ژئوپولتیک

4,875 تومان

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9789644590511-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1 دسته: , برچسب: , ,
توضیحات
نویسنده دکتر عزت الله عزتی
مترجم ——————-
نوبت چاپ 13
تعداد صفحات 214
نوع جلد شوميز
قطع وزیری
سال نشر 1397
سال چاپ اول 1397
موضوع مطالعات محیطی
نوع کاغذ —————
وزن 293 گرم
شابک 9789644590511
توضیحات تکمیلی
وزن 0.293 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ژئوپولتیک”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ترانه‌های انگلارسی 2

50,000 تومان

می‌خورم فقط، Oil و گازوئیل

راه می‌روم، با چهار Wheel

Car هستم از، جنس آهنم

من به جای حرف، بوق می‌زنم...

در مجموعه کتاب‌های «انگلارسی» کودک با خواندن و شنیدن شعرهای دل‌نشین و جذاب، با زبان انگلیسی آشنا می‌شود و کلمه‌های زیادی یاد می‌گیرد.

با این مجموعه، کودک هم از شعر خواندن لذت می‌برد و هم شوق یادگیری زبان انگلیسی در او بیدار می‌شود.

سفارش:0
باقی مانده:1

یوحنا؛ پاپ مونث

690,000 تومان
بیست و هفتمین روز از ماه زمهریر سال ٨١٤ پس از میلاد مسیح ، قابله‌ای به نام « هروترود » با بورانی از برف و طوفان روبرو می‌شود . شروع داستان شرح تندبادی است که به سردی یخ از لابلای درختان لخت و سرمازده وزیدن گرفت و در تن لرزان هروترود فرو رفت و از سوراخ‌ها و وصله‌های قبای پشمی نازکش گذشت . کوره راه جنگلی پوشیده از توده‌های برف بود و او در هر گامی که بر می‌داشت تا زانو در برف فرو می‌رفت . قشری از یخ روی ابروان و پلک‌هایش نشسته بود . هروترود هر چند لحظه یک‌بار دستی به صورتش می‌کشید و برف‌ها را پاک می‌کرد تا بتواند راه را تشخیص دهد . دست‌ها و پاهایش ، با آن که چند لایه پارچه دور آنها پیچیده بود ، از شدت سرما درد می‌کرد . چند قدم آن طرف‌تر لکه سیاه و مبهمی روی برف‌ها پدیدار شد . این لکه سیاه ، لاشه کلاغ یخ‌زده‌ای بود . حتی این لاشخورهای مقاوم و جان سخت هم در آن زمستان بی‌نهایت سرد می‌مُردند . یعنی از گرسنگی می‌مردند ، چون لاشه جانوران چنان یخ می‌زد که حتی کلاغ‌ها هم نمی‌توانستند با منقارشان یخ را بشکنند و گوشتی از استخوان جدا کنند . تن قابله داستان ما از تماشای این منظره می‌لرزید و بر سرعت گام‌هایش می‌افزود . درد زایمان همسر کشیش روستا آغاز شده بود . هروترود با تلخی بسیار با خود گفت : این کوچولو هم چه وقت خوبی را برای تولد انتخاب کرده است ! فقط در همین یک ماه گذشته پنج نوزاد به دنیا آوردم که هیچ یک از آنها بیشتر از دو هفته زنده نمانده‌اند . « یوحنا ، پاپ مونث » ، داستان مهیجی از « یوهانا » است که بعدها کشیش می‌شود . این کتاب در ٨٣٢ صفحه راهی بازار نشر شده است .

گفتگو با پسرم درباره بربرها

3,200 تومان
از متن کتاب: کلمه «بربر» چه معنایی دارد؟ کلمه بربر را یونانی‌‏های باستان ساختند. از نظر آن‏ها مردم دنیا دو گروه می‌شدند: آن‏هایی که یونانی حرف می‌زدند و آن‏هایی که زبانشان یونانی نبود. در واقع، همه واژه‏‌ها و جمله‌‏های زبان‏های خارجی به گوش آن‏ها مشتی از هجاهایی بود که بد تلفظ می‌شد و از آن‏ها صداهای بر ـ بر ـ بر ـ بر... در می‌آمد. این‏طوری بود که کلمه «بربر» را ساختند.

گور به گور

350,000 تومان

بخشی از کتاب گور به گور

«دارل رفته جکسن. گذاشتنش تو قطار، می‌خندید، تو اون واگنِ دراز هی می‌خندید، رد که می‌شد کله‌هاشون رو برمی‌گردوندند، عین کلّه جُغد. گفتم «به چی می‌خندی؟» «آره آره آره آره.» دو نفر گذاشتنش تو قطار. کت ناجوری تنشون بود، جیب پشتی طرف راستشون بالا اومده بود. پشت گردنشون رو خط انداخته بودند، انگار همین تازگی دو نفر سلمونی با هم با گچ خط کشیده بودند مثل مال کش. گفتم «به این هفت‌تیرها می‌خندی؟» گفتم «چرا می‌خندی؟ برای این که از صدای خنده بدت می‌آد؟» دو تا صندلی به هم چسبوندند که دارل بشینه کنار پنجره بخنده. یکی‌شون پهلوش نشست، یکی‌شون رو صندلی رو به روش نشست، که عقب عقب می‌رفت. یکی‌شون باید عقب عقب می‌رفت، چون که پول دولت پشت هر دونه‌ش یک صورت داره، هر صورتیش هم یک پشت داره، این‌ها هم سوار پول دولت شده‌اند، که گناه داره. سکه پنج سنتی یک روش زنه یک روش گاومیش؛ دو تا صورت داره ولی پشت نداره. من نمی‌دونم این چیه. دارل یک دوربین کوچک داشت که زمان جنگ تو فرانسه خریده بود. توش یک زن بود و یک خوک که دو تا پشت داشتند ولی صورت نداشتند. من می‌دونم این چیه. «برای همین داری می‌خندی، دارل؟» «آره آره آره آره آره آره.»»
سفارش:0
باقی مانده:3

جنگاوران 3 لژیونر

21,000 تومان

در سال ١٠٠ میلادی، یکی از نخستین سال‌های سلطنت امپراتور مارکوس اولپیوس نروا ترایانوس، امپراتوری روم حدو مرزی نمی‌شناسد. مرزهای کشور روم از یک سو به صحراهای ماورای پالمیرا می‌رسد و از سوی دیگر به صخره‌ها و هوای مه‌آلود بریتانیا. با این همه، در هر کجای روم مخاطراتی وجود دارد. بیایید به ارتش روم ملحق شوید.