پانوراما ۵… خواندن در توالت

9,000 تومان

به‌رغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغت‌های کوتاه و فرصت‌های طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف و بانک و وقت‌هایی که توی تاکسی و مترو می‌گذرانیم، می‌تواند وقف سرک کشیدن از پنجره‌ای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کرده‌ایم مطالعه‌ی یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به  دلیل هیبت اثر، نداشتن زمان کافی یا همگام نشدن با حال و هوای داستان از این کار بازمانده‌ایم. در این مواقع دسترسی به گزیده‌ای خوشخوان و مناسب از آثار نویسنده می‌تواند جرئت و شوق مطالعه‌ی نوشته‌ای را که خواندنش کاری شاق به نظر می‌رسید در ما برانگیزد. پانوراما همین هدف را دنبال می‌کند: جهان‌نمایی وسیع که به آسانی در دسترس عموم مخاطبان قرار می‌گیرد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

پانوراما ۵… خواندن در توالت

نویسنده
هنری میلر
مترجم
محمدرضا شکاری
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ۷۱
نوع جلد شومیز
قطع پالتویی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩٦
موضوع
——-
نوع کاغذ بالکی
وزن ٦٤ گرم
شابک
9786002783738
توضیحات تکمیلی
وزن 0.064 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پانوراما ۵… خواندن در توالت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شهرزاد چاه

17,000 تومان
زن جوانی که در تهران زندگی می‌کند، دایه پیر او، مادربزرگش و یک راوی دانای کل، هر یک گوشه‌ای از زندگی گذشته و ماجراهایی را که در زمان حال می‌گذرد بازگو می‌کنند: «صبح، عوض این‌که وایستم روی چهارپایه روشویی دست و رو بشورم. می‌روم لب حوض. لبه دامنم رو می‌کنم زیر کمربند، شیر روی ستون سنگی ‌رو که ننه نیلو سفت‌سفت می‌بنده به زور وا می‌کنم. تا آخر می‌پیچونمش تا آب از دهن پرنده بزنه بیرون. بعد سرم رو می‌برم جلو و صورتم، موهام، بلوز و دامنم خیس می‌شه. ننه نیلو همیشه دعوا می‌کنه ولی این قده کیف داره...! پرنده‌هه سفید و پادراز و کاکلیه. خانوم خانوما بهش می‌گه حواصیل. ننه نیلو می‌گه دریاسری. دستش رو می‌گیره جلو دهنش، صداش رو در می‌آره. صدای دریاسری بَده ولی خودش خیلی قشنگه. همین که ننه نیلو موهام رو می‌بافه و چشم‌نظر صدفی رو به پیرهنم سنجاق می‌کنه، از اتاق رو به آفتاب می‌دُوم بیرون که برم پیش خانم خانوما. خانم خانوما بعضی روزا که فقط خودش می‌دونه و خانومای همسایه توی اتاق مهمونخونه، که سردرش یه خورشید خانوم گنده و دوتا خورشید خانوم کوچولو داره، زن‌ها رو می‌بینه. زن‌ها می‌آن خوابشون رو براش تعریف می‌کنن. اونم یه چیزایی واسه‌شون تعریف می‌کنه. بعضیا می‌ترسن، بعضیا می‌خندن، بعضیا گریه می‌کنن. دو ساعت مونده به اذون ظهر، ننه نیلو دیگه کسی رو راه نمی‌ده. تا صدای اذون از مسجد می‌آد، خانوم خانوما داره لب حوض دست و رو می‌شوره. دم سجاده‌اش می‌شینم تا نمازش تموم بشه و ننه نیلو سفره ناهارو پهن کنه... .» حوادث این داستان، در تهران و در روستایی در گیلان به نام «سیاه آتش» و نیز در گوشه‌هایی از سرزمین هفتاد و دوملت یعنی هندوستان می‌گذرد. روابط، مرتبط و حکایات به هم پیوسته‌اند و نوعی پازل را در کنار یکدیگر، تشکیل می‌دهند.

پیش پرده و پیش پرده خوانی

18,000 تومان
احمدی در فصل شروع کتاب «پیش پرده و پیش پرده خوانی» تاریخچه‌ای درباره چگونگی شکل‌گیری هنر پیش‌پرده خوانی و همچنین ترانه‌های فکاهی در ایران به مخاطبان ارائه داده است. فرهنگ بر و بچه‌های ترون( کلمه‌های ویژه، واژه‌ها، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های تهرانی)، من و زندگی ( خاطرات مرتضی احمدی)، کهنه‌های همیشه نو (ترانه‌های تخت حوضی)، پرسه در احوالات ترون و ترونیا، نام آثار دیگر مرتضی احمدی که توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.

