کار
45,000 تومان
فقط 1 عدد در انبار موجود است
کار
نویسنده | جوزف هلر |
مترجم | فریدالدین سلیمانی |
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 96 |
نوع جلد | شوميز |
قطع | پالتویی |
سال نشر | —– |
سال چاپ اول | 1398 |
موضوع |
ادبیات داستانی
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 500 گرم |
شابک |
9786008957317
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
سیمای زن در فرهنگ ایران
رهبران جهان باستان (6) نفر تی تی
غلبه بر کمرویی
کتاب سپیده دم ایرانی
کتاب شاهکار (امیل زولا)
محصولات مشابه
اينجا باران صدا ندارد
اين جا بدون مرد
اعلان قرعهی 49
اعترافات هولناک لاک پشت مرده
توضیحات کتاب
اصلاحات
استخوان
اسبها اسبها از کنار یکدیگر
خواندن کتابهای محمود دولت آبادی جسارت می خواهد و عشق؛ نوشتن از آن که دیگر جای خود را دارد!
عنوان کتاب جذابیت خاصِ دولت آبادی را دارد. نمی دانی با چه قصه ای مواجه هستی. جای هیچ گونه حدس و گمانی باقی نمی ماند.
باید دلت را بزنی به دنیای قصه های دولت آبادی که قطع به یقین احتیاط کنید که فرق شدنتان حتمی است!
ای کاش اینافتخار نصیبم میشد که میتونستم دستانتشون رو ببوسم.
درخت تنومند ادبیات ایران که ریشه در دل و جان من دارد.
««توصیه»»
این کتاب هم مثل سایر کتابهای دولت آبادی به تمرکز و دقت نیاز داره که سرسری از جملات کتاب گذر کنید که کتاب حاوی جملات بسیار زیبا قابل تاملی است.
راستی شخصیت اصلی کتاب من رو یاد شخصیت اصلی کتاب «سلوک دولت آبادی» یعنی قیس میانداخت.
هر دو پیر و سرگرشته و حیران
فضای این کتاب چیزی بود بین کتاب سلوک و بیرون در ولی با قصه ی خاص خودش.
::::اندکی از داستان کتاب::::
کتاب پیش رو درمورد مردی است بنام کریما یا کریم مُروا که دچار سرگردانی و به دنبال آن شبگردی شده است. که در همین شبگردی هایش به خانه پیرمردی بنام ملک پروان می رسد.
کریما در جستجوی آدم هایی است که در گذشته آنها را می شناخته و. یا گمان میکند که می شناخته!
ر این بین کریما با پسر خوانده ملک پروان آشنا میشود با نام مستعار *مَردی*
ملک پروان پسر دیگری هم دارد بنام ثَری که از آن خبری ندارد و منتظر رسیدن خبری از زنده و یا مرده اوست...
:::باقی داستان بماند برای خواندن توسط شما ؛) :::
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.