کتاب بی یاد تو هرگز

585,000 تومان

معرفی کتاب بی یاد تو هرگز
… کودتا نعل بالنعل طبق خبری که ما داده بودیم انجام می‌شد ولی به سبب همان افشاگری‌ها عقیم می‌ماند، اطرافیان مصدق، این نارسیس‌های ایرانی که عاشق آئینه بودند برای دیدن تصویرهای خود، چنین گمان می‌کردند که آنها عامل این پیروزی مصدق بوده‌اند و مقابل آئینه بیشتر باد به گلو می‌انداختند. ولی شکست شاه در کودتای 25 مرداد که منجر به فرارش از ایران گردید، حتی از شکست 30ام تیرماه 31 بزرگتر و مفتضحانه‌تر بود.

جز اینکه مصدق این زمان مطلقآ نقش تاریخی خود را از یاد برد و مانند هملت که در لحظه کشتن قاتل پدر خود دچار تردید شد، شمشیرش را غلاف کرد و ملت را از یک فرصت بزرگ محروم ساخت. مردی که تا آن لحظه بی‌پروا آمده بود اینک مانند کودکی که از سایه خود بر دیوار اطاق دچار ترس شده عقب نشست.

عوض مراجعه به آراء عمومی مردم جهت جمهوری، دنبال فکر شورای نیابت سلطنت رفت و با این عملش مثل گاو نه من شیری که ظرف شیر را بعد از آنکه لب به لب پر شد با لگد برمی‌گرداند، تاریخ ایران را به باد داد.

.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب بی یاد تو هرگز

نویسنده
علی محمد افغانی
مترجم
———
نوبت چاپ 13
تعداد صفحات 639
نوع جلد زرکوب
قطع رقعی
سال انتشار 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
تاریخ ایران
نوع کاغذ ———
وزن 665 گرم
شابک
9789643515676

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.665 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب بی یاد تو هرگز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

گزیده اشعار حسین منزوی

275,000 تومان
معرفی کتاب گزیده اشعار حسین منزوی منزوى چندان در قيد و بند حفظ ظاهر نبود، وقتى محمدعلى بهمنى دوست شاعرش زبان به نصيحت دوستانه‌اى مى‌گشايد شايد او اندكى متنبه شده و به راه آيد، به وى پاسخى رندانه مى‌دهد: «در نيم قرن ديگر، حتى زودتر، هيچ‌كس نمى‌پرسد منزوى يا بهمنى چگونه زندگى مى‌كرد، سير بود يا گرسنه، تنها به شعر ما نگاه مى‌كنند.» شعر منزوى برآمده از نحوه سلوك او با زندگى بود، جوشيده از عواطف و احساسات رقيق، همان‌هايى كه رشته زندگى‌اش را از هم گسيخت. شعر كمتر شاعرى به حد حسين منزوى ناشى از دغدغه‌ها و فراز و فرودهاى زيستى شاعر است، زندگى‌اش سلسله‌اى از ناكامى‌ها و نامرادى‌ها است و همواره درگير روزمرگى‌هاى جارى زندگى بود، اما دغدغه اصلى‌اش يعنى خلق آثارى ماندگار هيچ‌گاه از ذهنش حتى در اوج درماندگى‌ها به در نرفت. تصويرى كه به ويژه در ساليان پايانى عمرش از او در ذهن‌ها مانده، مردى آشفته حال و پريشان و از هم گسيخته بود كه هيچ قرابتى با وجه هنرمندانه او نداشت، بهترين وصف حالش از زبان خودش مى‌باشد : مرا نديده بگيريد و بگذريد از من         كه جز ملال نصيبى نمى‌بريد از من زمين سوخته‌ام. نااميد و بى‌بركت         كه جز مراتع نفرت نمى‌چريد از من

