کبوتر توی کوزه

32,000 تومان

معرفی کتاب کبوتر توی کوزه

پیرزن پارچه‌ای سفید روی سرش می‌اندازد شادی می‌کند، برای خودش هلهله می‌کند و کِل می‌کِشد و چند بار با عصا روی کوزه می‌زند. نویسنده با هر ضربه کوزه را بیشتر به آغوش می‌کشد و حالش بدتر می‌شود، زانوهایش خم می‌شود. خنده‌اش کم و کم‌تر می‌شود. دست روی قلبش می‌گذارد، پیچ و تاب می‌خورد ــ صدای رعدوبرق و باران ــ کوزه از دست نویسنده می‌افتد، می‌شکند. صحنه تاریک می‌شود. نقطه‌ای که کوزه است روشن می‌شود. کبوتری از توی کوزه درمی‌آید و صدای بالش توی تاریکی صحنه می‌پیچد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کتاب کبوتر توی کوزه

نویسنده
هوشنگ مرادی کرمانی
مترجم ——
نوبت چاپ 12
تعداد صفحات
96
نوع جلد
شومیز
قطع
رقعی
سال نشر ——
سال چاپ اول ——
موضوع اقتصاد و مدیریت
نوع کاغذ ——
وزن
120 گرم
شابک
9789643122843

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.120 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کبوتر توی کوزه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

آمریکای باستان

180,000 تومان
تاریخ‌ آمریکا پیش‌ از رسیدن‌ اروپائیان‌ به‌ آن‌جا تقریباً ناگفته‌ مانده‌ است‌ با این‌ همه‌ هر سال‌ بخش‌های‌ تازه‌ از آن‌ آشکار می‌گردد. نخستین انسان‌هایی که به قاره آمریکا رسیدند، بخشی از موج مردمانی بودند که به آرامی از آفریقا گذر کرده به قاره‌های دیگر رفته بودند. پاره ای از این مردمان حدود یکصد هزار سال پیش ابتدا به آسیا و اروپا مهاجرت کردند. زمانی، گروه های اندکی از همین مردمان به اقیانوس آرام رسیدند، و حتی از اقیانوس نیز گذشتند و خود را به استرالیا رسانند. سرانجام ده هزار سال پیش یا اندکی زودتر گروه های انسانی از آسیا گذر کردند و خود را به دو قاره آمریکا رساندند.

ماجراهای علمی 7 … توماس ادیسون

12,000 تومان
توماس ادیسون یکی از افراد بسیار مهم آمریکا در تاریخ ملی این کشور است . او مخترع و اهل کسب و کار بود و تولیدات و ایده‌هایش جهان را برای زندگی ما روشن‌تر ، امن‌تر و راحت‌تر ساخت . با همه اینها او هیچ‌گاه منصب مشخصی نداشت ، کتابی ننوشت یا در کلاسی درس نداد . والدینش آدم‌هایی معمولی بودند ، بدون دارایی و ثروت زیاد . او زمان زیادی در مدرسه نگذراند . به همین دلیل مردم اغلب از خود می‌پرسند چرا ادیسون به چنین موفقیت‌های عظیمی دست یافت . او در کودکی به مشکلات زیادی دچار بود و به نظر می‌رسید که توان یادگیری ندارد . در نوجوانی مدتی به عنوان تلگرافچی کار کرد و بدون درآمد چندان یا سکنی گزیدن در جایی مشخص ، بی‌هدف دوره چرخید . توماس ادیسون زمانی متولد شد که تکنولوژی به سرعت در حال تغییر بود . زمانی که تعداد مخترعان زیاد شده بود و مردم مشتاقانه پیشرفت‌هایی تازه در زمینه ماشین‌های بخار ، تلگراف ، عکاسی و الکتریسیته به کار می‌بستند . توماس ادیسون تقریباً در هر زمینه دست به اختراع می‌زد . ایده‌های او بیشتر چیزهایی بود که دیگران رها کرده بودند . این کتاب چگونگی زندگی توماس ادیسون ، اختراعاتش و چند تایی از شکست‌ها و پیروزی‌هایش را توصیف کرده است .

