چگونه با پدرت آشنا شدم؟

145,000 تومان

معرفی کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم؟

کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم» مجموعه داستان‌ طنزی است نوشتهٔ مونا زارع که به‌صورت نامه نوشته شده است. قهرمان داستان در این نامه‌ها ماجرای آشنایی با شوهرش را برای دخترش می‌نویسد. این کتاب در نشر چشمه چاپ شده است.

درباره کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم

داستان‌های کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم ابتدا به‌صورت ستون هفتگی طنز در روزنامهٔ شهروند منتشر می‌شد که توانسته بود مخاطبان زیادی را با خود همراه کند.

مونا زارع این داستان‌ها را بازنویسی کرد و با یک پایان‌بندی متفاوت، کتاب را به اثری مستقل تبدیل کرده است که بازخوانی آن برای خوانندگان پیشین نیز همچنان جذاب خواهد بود. این اثر از آن دسته کتاب‌هایی است که می‌شود با آن بلند‌بلند خندید.

روایت یک دنیای زنانه برای پیدا‌کردن شوهر که پر است از توصیف‌های شیطنت‌آمیز و فانتزی‌های بامزه:

«ساعت ۷ صبح جمعه بود که تصمیم گرفتم شوهر داشته باشم. چشم‌هایم کاملاً باز نشده بود و قیِ بسته‌شده روی مژه‌ها پلک‌هایم را سنگین کرده بود. سرم را توی بالش فرو بردم و روی شکمم خوابیدم و تا بیست شمردم.

چشم‌هایم را باز کردم و تکه‌ای از موهایم را دور بینی‌ام چرخاندم و دوباره تمرکز کردم. فایده‌ای نداشت. هیچ‌چیز دیگر نبود جز شوهر. دلم می‌خواست همان موقع، همان لحظه، یک نفر روی کرهٔ خاکی وجود می‌داشت که شوهر من می‌بود. از خواب که بیدار شدم، دیدم جایش خالی است.

پدرت را می‌گویم. اولش مردد بودم نکند گیج خوابم و جای یک چیز دیگر خالی شده و من آن را با شوهرم اشتباه گرفته‌ام؟ خودم را از رخت‌خواب بیرون کشیدم و روبه‌روی آینه ایستادم. موهایم از عروسی دیشب پف کرده بود و ریملِ دور چشم‌هایم قیافه‌ام را شبیه پاندا کرده بود.

زبانم را بیرون آوردم و ته حلقم را نگاه کردم. امکان نداشت، اما مشکلم واقعاً شوهر بود.»

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

چگونه با پدرت آشنا شدم؟

نویسنده
 مونا زار
مترجم
—–
نوبت چاپ 9
تعداد صفحات 126
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002298447
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چگونه با پدرت آشنا شدم؟”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

تاریخ فلسفه‌ی راتلج (جلد چهارم): رنسانس و عقل‌باوری سده‌ی هفدهم

370,000 تومان

معرفی کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقل باوری سده‌ی هفدهم

کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقل باوری سده‌ی هفدهم، به مرور اندیشه‌های فلسفی قرن‌های چهاردهم تا هجدهم می‌پردازد و مهم‌ترین مکاتب و فیلسوفان دوران رنسانس تا روشنگری را معرفی می‌کند. این کتاب، با ویراستاری ج. اچ. آر. پارکینسون، بیشتر بر روی فلسفه‌ی رنسانس و عقل‌باوری قرن هفدهم متمرکز است و می‌کوشد ضمن واکاوی ریشه‌های علم مدرن، ایده‌های بزرگانی همچون دکارت، لایبنیتس، اسپینوزا، بیکن و هابز را بررسی کند.

