلاق کانتي دارد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

هنر همدردی

نویسنده آرتور شوپنهاور
مترجم علی عبداللهی
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 146
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1402
شابک 9789642135349
توضیحات تکمیلی
وزن 0.137 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “هنر همدردی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب قصه های بهرنگ

350,000 تومان
معرفی کتاب قصه های بهرنگ صمد بهرنگی (2 تیر 1318 9 شهریور 1347)، معروف به بهرنگ، داستان نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف ترین اثر او داستان «ماهی سیاه کوچولو» است. بهرنگی در 1339 نخستین داستان منتشر شده اش را با عنوان «عادت» نوشت. که با «تلخون» در سال 1340، «بی نام» در 1342، و داستان های دیگر ادامه یافت. او ترجمه هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه شعرهایی از «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، و «نیما یوشیج») انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از ایشان منتشر شده ، برخی از آثار «صمد بهرنگی» با نام مستعار چاپ شده است. از جمله نامهای مستعار ایشان می توان به: «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نواب مراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد. صمد در سال 1318 در محله چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت، که در خرداد 1336 از آنجا فارغ التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار بود، و تا پایان عمر در «آذرشهر»، «ممقان»، «قاضی جهان»، «گوگان»، و «آخی جهان» در استان آذربایجان شرقی، تدریس کرد. در مهر 1337 برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه «دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز» رفت، و هم زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهی نامه پایان تحصیلات ادامه داد. وی در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را، بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است مثل قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم می گوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، از این بیشتر سهم تو نمی شود. ” این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچه ها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغه اش آموختن به آنها و بالنده تر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانه ای که به آن عشق می ورزید، جانش را ستاند و دغدغه هایش ماند برای بازماندگان. اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد…

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

کتاب دفترچه خاطرات ایرلندی

105,000 تومان
معرفی کتاب دفترچه خاطرات ایرلندی هاینریش بل که در اوایل دهه ی ۱۹۵۰ برای چند ماهی به ایرلند سفر کرده است، با نوشتن این یادداشت ها از میهمان نوازی این سرزمین محروم و مردمان صبورش سپاس گزاری می کند. در این کتاب، که بسیاری از صاحب نظران آن را لطیف ترین اثر ادبی بل دانسته اند، زیبایی و کشش مرموزی نهفته است؛ او بی آن که کلمه ای از اقتصاد، سیاست و یا تاریخ ایرلند به میان آورد، با نثری شاعرانه و دلپذیر، خصوصیات این سرزمین و مردمانش را توصیف می کند: فقر و آوارگی ملتی که فرصتی برای زیستن در موطنش ندارد، شکیبایی و سختکوشی انسان هایی که پیوسته با مصیبت های بی پایان روبه رویند، اعتقادات مذهبی «کاتولیک ترین» ملت اروپا، مثل ها و...گزاف نیست اگر گفته شود که این یادداشت ها بیش از هر نوشته یا گزارش سیاسی - اجتماعی دیگری، درون مردمان نازک طبع را از آن چه که بر سر ساکنین صبور این سرزمین کوچک می رود، متأثر می سازد. گرچه این یادداشت ها سال ها پیش نوشته شده است، اما هنوز هم تصویری گویا و پراحساس از ایرلند و ایرلندی ها به دست می دهد، تصویری که در طول تمام این مدت تغییر عمده ای نکرده است.

انقلاب باشکوه

140,000 تومان
انقلاب باشکوه در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی در انگلستان رخ داد. براستی چرا به این انقلاب باشکوه می‌گویند. چون که بدون هیچ نبردی پیروز شد و شکل دموکراتیک‌تر حکومت جای شاه مستبد و بی‌رحمی را که سرنگون شده بود گرفت. شاه جیمز دوم که مایل نبود با پارلمان کار کند و قوانین انگلستان را زیر پا گذاشته بود، از کشور گریخت و این هنگامی بود که پرنس ویلیام با موفقیت به انگلستان حمله کرده بود. انقلاب باشکوه، گرچه کوتاه و بدون شور و هیجان بود نقطه اوج رخدادهایی بود که نخستین دموکراسی مدرن را پی‌ریزی کرد. پارلمان انگلستان و پادشاهان این کشور به مدت یک قرن بر سر موضوع‌هایی چون قدرت و مذهب به شدت درگیر بودند تا این که رهبران، خسته از درگیری و خونریزی، از درگیری دست کشیدند و حکومت تازه‌ای بر پا داشتند که در جهت سازش و وحدت کار کند. انقلاب باشکوه به عنوان نماد سرآغازی نو که از پی زوال سنت‌های کهنه سربرآورد دارای اهمیت است.

تأثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان در ایران

89,000 تومان
معرفی کتاب تأثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان در ایران
نگارنده در کتاب حاضر، به بررسی تأثیر گسترش آموزش‌وپرورش نوین دختران در توسعه اجتماعی و فرهنگی زنان ایرانی از جنبش مشروطه‌خواهی تا پایان دوره سلطنت رضاشاه پهلوی می‌پردازد. در این کتاب بیان می‌شود که اگرچه ایرانیان با تمدن جدید غرب دست‌کم از دوره حاکمیت سلسله صفوی در تماس بودند، آشنایی گسترده‌تر و عمیق‌تر میان جامعه سراپا سنتی ایران و تجدد درحال‌توسعه غرب از اواسط دوره قاجاریه، به‌ویژه از زمان سلطنت «ناصرالدین‌شاه»، ابعادی گسترده‌تر یافت.
استقرار سفرای کشورهای دیگر در ایران، تحولاتی که در امپراتوری عثمانی در همسایگی ایران سرعت می‌گرفت، اصلاحات و پیشرفت در ژاپن که به شکست روس‌ها منجر شد و ده‌ها رخداد دیگر ایرانیان را به مقایسه حال‌وروز خود و آسیب‌شناسی وضعیت اسفباری که بدان دچار بودند فرامی‌خواند.

وانهاده

68,000 تومان
در سه داستان که به نقل از The Sunday Herald Times [London] "داستان هایی بسیار هوشمندانه در مورد فروپاشی اشتیاق" اند ، سیمون دو بووار نویسنده ی نام آشنای فرانسوی ما را به درون زندگی سه زن می کشاند ، زنانی که همه شان دوران جوانی شان را پشت سر گذشته ، و با بحران های غیر منتظره ای روبرو هستند. کتابی جنجالی و جذاب که بینش جالب توجه دوبووار درمورد زنان را به خوانندگان ارائه می دهد. هر سه زن این داستان با چیزی مشترک مواجه اند: تنهایی و ترس. ترس از پیر شدن. ترس از آنکه در زندگی شان شکست خورده اند. آن ها وامانده اند. آنها "وانهاده" شده اند .شخصیت اصلی زنی به نام مونیک. او زنی است معمولی مانند میلیون ها زن دیگر. زنی که زندگی اش را فدای همسر و فرزندش کرده است و حالا بحران پیری را از سر می گذراند. خود دوبووار در مورد این کتاب گفته است که هرگز هیچ داستانی به غم انگیزی آن ننوشته است! دوبووار فیلسوف، نویسنده، اگزیستانسیالیست و فمنیست فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب جنس دوم او است که چند سال پس از چاپ به عنوان مانیفست فمنیسم شناخته شد.