

والتر بنیامین یا به سوی نقدی انقلابی
195,000 تومان
اين كتاب، كه از دو بخش تشكيل شده است، مجموعهاي از مفاهيم اصلي بنيامين نظير ” تمثيل“، ”هاله“، ”تاريخ“ ، و ”سنت“ و غيره را مطرح ميكند و ميكوشد برخورد مفهومي بنيامين با پديدههاي چون باروك را با ژستهاي مشابه كساني چون تي.اس. اليوت و اف.ار. ليوس و غيره محك بزند. ايگلتون، در بخش اول، از منظر لكان و دريدا وجوهي از كار بنيامين را كه پيش از اين تا حدودي مغفول و ومبهم مانده بودند برجسته ميكند و از اين منظر خاص، بر آنها نور ميتاباند. اين كار تلاشي است براي اينكه بنيامين را كه كم و بيش به چهره مطلوب مطالعات فرهنگي بدل شده است از پيوستار تاريخ نقد ادبي بيرون بكشد. در بخش دوم، او مفاهيم بنيامين را به شكلي خلاقانه در پسزمينه نظريات و نزاعهاي موجود در حوزه نقد ادبي قرار ميدهد و ميكوشد از مجموع اين مباحث طرحي كلي از نقدي انقلابي به دست دهد. ايگلتون مينويسد:(( اين كتاب را…. نوشتهام تا در عين حال دست ما پيش از معاندان به بنيامين برسد.))
فقط 1 عدد در انبار موجود است
والتر بنیامین یا به سوی نقدی انقلابی
نویسنده | تری ایگلتون |
مترجم | مهدی امیرخانلو – محسن ملکی |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 284 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1397 |
شابک | 9789642134120 |
وزن | 0.346 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
راز و رمز مذاکره
گفت و گو با نوه هایم درباره پیش از تاریخ
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.ژئوپولتیک
تمثیل
بهار زندگی در زمستان تهران
معرفی کتاب بهار زندگی در زمستان تهران
بهار زندگی در زمستان تهران - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.