پوست انداختن (گالينگور)

585,000 تومان

كارلوس فوئنتس يكي از برجسته‌ترين نويسندگان امروز امريكاي لاتين است و پوست انداختن از آثار مهم او به شمار مي‌رود. در اين رمان دو لايه را مي‌توان تشخيص داد. لايه‌ي نخستِ اين رمان تحليل و بازنمايي چهار شخصيت داستان است كه در حال سفر هستند. در حين صحبت‌هاي آن‌ها چهره‌ي امروزي آن‌ها را بازمي‌شناسيم و با بازگشت به گذشته چهره‌ي پيشين آن‌ها را مي‌شناسيم. اما در فصل پاياني كتاب در طي يك محاكمه، چهره‌هايي از شخصيت‌هاي رمان ارائه مي‌دهد كه كاملا ناشناخته است. شخصيت‌هاي رمان سيال و متغيرند؛ مكان‌ها نيز در طول روايت جا عوض مي كنند و همه چيز حتي خود رمان و راوي هم مدام در حال پوست انداختن هستند. پوست انداختن رمان حادثه نيست، رمان تفكر است. خواننده با گزينه‌هاي مختلف روبه‌رو مي‌شود و اين مستلزم مشاركت و دقت اوست. فوئنتس در اين رمان، علاوه بر كاوش در روان انسان‌ها، سيري شگفت در تاريخ و فرهنگ غرب دارد.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789643290108 دسته: برچسب: ,
توضیحات

پوست انداختن (گالينگور)

نویسنده
كارلوس فوئنتس
مترجم
عبدالله كوثري
نوبت چاپ
13
تعداد صفحات 592
نوع جلد
گالينگور
قطع
رقعي
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——-
موضوع
——-
نوع کاغذ ——-
وزن
 700گرم
شابک
9789643290108

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.700 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پوست انداختن (گالينگور)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Atta.Afroozeh
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سرزمین تاریک جلد 16، کیمون، سگ شکاری

12,000 تومان
مجموعه نبرد هيولاها، داستاني است پر ماجرا و فانتزي. جهاني بين واقعيت و خيال. ماجراهايي كه توسط اژدهاي آتش، مار دريايي، غول كوهستان،مرد اسبي ، هيولاي برفي و پرنده‌ي آتشين به وجود مي‌آيد. اين هيولاها كه با طلسم شيطاني جادوگري وحشي مسلح شده‌اند، سرزميني را كه روزگاري از آن مراقبت مي‌كردند، نابود مي‌كنند.

مادام کاملیا

170,000 تومان
الکساندر دوما در رمان ماندگار «مادام کاملیا» با جزئی‌نگری و ظرافت به روابط احساسی انسان‌ها می‌پردازد و تصویری بی‌نظیر از یک عشقِ تراژیک ارائه می‌دهد. این رمان، اثری نیمه اتوبیوگرافیک محسوب می‌شود؛ چرا که دوما برای نگارشِ آن از رابطه‌ی عاشقانه‌ی کوتاه مدت خود الهام گرفته است. داستان «مادام کاملیا» در اواسط قرن نوزدهم فرانسه اتفاق می‌افتد و ماجرای عاشقانه‌ی مارگریت گوتیه و آرمان دووال را روایت می‌کند. مارگریت زنی ولخرج است که در سراسر پاریس به دلیل زیبایی فوق‌العاده، معاشرت با طبقه‌ی اشراف و زندگی تجملاتی‌اش شناخته می‌شود. او همواره از گل کاملیا استفاده می‌کند و به همین دلیل، لقب «مادام کاملیا» را به او می‌دهند. مارگریت پس از آشنایی با آرمان خوش‌تیپ و نه چندان ثروتمند، عاشق او می‌شود و تصمیم می‌گیرد همه‌چیز را به خاطرش کنار بگذارد. این دو عاشق برای ادامه‌ی زندگی به یک روستا می‌روند اما با تلاش‌های پدر آرمان، این رابطه شکست می‌خورد و مارگریت، عشق خود را ترک می‌کند و به پاریس و زندگی سابقش بازمی‌گردد. اما آرمان در برابر این اتفاق چه واکنشی نشان می‌دهد؟ آیا او می‌تواند این زن افسونگر را فراموش کند و به زندگی خود بازگردد؟ چه بر سر این عشق ناتمام می‌آید؟

قصه هایی از جوامع الحکایات جلد 2، اسکندر و شاه چین

25,000 تومان
اين مجموعه شامل 1 قصه از قصه‌هاي جوامع‌الحكايات، يكي از آثار قديمي، نامي و اصيل ايراني است. اين قصه‌ها به زبان ساده و ساختار قصه‌اي بازآفريني شده و همراه با تصويرهايي زيبا، در 1 كتاب، به كودكان عزيز تقديم گرديده است.

14 قصه 14 معصوم (جلد 6) – امام زین العابدین (ع)

30,000 تومان
هر كتاب از مجموعه‌ي "14 قصه، 14 معصوم" به شرح زندگي يكي از ائمه و معصومين(ع) اختصاص دارد. ويژگي اين داستان‌ها زبان ساده‌اي است كه در آنها به كار رفته و به دليل همين سادگي بيان است كه همه‌ي آنها براي كودكان دبستاني قابل درك و جذاب شده‌اند.
سفارش:0
باقی مانده:2

30قصه 30شب جلد 4، چرا خورشید خواب مانده

40,000 تومان
در مجموعه ی متنوع 30قصه 30شب، افسانه های کهن، قصه های معاصر، قصه های ایرانی و غیرایرانی، قصه ی ضرب المثل ها و شعرها و... با روایت و زبانی نو گرد آمده است. اژدهاکوچولوی خال خالی، قوقول خان، حسنی و لاک پشت، هفت جوجه اردک و گربه ی اشرافی عنوان بعضی از این قصه ها هستند.

زني در حاشيه‌ي روزنامه

24,000 تومان
کتاب زني در حاشيه‌ي روزنامه اثر شبنم بزرگی: آهان، سپیدرود دیگر! ندیده بودی؟ شما دخترها کجا را دیده اید؟ مگر بیرون می آورند شما را از آن خانه؟ قشنگ است هان؟ رودخانه را نگاه می کنم، پسر عمه « نامدار » را نگاه می کنم، خنده ام می گیرد. سر خودش را می آورد بیخ گوش من، شاید می خواهد راننده نشنود، آرام می گوید: می خواهم اسم دختر خودمان را بگذاریم سپیدرود. نفسش می خورد پشت گردن من. خودم را عقب می کشم. جا می خورد. بعد امر می کند: برو سمت خودت بشین! روزنامه باز می کند، می رود پشت آن؛ لابد ریخت من را نبیند. حتمی دیگر هیچ وقت نمی گوید گوشه ی روزنامه چیزی برایش بنویسم و...