درباره‌ی کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقل‌باوری سده‌ی هفدهم

دوران قرون‌ وسطی که از قرن پنجم آغاز شده بود، درن هایت در قرن چهاردهم رو به افول گذاشت و در پی آن طبقه‌های اجتماعی جدیدی ظهور کردند. این طبقات گرایش کمتری به دین داشتند، عموماً تاجر و صنعتگر و شهرنشین بودند و علایق و افکار این‌جهانی و انسانی‌تری را دنبال می‌کردند. محققان به این برهه رنسانس می‌گویند که تا چند قرن ادامه یافت و ضمن متحول کردن تمام شئون زندگی، به عصر مدرن منتهی شد. دوران رنسانس بر روی فلسفه نیز عمیقاً تأثیر گذاشت و باعث شکل‌گیری ایده‌های فلسفی جدیدی شد. این فلسفه در دوره‌ای عملاً موازی فلسفه‌ی مسیحی (مدرسی) بود و حتی اشتراکاتی هم با آن داشت؛ مثل‌اینکه هردوی آن‌ها رویکردی کلاسیک داشتند و دائماً به فلسفه‌ی یونان ارجاع می‌دادند. بااین‌وجود تفاوت بزرگی آن‌ها را از هم متمایز می‌کرد؛ برخلاف فلسفه‌ی مسیحیت که متکی بر آموزه‌های مسیحی بود، رنسانس حول انسان می‌گشت و نگاهی اومانیستی داشت فیلسوف رنسانسی دیگر عالِم دینی نبود و الزامی نداشت که حتماً الهیات خوانده باشد. با تکامل اومانیسم و ظهور عصر روشنگری در قرن هفدهم، عملاً علم بود که جای مذهب را گرفت. کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقل‌باوری سده‌ی هفدهم (Routledge History of Philosophy Volume IV) می‌کوشد این دوره‌ی سیصدساله را مرور کند و به مهم‌ترین آرا و مکاتب فکری آن زمان بپردازد. این کتاب نگاهی اجمالی به رنسانس می‌اندازد و تکامل فلسفی آن را توضیح می‌دهد. بااین‌حال، بیشتر مطالب حول فلسفه‌ی خردگرایی است که سنگ بنای عصر روشنگری و در ادامه، دوران مدرن را گذاشت. در اواخر قرن شانزدهم، در اوج رنسانس فیلسوفی ظهور کرد که تا حد زیادی با دیگر فلاسفه متفاوت بود. فرانسیس بیکن، متفکری انقلابی، که بر اندیشه‌ورزی علمی تأکید می‌کرد و معتقد بود که وظیفه‌ی پژوهشگر نه صرفاً مشاهده‌ی طبیعت، که دخالت در آن است. ایده‌ای بی‌سابقه که باعث شد او را فیلسوف علوم تجربی بدانند. بیکن به حلقه‌ی اتصال میان علم و فلسفه بدل شد و سعی کرد این دو را به هم نزدیک سازد. پس از او فیلسوف دیگری به نام دکارت، به ایده‌های بیکن عمق بیشتری بخشید و توانست ضعف‌های آن را پوشش دهد. دکارت، اسپینوزا و لایبنیتس باوجوداینکه با هم متفاوت بودند و حتی همدیگر را نقد می‌کردند، اما اشتراکاتی داشتند که باعث شد پژوهشگران آن‌ها را در یک مکتب جای دهند: مکتب عقل‌باوری. فیلسوف‌های مکتب عقل‌باوری اعتقاد داشتند با عقل و بدون کمک احساسات می‌توان حقیقت را درک کرد. کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقل‌باوری سده‌ی هفدهم با اشاره به همین موضوع، به فلسفه، متافیزیک و شناخت این سه متفکر بزرگ قرن هفدهم می‌پردازد و عقایل آن‌ها را تشریح می‌کند. کتاب بخش‌هایی را به فیلسوف‌های غیرعقل‌باور مثل هابز هم اختصاص می‌دهد و جدل و مباحثه‌ی این دو گروه را تفسیر می‌کند.

رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید.