شخصیت معاصر … فیدل کاسترو

32,000 تومان
(رهبر کمونیست کوبا) سال ١٩٥٩ در هاوانا پایتخت کوبا ، صدها هزار نفر از طرفداران فیدل کاسترو در انتظار شنیدن سخنان او بودند. یک هفته قبل در نخستین روز سال نو ، قوای چریکی کاسترو پس از در هم شکستن مقاومت ارتش کوبا و سقوط دیکتاتور آن، باتیستا، کنترل کوبا را در دست گرفته بودند و حکومت دراز مدت کاسترو بر کوبا آغاز شده بود. کوبایی‌ها آماده پذیرفتن رهبری جدید بودند. آنها پس از سال‌ها حکومت استبدادی در انتظار دموکراسی و اصلاحاتی بودند که فیدل کاسترو وعده می‌داد. فیدل حتی زمانی که کودک بود طالب فرماندهی بود نه فرمانبری. او در سال ١٩٢٦ در مزرعه بزرگ خانواده‌اش به دنیا آمد . او زندگی در فضای باز مزرعه خانواده را دوست داشت و وقتی پنج ساله شد والدینش او را به سانتیاگو در شرق کوبا فرستادند تا با پدر و مادر تعمیدی‌اش که قرار بود به او آموزش دهند ، زندگی کند .کتاب فیدل کاسترو به زندگی رهبر ٨٤ ساله کوبا می‌پردازد و حوادث مهمی را که او نقش عمده‌ای در آن داشته برای خوانندگان شرح می‌دهد.

فرهنگ عاميانه مردم ايران

370,000 تومان
ترانه‌های عامیانه و آوازها و افسانه‌ها نماینده روح هنری ملت میباشند و فقط از مردمان گمنام بی‌سواد به دست می‌آید اینها صدای درونی هر ملتی است و در ضمن سرچشمۀ الهامات بشر و مادر ادبیات و هنرهای زیبا محسوب می‌شود. به همین مناسبت امروزه در کشورهای متمدن اهمیت خاصی برای فلکلر قایل می‌باشند. شاید ایرانی تحصیل کرده به زندگی اجتماعی اروپاییان بیش از وطن خود آشنا باشد. در این حال چگونه می‌تواند اظهار وطن پرستی بکند؟ و حال آنکه از رموز، زبان ترانه‌ها، قصه‌ها اعتقادات، اندوه و شادی و به طور خلاصه از زندگی مادی و معنوی هم میهنان خود آگاه نیست و نمی‌تواند با آن‌ها همدردی داشته باشد و یا دردهای آنان را چاره بکند. کم کم در همه جا تاریخ تمدن جانشین تاریخ رسمی سیاسی و جنگی شده است و در هر دوره شمه‌ای از وضع علوم و هنرهای زیبا و ادبیات را می‌نگارند. اکنون موقع آن رسیده است که تاریخ شامل عادات و رسوم زندگی توده به انضمام ترانه‌ها و اوهام و افسانه‌های هر دوره‌ای. باشد باید تآتر ملت را در هر زمان تعیین کرد تا مقاومت توده در مقابل کش مکشها و شرکت او در بهبود وضع عمومی آشکار گردد. به طور خلاصه باید گروه نیاکان گمنام هر ملتی با اندوه و شادی و بدبختی‌ها و سستی‌ها و کوشش‌ها و فداکاری هایش جلو او مجسم بشود.
سفارش:0
باقی مانده:1

جغرافیا: ترکیبی نو

89,625 تومان
نویسنده پروفسور پیتر هاگت مترجم دکتر شاپور گودرزی نژاد نوبت چاپ 12 تعداد صفحات 630 نوع جلد شوميز قطع وزیری

من و تو

12,500 تومان

در بخشی از کتاب من و تو می‌خوانیم

با بازوهایی حلقه‌زده دور چوب‌اسکی‌ها ساک کفش‌ها در دست و کوله‌پشتی به دوش، مادر را دیدم که دور می‌زد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بی‌ام‌و روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاه‌قدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم به‌شدت می‌زد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آن‌همه بار جلوِ حرکتم را می‌گرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشه‌ی دیگر چرخاندم. آن انتها، رو‌به‌روی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسی‌بلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدان‌ها را در صندوق‌عقب جا می‌دادند. یک ولوو با یک جفت چوب‌اسکی روی سقفش کنار شاسی‌بلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، رو‌به‌روی دیوار. به چوب‌اسکی‌ها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوب‌اسکی‌ها را روی سقف مرسدس محکم می‌کردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف می‌زدند. سومرو می‌پرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمی‌آورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچه‌هایی که کمک نمی‌کردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوب‌اسکی‌ها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوب‌ها و کفش‌های اسکی، فشرده میان کارمندان کت‌و‌شلواری، ‌مادران و بچه‌هایی که به مدرسه می‌رفتند، احساس حماقت می‌کردم. می‌شد چشم‌هایم را ببندم و خیال کنم در تله‌کابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. می‌توانستم بوی کره‌ی کاکائو را از میان کرم‌های برنز‌کننده بشنوم. می‌خندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون می‌آمدیم.