چه چیز به چه کس می رسد؟ چرا؟
350,000 تومان
کتاب چه چیز به چه کس می رسد؟ چرا؟ نوشته آلوین راس ترجمه محسن رنجبر، محمدصادق حسینی توسط انتشارات مرکز با موضوع اقتصاد، اقتصاد سیاسی، علوم سیاسی ربه چاپ رسیده است.
جورسازی تعبیر اقتصاددانان است دربارهی چگونگی رسیدن به چیزهای بیشماری که ما در زندگی انتخاب میکنیم و آنها نیز باید ما را انتخاب کنند. آدم نمیتواند صرفاً به دانشگاه ییل بگوید که قصد دارد برای تحصیل در آن دانشگاه نامنویسی کند، یا به گوگل خبر دهد که میخواهد آنجا کار کند. میبایست ییل نیز او را بپذیرد یا گوگل استخدامش کند. ییل یا گوگل نیز نمیتوانند دستور دهند که چه کسی برای تحصیل یا کار نزد آنها برود. همچنین، نه مرد و نه زن نمیتوانند خیلی ساده فردی را برای همسری خود تعیین کنند. هر یک از آنها باید در عین حال انتخاب شود.
جورسازی، حتی اگر پیمانش را در آسمانها بسته باشند، در بازار رخ میدهد؛ و سرآغاز بازار، همانند داستانهای عاشقانه، اشتیاق است. بازار با گرد هم آوردن خریداران و فروشندگان، دانشجویان و استادان، کارجویان و کارفرمایان، و حتی گاه عشقجویان، به شکل گرفتن و برآورده شدن اشتیاقها کمک میکند.
معرفی مباحث کتاب چه چیز به چه کس می رسد؟ چرا؟
بازار همه جا هست
هر بازار قصه ای دارد
بازار صبحانه و سرتا سر روز
مبادله های زندگی بخش
امیال فروکوفته بازار چگونه شکست می خورد
خیلی زود
خیلی سریع ولع سرعت
ازدحام چرا بازار ضخیم تر باید سریع تر هم باشد
خیلی پرخطر اعتماد امنیت سادگی
نوآوری در طراحی برای افزایش هوشمندی و ضخامت و سرعت بازار
طرح جورسازی داروی قوی برای پزشکانجدید
دوبار مدرسه
پیام دهی
بازار ممنوع بازار آزاد
مشمئزکننده، ممنوع، طراحی شده
بازار آزاد و طراحی بازار
فقط 1 عدد در انبار موجود است
چه چیز به چه کس می رسد؟ چرا؟
نویسنده | آلوین راس |
مترجم | محمدحسین صادقی |
نوبت چاپ | چهارم |
تعداد صفحات | 304 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1403 |
شابک | 9789642134083 |
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
نظریه های توسعه روستایی
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.فلسفهورزی درباره دین (درآمدی نقادانه به فلسفهی دین)
معرفی کتاب فلسفهورزی درباره دین (درآمدی نقادانه به فلسفهی دین)
کتاب دختر برفی
سیاست و حکومت در ایالات متحده
کتاب تاریخ ترسناک جهان
معرفی کتاب تاریخ ترسناک جهان اثر تری دیری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.