کارآگاه سیتو و دستیارش چینمیادو 2/ مومیایی گمشده
90,000 تومان
معرفی کتاب کارآگاه سیتو و دستیارش چین می ادو 2 اثر آنتونیو ایتوربه
فقط 2 عدد در انبار موجود است
کارآگاه سیتو و دستیارش چینمیادو 2/ مومیایی گمشده
نویسنده |
آنتونیو ایتوربه
|
مترجم |
رضا اسکندری
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 44 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008025726
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
معنا در هنر هاي تجسمي
معرفی کتاب معنا در هنرهای تجسمی اثر اروین پانوفسکی
منظومهی بازگشت و اشعار دیگر
درباب قرن بیستم: در گفتوگو باتیموتی اسنایدر
معرفی کتاب در باب قرن بیستم: در گفتگو با تیموتی اسنایدر
تأمل دو اروپاشناس برجسته دربارهی قرنی که گذشت. تونی جات در کتاب در باب قرن بیستم سلسلهگفتوگوهایی را با تیموتی اسنایدر شکل میدهد که محور آن دستاوردها و شکستهای عقاید سیاسی و نقش روشنفکران در قرن بیستم است. این کتاب قدرت و عدالت را در نظریههای مختلف مورد بحث قرار میدهد.دربارهی کتاب در باب قرن بیستم:
تیموتی اسنایدر (Timothy D. Snyder) نویسندهی آمریکایی و تاریخدانی است که تمرکزش را بهطور خاص بر تاریخ اروپای مرکزی و شرقی و مسئلهی هولوکاست گذاشته است. اسنایدر به پنج زبان اروپایی صحبت میکند و توانایی این را دارد که به ده زبان مطلب بخواند، و همین قابلیت به این منجر شده که از منابع دستاولی در پژوهشهایش استفاده کند و افتخارات زیادی را بابت فعالیتهایش کسب کند. این پژوهشگر برجسته تا کنون 5 کتاب نوشته و در تألیف 2 کتاب نیز همکاری داشته است و کتاب او با عنوان «استبداد: بیست درس از قرن بیستم» در بین پرفروشترین کتابها جای گرفته است. حالا در کتاب در باب قرن بیستم (Thinking the Twentieth Century) گفتوگویی را با او میخوانیم پیرامون آنچه در قرن گذشته روی داده است. تونی جات (Tony Judt)، که خود متخصص تاریخ اروپاست، متوجه میشود که درگیر بیماری اِیاِلاِس شده است و فرصت زیادی برای زندگی ندارد. بنابراین، دوست و همکارش، تیموتی اسنایدر، به او پیشنهاد میدهد که آخرین اثرش را بنویسد. در طول سال 2009، جات و اسنایدر گفتوگوهایی را شکل میدهند که ضبط و سپس پیاده میشده و درنهایت در قالب کتاب حاضر به انتشار رسیده است. جات در اوت 2010 در 62 سالگی از دنیا میرود. گفتوگوهای این دو اروپاشناس بدون یادداشت، ارجاع و مواردی از ایندست است. آنها دربارهی تاریخ عقاید سیاسی مدرن در اروپا و آمریکا صحبت میکنند و قدرت و عدالت را از نظر لیبرالها، سوسیالیستها و کمونیستها، ملیگراها و فاشیستها در قرن بیستم مورد توجه قرار میدهند. درنهایت میتوان گفت که این کتاب عمدهی تمرکزش را بر دستاوردها و شکستهای برجستهترین روشنفکران قرن بیستم و نظریههای آنها گذاشته است و در باب محدودیتها و قابلیت تجدید عقاید سیاسی و دربارهی قصور و وظایف اخلاقی روشنفکران در سیاست بحث میکند.قلب نارنجي فرشته
در بخشی از کتاب قلب نارنجی فرشته میخوانیم
بگم غلط کردم خوبه؟ بیفتم به دست و پات راضی میشی؟ جان جاوید برو اون سوزن و دواتت رو بیار نوکرتم. حالا شنبه ای داغ بودم یه حرفی زدم.
تو هم بد زدی توپرم. به زبون خوش میگفتی کمی شه، نه این که های وهوی راه بندازی تو این اوضاع قاراشمیش. نگاه کن، هنوز جای پنج تا انگشتت رو صورتمه.
خدا هیچ بنده ای رو ناامید نکنه. تو این یه هفته، هر غلطی که فکرش رو بکنی کردم. یکی گفت بسوزونش و خلاص. دوشنبه بود انگار. رفتم سنگکی سر چهارراه سوسکی، پشت همون جا که بساط میکردم. تازه تنور ظهرش رو روشن کرده بود و داشت خمیر میزد.
سر حرف رو با شاطر وا کردم که آره، من چنین خبطی کردم و حالا این دختره بونه کرده قبل بعله باید پاکش کنی وگرنه عیسی به دین خود، موسی به دین خود. نونواهه هم بعض خودت نباشه، آدم اهل دليه، فقط تخم نداره. فکر می کنه همه دزدن. اون روز نشست به حرف زدن.
هی چایی ریخت و از عشق و عاشقی هاش گفت. می گفت این رو ول کرده یکی بهتر پیدا شده، اون یکی رو ول کرده یکی از اون بهتر.
میگفت همهی زندگیش عاشق بوده، ولی عاشق آدمهای جورواجور. به من هم گفت ولش کن بابا، چیزی که زیاده زن.
زرشک! انگار حرف دیروز و امروزه. آدم به یه مرغ عشق مفنگی دل میبنده، اکرم که دیگه اکرمه. مرغ عشقه هم مُرد ها. این آخریها خیلی خماری کشید.
چه قدر باید تریاک میمالیدم سرانگشت هام تا به فال از توی جعبه بکشه بیرون، بدم دست مشتری. یه طورهایی هم خل وضع شده بود. دیده بود خاطر اکرم رو میخوام، حسودی میکرد. غصهی اون هم داشتم شنبهای که اون حرف رو بهت زدم.
شبش رفته بودم خونه، دیدم کف قفس افتاده، پاهاش هوا. هرچی نچ نچ و سوت سوت کردم براش، انگارنه انگار. تا اون شب من واسه هیچ احدالناسی گریه نکرده بودم، حتا ننه و آقام.
ولی مرغ عشقه مونسم بود. به حرفهایی به ش زده بودم که به سنگ میگفتی، آب میشد. نشستم و یه دل سیر زار زدم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.