

چنین گفت زرتشت
270,000 تومان
کتاب چنین گفت زرتشت، اثری فلسفی نوشته ی فردریش نیچه است که نخستین بار در سال 1891 به انتشار رسید. نیچه، یکی از جریان سازترین و نوآورترین متفکرین فلسفه ی غرب بود و کتاب چنین گفت زرتشت، هنوز هم به عنوان شناخته شده ترین و تأثیرگذارترین اثر او در نظر گرفته می شود. نیچه در این کتاب توضیح می دهد که چگونه زرتشت، پیامبری کهن از دیار پارس، از خلوتکده ی خود در کوهستان پایین می آید تا خبری را به مردم اعلام کند و بگوید که ابَرانسان، یا انسانی که تجلی الوهیت است، جانشین خلف و ادامه دهنده ی راه او خواهد بود.
اندیشه های نیچه، همچون نظریه ی ابَرانسان و میل به قدرت، سال ها بعد توسط برخی متفکران از جمله اندیشمندان نازی مورد تحریف قرار گرفتند. این فیلسوف بزرگ آلمانی با نثری فوق العاده درخشان و شاعرانه استدلال می کند که معنای هستی از طریق تفکرات پیشین و اطاعت صرف از قدرت ها یافت نخواهد شد بلکه آن را می توان در زندگی ای پرشور، آشوبناک و آزادانه پیدا کرد.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
چنین گفت زرتشت
نویسنده | فريدريش ويلهلم نيچه | |
مترجم | مسعود انصاري | |
نوبت چاپ |
|
|
تعداد صفحات | 382 | |
نوع جلد |
شومیز
|
|
قطع |
|
|
سال نشر | 1377 | |
سال چاپ اول | ——- | |
موضوع |
فلسفه
|
|
نوع کاغذ | ——- | |
وزن |
439گرم
|
|
شابک |
|
وزن | 0.439 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کتاب چشمهایش
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.امپراتوری چنگیزخان
شیطان ذهن
کلکسیون کلاسیک : سفر به مرکز زمین
سفر قهرمان
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.