نتایج انقلاب ایران

7,000 تومان
کتاب‌ حاضر اثری‌ اثری‌ کلاسیک‌ در حوزه‌ مطالعات‌ خاورمیانه‌ است‌. پروفسور کِدی‌ سرگذشت‌ ایران‌ معاصر را در این‌ کتاب‌ تا زمان‌ حال‌ بازگو کرده‌ و به‌ بررسی‌ تحولات‌ سیاسی‌، فرهنگی‌ و اجتماعی‌ آن‌ می‌پردازد. وی‌ جنگ‌ ایران‌ و عرازز، جنگ‌ خلیج‌ فارس‌، تأثیرات‌ واقعه‌ یازده‌ سپتامبر و رابطه‌ استراتژیک‌ ایران‌ با ایالات‌ متحده‌ را به‌ شکلی‌ حاکی‌ از بصیرت‌ شرح‌ می‌دهد و نیز تحولاتی‌ را که‌ در نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌، مراقبت‌های‌ درمانی‌ و بهداشتی‌، هنر و نقش‌ زنان‌ در ایران‌ رخ‌ داده‌ است‌ بررسی‌ می‌کند. همچنین‌، در این‌ کتاب‌ مجال‌ آشنایی‌ با ابعاد دیگری‌ از ایرانِ بعد از انقلاب‌ نظیر حقوزز بشر و حقوزز اقلیت‌ها فراهم‌ شده‌ است‌. کتاب‌ «نتایج‌ انقلاب‌ ایران‌» منبعی‌ است‌ روشنگر برای‌ آشنایی‌ با تکاپویی‌ که‌ هم‌ اکنون‌ در راه‌ دموکراسی‌ در ایران‌ جریان‌ دارد.

تجربه ‌دینی‌ بشر(جلد دوم)

35,000 تومان
نویسنده نینیان اسمارت مترجم دکتر محمد محمدرضایی، دکتر ابوالفضل محمودی نوبت چاپ 8 تعداد صفحات 416 نوع جلد شومیز قطع

کتاب تاریخ مکتوم

220,000 تومان
تاریخ مکتوم تلاشی است در بررسی فکر و عمل یکی از مهم ترین و در عین حال ناشناخته ترین گروه های فعال در دگرگونی بزرگی که تاریخ معاصر ایران را تحت الشعاع خود قرار داد. یعنی تلاش فعالان بابی/ازلی در تهیه و تدارک تحرک سیاسی و اجتماعی گسترده ای که از اواخر دورۀ قاجار آغاز شد و بالاخره به صورت انقلاب مشروطه به ثمر نشست. در بخشی از کتاب آمده است:"شیخ هادی نجم آبادی، با برخی از مهم ترین مخالفان حکومت ناصرالدین شاه هم مسیر بود. در دو برهه ای که سید جمال الدین افغانی، به ایران آمد، شیخ، از یاری رسانی به او دریغ نداشت. وی را نزدیک ترین روحانی ساکن ایران به سید جمال الدین دانسته اند. شیخ، همچنین، با شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان(حاکم مقتدر اصفهان)، دوستی داشت، و او را در مسیر قدرت یابی راهنمایی می کرد. هنگام آغاز فعالیتهای اتحاد اسلام توسط سید جمال الدین در اسلامبول، شیخ، در میان برجستگان یاران وی در ایران بود. زمانی که دستور کشتن ناصرالدین شاه از سوی حوزه اتحاد اسلام در اسلامبول صادر شد، برخی آگاهان از آن تصمیم، مشورت با شیخ را ضروری دانستند. این، خود، از جایگاه مهم او در میان ایشان حکایت دارد."

کتاب مجموعه اشعار سید علی صالحی دفتر سوم

390,000 تومان
معرفی کتاب مجموعه اشعار سید علی صالحی دفتر سوم نامه برای باران هرچه زندگی ست از شما ممنون ام. از شما… برای این همه رویا و رضایت. برای اینهمه دوستی، دعوت، علاقه، آرامش. و آن خلوت خوب که من با واژه های بخشنده شما به شعر می رسم. من شاعر شما بوده ام، و شاعر شما می مانم… تا باران هرچه زندگی ست. از شما ممنون ام، از شما مردم، مخاطبین شعر من که آرام و روشن سخن می گویید، و من که از پی پندار شما و مثل شما آرام و روشن می نویسم. می نویسم: هرچه دارم از شما داشته، از شما دارم. من شاعر شما بوده ام، و شاعر شما می مانم… تا باران هرچه زندگی ست. من از شما ممنون ام، و همینجا می مانم، نزدیک نزدیک شما، پایین همین پنجره. من دارم فکر می کنم دست به کدام کار، پای به کدام راه، و دل به کدام دریا بزنم که برایتان دعا و دعوت بیاورم، شعر و شفا بیاورم. آهسته با خودم می گویم: دوستتان دارم. و دوست تان می دارم. بعد… صدایی آشنا آوازم می دهد: آن عبارت از آسمانْ آمده… همین است، همین تکلم نجات است. آن را با مردم خود در میان بگذار. بگو دوستشان می داری، وگرنه هرگز شاعر نمی شوی! اعتراف به عشق… رازی دارد که تنها شعر، شعر، شعر پاسخگوی سخاوت آن است. و من همواره شاعر شما بوده ام، و من همیشه شاعر شما می مانم… تا باران هرچه زندگی، زندگی، زندگیست.