کتاب بچه های جینگیلی 3 (خروسه آواز می خونه یه وقت کسی خواب نمونه)

25,000 تومان

رانه های شاد و تصاویر خیال انگیز مجموعه کتاب های «بچه های جینگیلی» خلاقیت کودکان را افزایش می دهند. در هر صفحه از کتاب ها یکی از بچه ها، با لباس عروسکی مخصوص، نقش جدیدی را بازی می کند. در واقع فعالیت هایی چون آموزش حیوانات، میوه ها، شغل ها و… به تجربه ای متفاوت و لذت بخش تبدیل می شوند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب بچه های جینگیلی 3 (خروسه آواز می خونه یه وقت کسی خواب نمونه)

نویسنده : نیلوفر بهاری
شابک : 9789643693848
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 16
سال انتشار شمسی : 1398
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب بچه های جینگیلی 3 (خروسه آواز می خونه یه وقت کسی خواب نمونه)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مطرود و دو داستان ديگر

160,000 تومان
بخشی از کتاب مطرود و دو داستان دیگر شهر را درست نمی‌شناختم، شهر محل تولدم و محل اولین گام‌هایم در این جهان، و بعد گام‌های دیگرم، آن‌چنان پُرشمار که گمان می‌کردم همهٔ ردپاهایم گم شده، اما اشتباه می‌کردم. چه کم بیرون می‌رفتم! گه‌گاه پشت پنجره می‌رفتم، پرده‌ها را کنار می‌زدم و بیرون را تماشا می‌کردم. اما بعد تندی برمی‌گشتم به کنج اتاق، به سوی تخت‌خواب. در این هوایی که محاطم کرده بود احساس ناخوشی می‌کردم، احساس گمگشتگی در برابر هرج‌ومرج چشم‌اندازهای بی‌شمار. اما همچنان می‌دانستم در این برهه چه‌طور عمل کنم، در مواقعی که کاملاً ضروری بود. اما اول چشم چرخاندم به سوی آسمان، همان جا که به ما مدد می‌رساند، که هیچ مسیری در آن نیست، که انسان در آن آزادانه پرسه می‌زند، همچون در برهوت، و هیچ‌چیز سد نگاهت نمی‌شود، هر جا که چشم بگردانی، مگر حدودوثغور خودِ نگاه. سرِ آخر ملال‌آور می‌شود. بچه که بودم گمان می‌کردم زندگی وسط دشت چه خوب است، و رفتم به خلنگ‌زار لونِبورک۱ با فکر دشت رفتم به خلنگ‌زار. خلنگ‌زارهای نزدیک‌تر دیگری هم بود، اما صدایی مدام به‌ام می‌گفت، خلنگ‌زار لونِبورک به کارت می‌آید. به‌حتم عامل ۲lüne در این ماجرا مؤثر بود. از قرار معلوم خلنگ‌زار لونِبورک به‌هیچ‌وجه رضایت‌بخش نبود، به‌هیچ‌وجه. ناامید به خانه آمدم، و درعین‌حال آسوده‌خاطر. بله، نمی‌دانم چرا، اما هیچ‌وقت ناامید نشده‌ام، اغلب در روزهای نخست ناامید می‌شدم، بدون آن‌که هم‌زمان، یا اندکی بعد، آسودگی خاطر انکارناپذیری احساس کنم.
سفارش:0
باقی مانده:2

طبیعت و قاعده: آن چه سبب می‌شود تا فکر کنیم

24,500 تومان
در کتاب حاضر، دربارة کارکرد مغز انسان، سازوکار تفکر، آگاهی، اخلاق، دین، هنر و دیگر نکته‌های مهم علمی، فلسفی و اجتماعی در قالب گفت‌وگوی میان دو متفکر بحث شده است؛ یکی «پل ریکور» فیلسوفی که موجب رونق بحث هرمنوتیک در پایان سدة بیستم شد و دیگر «ژان پی‌یر شانژو» دانشمند و پژوهشگری در حوزة نوروبیولوژی. این کتاب در هفت فصل با این عناوین به نگارش درآمده است: برخورد ضروری: دانش و بصیرت، دانش از مغز و آگاهی از خویشتن و امر زیستی و امر هنجار بنیاد؛ جسم و ذهن: در جست‌وجوی گفتمانی مشترک: ابهام دکارتی، نقش نور و ساینس و به سوی گفتمانی از نوع سوم؛ مدل نورونی و آزمون تجربی: مغز انسان و ابژه‌های ذهنی؛ آگاهی از خویشتن و آگاهی از دیگران: فضای آگاهی، مسالة حافظه و فهم خویشتن، فهم دیگری؛ سرچشمة اخلاق: تکامل داروینی و ضوابط اخلاقی؛ اشتیاق و هنجارها: گذر به هنجار؛ جهان‌شمولی اخلاقی و اختلاف‌های فرهنگی: تفاوت باورها، رسوایی شر و...