125,000 تومان

معرفی کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید

کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید، مجموعه داستان‌های کوتاهی از دنیای نه چندان مهربان نویسندگان روسی است که هنوز سیگار کشیدن‌شان ادامه دارد. در مورد این اثر چیزی که در ابتدا توجه شما را به خودش جلب می‌کند عنوان باشکوه و طولانی آن است. همین سبب می‌شود کنجکاوی‌تان تحریک شود و شما را مجبور می‌کند تا آن را مطالعه کنید. در این کتاب نه داستان از هفت نویسنده‌ی معاصر روس وجود دارد که به صورت تصادفی برگزیده نشده‌اند و دنیایشان تقریباً به هم مرتبط هستند. این داستان‌ها در غیر عادی بودن فضا و روایت‌شان با وجود انسان‌های عادی، وجه اشتراک دارند. قهرمانان این داستان‌ها از قسمت‌هایی از جامعه هستند که قبلاً شرایطی برای رساندن صدایشان به گوش شما نداشتند و چه بسا وجودشان به چشم نمی‌آمد. تنهایی، روزمر‌گی و خشونت موجود در زندگی آن‌ها که بازتاب مستقیم شرایط اجتماعی روسیه‌ی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی نیز است، به طور واضح در این داستان‌ها دیده می‌شود. مقدمه‌ای کوتاه درباره‌ی هر یک از نویسندگان جهت آشنایی شما با زندگی، سبک هنری و آثار آنان در ابتدای داستان‌ها موجود است. هم اکنون همه‌ی آن‌ها زنده و در حال نوشتن هستند و همین مسئله بر جذابیت این اثر می‌افزاید. ادبیات روس دهه‌های گذشته با وجود داشتن داستان‌نویسان معروفی که شهرت جهانی دارند، مخاطبان فارسی زبان، کمتر آن را می‌شناسند. در داستان‌های روسی همواره فضا با یک ابر تیره و تار پوشیده می‌شود و انگار نمی‌توانید اثری از شادی، نشاط و آرامش در آن‌ها ببینید. شاید به این دلیل باشد که هنوز سایه‌ی کمونیسم از جوامع روس رخت برنبسته است. در بخشی از کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید می‌خوانیم: او در جوانی از پسر عمه‌اش، که جوانی باهوش و خوش‌قیافه و بی‌کاره بود، حامله شد و وقتی پسرعمه‌اش به او توصیه کرد به لژبیتسکی، پزشک مشهور ناخوشی‌های زنان، مراجعه کند (و البته قول سفت و سخت پول هم داده بود)، با یک قوطی اسید سولفوریک در کمین او نشست و آن را به صورتش پاشید. پسر عمه فریادهای هولناکی سر داد، دنبال خاله برتا دوید، افتاد و مرد. البته درست‌تر است که بگوییم: مرد و افتاد. قلبش ضعیف بود. البته خاله برتا خاله‌ی مادرم بود، نه خاله‌ی من. بنابراین باید مختصات زمانی را هم تصحیح کنم: ماجرا اوایل قرن گذشته اتفاق افتاده بود. در این‌جا باید فضای فرهنگی و زندگی بی‌درد و غم شهرک کوچکی را که ماجرا در آن رخ می‌دهد نیز توصیف کنم. خانواده‌ی ارجمند کاگانوفسکی، جد من پینخوس الیویچ و زنش، ننه خایا... نمی‌شود گفت: که خیلی ثروتمند بودند، ولی به هر حال یک کارگاه شیرینی‌پزی را می‌گرداندند. البته تمام خانواده در این کار سهیم بودند. تعدادشان هم کم نبود: پنج دختر، همه شبیه هم. شوخی نیست! دخترها در قسمت بسته‌بندی می‌نشستند و شکلات‌ها را لای کاغذ می‌پیچیدند. کار دقیق و طاقت‌فرسایی بود. همه چیز به سرعت انگشتان بستگی داشت. آن‌ها که ماهرتر بودند، با سرعت یک شکلات در ثانیه کار می‌کردند.
سفارش:1
باقی مانده:1

مدیریت منابع انسانی

327,000 تومان
منابع انسانی هر سازمان، عامل اصلی حیات آن سازمان است و از این رو شناخت انسان برای مدیریت اثربخش آن ضروری است. مدیریت منابع انسانی بر مبنای رفتار سازمانی بنا شده و درصدد است ضمن تضمین بهره وری منابع انسانی و سودآوری سازمان، بخشی از نیازهای انسان را نیز برآورده سازد. کتاب مدیریت منابع انسانی، بر مبنای تفکرات و نظرات ارزشمند اندیشمندان بزرگ، تکوین یافته و حاصل یافته های علمی با متدولوژی های معتبر و محکم است و در آن تلاش شده تا حد امکان ایده ها و مفاهیم مدیریت منابع انسانی به صورت مختصر و منسجم ارائه شود.  

