پدر کشي
130,000 تومان
یکی از جذابترین رمانهای املی نوتومب که شاید در نگاه اول شباهت زیادی به کارهای دیگرش نداشته باشد. داستانهای نوتومب هیچوقت داستانهای پیچیدهای نبودهاند.
یعنی داستانها را هیچوقت به شکل پیچیدهای تعریف نکرده و برعکس ترجیح داده شخصیتهای پیچیده و چندلایهای را برای داستانهایش انتخاب کند که سر درآوردن از درونیاتشان آسان نباشد.
اما چیزی که باعث میشود «پدرکشی» ظاهرا شبیه داستانهای دیگرش نباشد این است که شخصیت اصلی داستانهای نوتومب بیشتر وقتها خود او هستند یا دستکم شباهتی به نویسندهای دارد که پیش از این شناختهایم.
البته اینبار هم خود نوتومب در داستان حاضر است، اما بیشتر به عنوان نویسندهای که دارد داستانی را برایمان تعریف میکند. داستانی که مثل داستانهای دیگر او دربارهی حسادت و باقی خصوصیتهای انسانی است.
داستان پسری که به عنوان عنصر اضافه از خانه بیرونش میکنند و او هم روانهی جایی دیگر میشود تا به آرزوی بزرگش برسد.
به شعبدهبازی که در همهی این سالها سعی کرده به کمک فیلمهای آموزشی و خوب دیدن برنامهها اجرایش کند و البته در این میان نیز تکنیکهای قمار و کلک زدن در بازی را یاد میگیرد.
از این نظر پدرکشی دقیقا در فاصلهی شعبدهبازی و کلک زدن در قمار اتفاق میافتد. بچهای که دارد بزرگ میشود و به خانوادهی جدیدش کلک میزند. طبیعی است که عنوان کتاب خوانندهاش را یاد سرگذشت ادیپ بیندازد.
اما این نوع پدرکشی واقعا از آن نوع نیست که پیش از این خواندهایم. و خود این کشتن هم به قدم زدن روی خط باریک شعبده و کلک زدن در قمار شبیه است. این کتابی است که میشود خواندنش را به هر کتابخوانی پیشنهاد کرد.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
پدر کشي
نویسنده | املی نوتومب |
مترجم |
بنفشه فریسآبادی
|
نوبت چاپ | 9 |
تعداد صفحات | 105 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002299864
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تا سر زلف عروسان سخن
معرفی کتاب تا سر زلف عروسان سخن اثر محمود دولت آبادی
دختر پرتقال
انگیزش و هیجان
جنگولکبازیهای جناب تام 3/ جناب تام به مریخ میرود
برشی از متن کتاب
یک روز، آنجلا ثراگمورتون خانه ی نقلی بامزه ای را دید که گذاشته بودنش برای فروش. با خودش گفت: «باید این خانه را برای پسر عزیزم بخرم.» پرسید: «خودتان می فرستیدش؟» جواب شنید: «بله خانم.» «خوب است. پس برش می دارم.» خیلی زود خانه ی نقلی جناب تام از راه رسید. جناب تام داشت چرت عصرانه اش را می زد که سروکله ی آنجلا پیدا شد: «جناب تام. می خواهم یک چیز شگفت انگیز نشانت دهم.» «این یک خانه ی اسباب بازی است. می توانی همه ی وسایلت را تویش بچینی.» جناب تام عاشق چیزهای شگفت انگیز بود و این خانه شگفت انگیزتر از همه ی چیزهایی بود که تا آن وقت دیده بود. توی خانه پر از دکمه و اهرم و شیرفلکه و کلید بود. جناب تام دکمه ها را فشار داد. اهرم ها را کشید. شیرفلکه ها را چرخاند و کلید ها را خاموش و روشن کرد. آنجلا ثراگمورتون گفت: «این خانه ی کوچولو باید حسابی تمیز شود.» خانه را گردگیری کرد. جارو کشید. با اسفنج پاک کرد و سابید. آنجلا همیشه با دقت و وسواس تمیز کاری می کرد. درست وقتی داشت بیرون خانه را دستمال می کشید، فهمید جناب تام دارد یواشکی کارهایی می کند. جناب تام یک نقشه پیدا کرده بود و می خواست به مریخ برود. آنجلا تلاش کرد نظر او را عوض کند. پیش خودش فکر کرد یک قصه ی خوب می تواند حواس جناب تام را پرت کند. ولی او تصمیم خودش را گرفته بود. جناب تام می خواست به فضا برود. به همین خاطر آنجلا تصمیم گرفت به او کمک کند. برای خانه اش پرده های قشنگ دوخت. و یک کوسن مخصوص برای سفرش درست کرد. ...شاخ
در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته میخوانیم
دورتادورمان پر شده بود از پوستتخمه. با پوتین کمی پخششان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسهشنها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابهجا میکرد و دنبال چیزی میگشت. خروسه از چالهی جلو تانکر آب میخورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفتهشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدمزنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بالبالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه میکرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز میکرد. خروسه همانطور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک میزد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. باهم جابهجا شدند. خروسه پسِ گردنش را گرفته بود و ول نمیکرد. باز جابهجا شدند. خروسه سوار بود. تکانتکانی داد و پسِ گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همانجا ایستاده بود و نگاه میکرد؛ درست مثل بچهپرروها. پوستتخمهای که مزهاش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمهی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمیدانستم چهقدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نمنم اذیت میکرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر میآمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یکراست رفت و سوار ماشین شد. اَنآقا باز پررو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش میگرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی بهدست آمد بیرون.آذر شهدخت پرويز و ديگران
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.