شخصیت باستان … هوپاتیا

5,200 تومان
هوپاتیا ریاضیدان مصری در حدود ٣٥٠ تا ٣٧٠ میلادی در اسکندریه در امپراتوری روم آن زمان و مصر امروزی به دنیا آمد و نزد پدرش تئون آموزش دید. او یکی از مشهورترین ریاضیدانان شهر و تنها زن مشهوری بود که در اسکندریه می‌زیست آن هم زمانی که از زنان فقط ازدواج و زاییدن توقع می‌رفت. او به هیچ یک از این‌ها تن در نداد. او به جای این که بی‌صدا در خانه بنشیند، روزهایش را به تدریس، مطالعه و یا قدم زدن در مجامع عمومی و شرکت در مباحث مردانه مثل فلسفه، علوم و دین گذراند. پس از سقوط شهر تروا در جنگ مشهور تروا در حدود سال ١١٨٠ پیش از میلاد، سربازان به یونانی فرو رفته در باتلاق قحطی و اقتصادی از هم پاشیده بازگشتند.

ما اينجا داريم مي ميريم

42,000 تومان

جملاتی از کتاب ما این‌جا داریم می‌میریم

خوشبختی‌ها را گم کرده‌ایم، همه‌شان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همه‌چیز گم می‌شود توی های و هوی شهر.
طلاپری می‌داند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال می‌بینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره می‌ایستند و هیچ‌وقت پری‌های جنگل را صدا نمی‌زنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستاره‌های‌شان می‌گردند.
مادرش همیشه می‌گفت هیچ کار خدا بی‌حکمت نیست. بعد هم غش‌غش می‌خندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمی‌فهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم می‌آید.
آدمیزادها هیچ‌وقت صدایی را که نمی‌بینند، نمی‌شنوند. حتی گاهی خوشبختی‌های کوچک‌شان را هم نمی‌بینند.

راهکار

11,000 تومان
کتاب حاضر تلاش می‌کند نه تنها در انتقال اطلاعات، بلکه در بیدارسازی نیروهای متعالی درون شما قدم‌های موثری بردارد. برای اینکه این نیروها همیشه در وجود خود زنده نگه دارید، باید تا آخر عمر به استفاده از راهکارهایی که در این کتاب ارائه می‌شود ادامه دهید. هدف نهایی این است که رابطه‌ای پایان ناپذیربا نیروهای متعالی برقرار سازید. نویسنده سعی کرده حقیقتی ساده اما بسیار مهم را به خواننده کتاب منتقل کند. قدرت نیروهای متعالی کاملاً واقعی است. هر چه مخاطب بتواند بیشتر از آنها استفاده کند، تغییرات بزرگ‌تر و عمیق‌تری در زندگی‌اش ایجاد خواهد کرد. تا به حال بیماران بسیاری بوده‌اند که پنج یا ده سال یا حتی بیشتر با نیروهایی که نویسنده این کتاب به آنها معرفی کرده و موفقیت‌های بزرگی کسب کرده‌اند. اما آنچه حقیقتاً زندگی آنها را استثنایی کرده، طرز برخوردشان در برابر شکست‌ها بوده است. دراین مواقع سریعاً نیروهای متعالی را آزاد می‌کنند و روح انعطاف ناپذیر خود را در برابر تابش آنها قرار می‌دهند. آنها با علم به این که سختی و مصیبت رابطه‌شان را بانیروهای متعالی عمیق می‌سازد، مشکلات را به آغوش باز می‌پذیرند. در عوض، همواره از حمایت نیرویی فراتر برخوردارند و به اطمینانی راسخ و محکم دست می‌یابند.

زوربای یونانی

438,000 تومان
کتاب زوربای یونانی، رمانی کلاسیک نوشته ی نیکوس کازانتزاکیس است که نخستین بار در سال 1946 منتشر شد. این رمان ارزشمند به داستان دو مرد، دوستیِ باورنکردنی آن ها و اهمیت بهره جویی کامل از زندگی می پردازد. زوربا، مردی یونانی، بسیار پرانرژی و غیرقابل پیش بینی است. او به همراه راوی بی نام و نشان داستان به جزیره ی کرِت می رود تا در معدن ذغال سنگِ راوی کار کند؛ پس از این اتفاق، رابطه ی منحصر به فردی میان این دو شخصیت شکل می گیرد. این دو کاراکتر از نظر شخصیت بسیار از هم دور هستند: راوی، مردی متفکر، فروتن و کم حرف است و زوربا، شخصیتی آزاد، سرزنده و ورای محدودیت های آداب معاشرت دارد. زوربا در ادامه ی داستان به بهترین دوست راوی تبدیل می گردد و به او کمک می کند تا قدر و ارزشِ لذتِ زنده بودن را بیش از پیش درک کند.