شبانه‌ها: پنج داستان موسیقی و شب

215,000 تومان

معرفی کتاب شبانه ها اثر کازوئو ایشی گورو

کتاب شبانه ها، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی کازوئو ایشی گورو است که اولین بار در سال 2009 منتشر شد.
این کتاب، اولین مجموعه از داستان های کوتاهِ یکی از برجسته ترین و تحسین شده ترین نویسندگان عصر حاضر است؛ پنج داستان درخشان و در هم تنیده که موسیقی، عنصری مرکزی و پیشبرنده در آن ها است.
در داستان های این مجموعه، شخصیت هایی به یاد ماندنی به چشم می خورند: خواننده ای محبوب در گذشته که تلاش می کند شکوه روزهای پیشین را بازیابد، از تنها یقین قطعی در زندگی خود روی برمی گرداند؛ مردی که سلیقه ی خطاناپذیرش در موسیقی، تنها چیزی است که دوستانش در او باارزش می دانند؛
خواننده و ترانه سرایی با مشکلات فراوان که ناخواسته درگیر ازدواجِ در حال فروپاشیِ زوجی می شود که تازه ملاقات کرده است؛ نوازنده ای بااستعداد و کشف نشده که به خود می قبولاند جراحی پلاستیک می تواند در پیشرفت او در کارش تأثیرگذار باشد؛
و نوازنده ای جوان که استادش به او قول می دهد استعدادش را شکوفا خواهد کرد.
سفارش:0
باقی مانده:2

باشگاه مشت‌زنی

195,000 تومان
کتاب باشگاه مشت‌زنی اثر چاک پالانیک، نویسنده و مقاله‌نویس معروف آمریکایی است. این اثر در ابتدا یک داستان کوتاه چند صفحه‌ای بود؛ اما بعدها نویسنده آن را بسط داد. آن بخش اولیه هم بدون تغییر، فصل ششم این کتاب را به خود اختصاص داد. کتاب باشگاه مشت‌زنی در سال 1996 منتشر شد. جی. جی. بالارد، نویسنده‌ی آمریکایی، این اثر پالانیک را آینه‌ی تمام‌نمای انسان تنهای امروز می‌داند. داستان ماجرای یک شهروند آمریکایی است که دلش می‌خواهد زندگی‌یکنواخت و ملال‌انگیزش پایان یابد. او با مردی به نام تایلر دردن آشنا می‌شود. این آشنایی پای راوی داستان را به یک باشگاه مشت‌زنی زیرزمینی باز می‌کند؛ جایی که افراد زیادی به آن‌جا می‌آیند تا از شر سرخوردگی‌های زندگی‌شان رها شوند. این داستان سه شخصیت اصلی دارد: راوی، تایلر دردن و زنی به نام مارلا سینگر. روایت داستان کمی پیچیده است و باید برای درک آن، کمی خود را به زحمت بیندازید. اگر اوایل داستان برایتان مبهم بود، حوصله به خرج دهید و لذت کشف ماجرا را از خود دریغ نکنید. چاک پالانیک کتاب باشگاه مشت‌زنی را در سی‌ونه‌سالگی نوشت. اقتباس سینمایی از این داستان پس از سی‌وسه‌سال باز هم اثر پالانیک را بر سر زبان‌ها انداخت. کارگردانی این فیلم را دیوید فینچر برعهده داشته و برد پیت و ادوارد نورتن در آن ایفای نقش کرده‌اند. در ادامه، قسمتی از متن کتاب را با هم می‌خوانیم: «من خسته و دیوانه و عصبی بودم. هر بار که سوار هواپیما می‌شدم، آرزو می‌کردم سقوط کنیم. به آدم‌هایی که داشتند از سرطان می‌مردند، حسودی‌ام می‌شد. از زندگی‌ام حالم به هم می‌خورد. از شغل و اسباب و اثاثیه‌ام خسته و عصبانی بودم و هیچ راهی هم برای تغییر به عقلم نمی‌رسید. فقط می‌خواستم تمامش کنم. احساس می‌کردم در تله افتاده‌ام. زیادی کامل بودم. زیادی بی‌نقص بودم. دنبال یک راه برای فرار از زندگی حقیرم بودم.»
سفارش:0
باقی مانده:4