پلیس گل‌ها، درخت‌ها و جنگل‌ها

48,000 تومان
پای یک قتل در میان است؛ در شهرستانی که مهم‌ترین صنعتش یک کارخانه مرباسازی است و شهردار آن را می‌چرخاند. محبوب‌ترین فرد محل به‌شکل فجیعی به قتل رسیده و همه اهالی را به‌هم ریخته است. شهردار برای آنکه هرچه زودتر تکلیف این جنایت مشخص شود و جانی به سزای عملش برسد، درخواست کرده کارآگاه جوانی از مرکز بفرستند. کارآگاه قصه ما پرونده ساده‌ای پیش روی خود نمی‌بیند: مقتول نام خانوادگی ندارد، پدر و مادرش مُرده‌اند امّا کسی چیز زیادی از آن‌ها نمی‌داند و قیّم قانونی‌اش با او بدرفتاری می‌کرده. مردم چندان با کارآگاه همکاری نمی‌کنند. این وضعیت پلیس جوان را به این نتیجه می‌رساند که همه اهالی بالقوه می‌توانند مظنون این قتل نفرت‌انگیز باشند. اما در پایان راز این قتل با یک عکس فاش می‌شود و دنیای مأمور پلیس را برای همیشه زیر و رو می‌کند. شیطنت خاص نویسنده یک بار دیگر خواننده‌ را در پایان داستان شگفت‌زده کرده و به او نشان می‌دهد که عصر قصه‌گویی هیچ‌وقت به پایان نمی‌رسد. پوئرتُلاس پیش از این با مرتاضی که در جالباسی گیر کرده بود و ناپلئونی که یکهو زنده شد و به جنگ داعش رفت خواننده‌ها را شگفت‌زده کرده بود.

رازهای‌ نهفته یک‌ زن‌

11,000 تومان
«رازهای‌ نهفته‌ یک‌ زن‌» زندگی‌ قرن‌ چهاردهم‌ را در برابر دیدگان‌ خواننده‌ مجسم‌ می‌کند و در عین‌ حال‌ احساسات‌ و عواطف‌ انسانی‌ قرن‌ بیست‌ و یکم‌ در آن‌ نهفته‌ است‌ ... داستان‌ زمانی‌ است‌ که‌ روستاها و شهرها پر از دعوا و مرافعه‌، و پر از زرِ و برِ، مملو از ثروتمندان‌ و آدم‌های‌ عجیب‌ و غریب‌ بود... مارگارت‌ زیبا و فراموش‌نشدنی‌ بایستی‌ داستان‌ زندگی‌ خود را می‌گفت‌ حتی‌ اگر از نظر برادر گریگوری‌ مضحک‌ و مسخره‌ بود. سرگذشتی‌ که‌ سبب‌ شد سرنوشت‌ هر دو آن‌ها تغییر کند و... دست‌ سرنوشت‌ برای‌ مارگارت‌ چنین‌ رقم‌ زده‌ بود که‌ دو بار ازدواج‌ کند و در ازدواج‌ اول‌ ناکام‌ شود، او موهبت‌ خداوندی‌ شفابخشی‌ داشت‌... هر چند به‌ خاطر تهمت‌ جادوگری‌ او را تحت‌ فشار قرار می‌دهند ولی‌ سرانجام‌ به‌ خاطر عشق‌، ایمنی‌ و چشیدنِ طعم‌ پیروزی‌ با اهریمن‌ زندگی‌ مبارزه‌ می‌کند و ...

نقاب‌ آپولون (افلاطون، از آکادمی تا جنگ خونین سیراکوز)

590,000 تومان
تئودوروس یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های نمایش در یونان بوده است. او نیز چون دیگر بازیگران مجبور بوده که به هر نحو رضایت تماشا‌گران را جلب کند؛ اما معروفیت او بیش‌تر مربوط به نقش قهرمانان زنی است که در تراژدی‌ها ایفا می‌کرد. وقتی او در مقابل الکساندر فرایی نقش «مروپه» را ایفا می‌کرد، آن راهزن خونخوار مجبور شد از سالن بیرون برود، چون خجالت می‌کشید کسی اشک‌های او را ببیند. باید به خاطر داشت که نقاب‌های تخت تراژدی و کمدی که در هنرهای تجاری امروز رایج شده‌اند، هیچ مشابهتی با نقاب‌های نمایشی در یونان آن روزگار ندارند. آن نقاب‌ها تمام سر را می‌پوشانده و شامل کلاه‌گیس پارچه‌ای نیز می‌شده است. نیکراتوس، بازیگر با استعداد تراژدی‌های کلاسیک در قرن چهارم پیش از میلاد است که با گروه بازیگرانش در سرتاسر یونان سفر می‌کند. نقاب آپولون از سفر نیکراتوس و آشنایی‌اش با افلاطون تا حوادث خونینی را در بر می‌گیرد که به جنگ سیراکوز منجر شد.

خیالات

1,200 تومان
پژوی مشکی رنگ از مقابلش گذشت وجلوتر توقف کرد ،بعد بلافاصله دنده عقب گرفت وجلو شهلا ایستاد. راننده شیشه را پائین داد. بلند گفت :(( بیایید بالا می رسونمتون.)) شهلا هنوز راننده راندیده بود. بی اعتنا گفت :(( خیلی ممنون منتظرم تاکسی بیاد. شما بفرمایین.)) دور نیست ، اتفاقی غریبب نیست. خیالات درهمین نزدیکی است . روزمره ای است که آرام آرام مسخ می کند. می رود، می آید وعادی جلوه می کند.