کتاب جنون منطقی

355,000 تومان

معرفی کتاب جنون منطقی
افشین یداللهی (زادهٔ ۲۱ دی ۱۳۴۷ – درگذشتهٔ ۲۵ اسفند ۱۳۹۵) ترانه‌سرا و روان‌پزشک اهل ایران بود. او فعالیت‌های حرفه‌ای ترانه‌سرایی خود را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیما آغاز کرد.

نخستین ترانه‌های وی با آهنگسازی فواد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا می‌شد. از جمله ترانهٔ «از فارس تا خزر» که با آهنگ‌سازی شادمهر عقیلی و خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد.

یداللهی چندین سال بود که ادارهٔ انجمنی به نام «خانهٔ ترانه» را برعهده داشت. خانهٔ ترانه در سال ۱۳۸۰ با همکاری ترانه‌سرایانی از قبیل عباس سجادی، سعید امیر اصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاری‌پور، محمدرضا حبیبی و افشین یداللهی راه‌اندازی شد.

این جلسات به خواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات کارگاهی اختصاص می‌یافت. جلسات خانه ترانه سپس به فرهنگسرای قانون و پس از آن به فرهنگسرای شفق و فرهنگسرای ارسباران انتقال یافت.

در طی سال‌های گذشته به‌تدریج ترانه‌سراهای موسس خانهٔ ترانه به دلایل مختلفی از آن جدا شدند و افشین یداللهی تنها فرد باقی‌مانده از هیئت موسس این انجمن بود که بعد از این اتفاق، همچنان اداره خانه ترانه را بر عهده داشت. جلسات خانه ترانه در فرهنگسرای شفق از کم اثرترین جلسات اجرایی بود.

مکان اجرایی خانه ترانه در گذر زمان دستخوش تغییراتی بوده‌است. این کتاب شامل تعدادی از ترانه های این ترانه سرا است.

.

.

.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب جنون منطقی

نویسنده
افشین یداللهی
مترجم
———
نوبت چاپ 11
تعداد صفحات 492
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
شعر ایرانی
نوع کاغذ ———
وزن 500 گرم
شابک
9789643519445

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب جنون منطقی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

همبستگی اجتماعی و دشمنان آن (مکتب موس و دورکیم در برابر فایده‌گرایی و فاشیسم)

160,000 تومان

معرفی کتاب همبستگی اجتماعی و دشمنان آن (مکتب موس و دورکیم در برابر فایده‌گرایی و فاشیسم)

در ایران زمینه‌های شکل‌گیری مکتب دورکیم و همچنین تداوم آن در فرانسه چندان شناخته نیست و همین مسئله باعث شده اساساً روایت رادیکال از دورکیم، در نظر اغلب جامعه‌شناسان ایرانی، متأثر از خوانش پارسنزی از دورکیم، بسیار دور از ذهن باشد. اثر حاضر تلاشی است برای عبور از درک مسلط از دورکیم در جامعه‌شناسی ایران و گشودن راه برای خوانشی رادیکال از او و پیروانش… به طور کلی مکتب دورکیمی، هم در برابر اتمیزاسیون ناشی از سیاست‌های نئولیبرال و فایده‌گرا و هم در برابر واکنش‌های فاشیستی و هویت‌خواهانه‌ی جوامع توده‌ای و ناامن، که اعضای آن برای دستیابی به همه‌ی ناداشته‌های خود به چهره‌های اقتدارگرا پناه می‌برند، از بازسازماندهی اجتماعی و شکل‌گیری نهادهای واسط مانند اصناف، اتحادیه‌ها و انجمن‌ها دفاع کرده است. از نظر آن‌ها وجود گروه‌های ثانوی میان دولت و افراد از به وجود آمدن جامعه‌ی توده‌ای و دولت توتالیتر ممانعت می‌کند. سازماندهی اجتماعی، از پایین در قالب‌های متنوعی چون انجمن‌ها، اصناف، سندیکاها، سمن‌ها و سایر تشکل‌های اجتماعی و مشارکت آن‌ها در حیات اجتماعی و سیاسی، برای شکل‌گیری دموکراسی و بقای آن ضروری است.
همبستگی اجتماعی و دشمنان آن (مکتب موس و دورکیم در برابر فایده‌گرایی و فاشیسم) - انتشارات نی

کتاب امیرکبیر میرزا تقی خان ( آشتیانی)

265,000 تومان
معرفی کتاب امیرکبیر میرزا تقی خان ( آشتیانی) میرزا تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعا کانون واحد فرهنگ دیوانی و “اهل قلم” بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است. اسم او در اسناد معتبر (از جمله مقدمه پیمان ارزنةالروم، و قباله نکاح زنش عزت الدوله) “میرزا محمد تقی خان” آمده است. رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی گذارد؛ بی گمان اسم “محمد” رفته رفته حذف گردیده و به “میرزا تقی خان” شهرت یافته است. فهرست: – اصل و نسب و ابتدای کار امیر – جلوس ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر – فتنه سالار – روزنامه وقایع اتفاقیه – امیرکبیر و علمای دین و مسائل مذهبی – نظام دید لشکری و… نویسنده پیش از ۵۹ درگذشته است.

کتاب تصور کن

175,000 تومان
معرفی کتاب تصور کن تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته/ جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته،خوشبخته/ جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست/ جواب هم صدایی ها پلیس ضده شورش نیست/ نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره/ دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی زاره/ همه آزاده آزادن همه بی درده بی دردن/ تو روزنامه نمی خونی نهنگا خود کشی کردن/ جهانی رو تصور کن بدونه نفرتو باروت/ بدون ظلم خود کامه بدون وحشتو طاغوت/ جهانی رو تصور کن پر از لبخند و آزادی / لبا لب از گل و بوسه ،پر از تکراره آبادی/ تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه/ اگه با بردنه اسمش گلو پر میشه از سرمه/ تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانه است/ تمام جنگای دنیا شدن مشمول آتش بس/ کسی آقای عالم نیست برابر با همن مردم/ دیگه سهم هر انسانه تنه هر دونه ی گندم / بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا / تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا

ملل 13 … فرانسه

9,500 تومان
سیزدهمین مجلد از کتاب‌های « ملل امروز » به کشور فرانسه اختصاص دارد ، کشوری که همه چیز در آن فراوان است . این سرزمین بسیاری از بزرگ‌ترین چهره‌های تاریخی جهان را در خود پرورانده است و تاریخ آن مهم‌ترین وقایع فرهنگی ، اجتماعی ، و سیاسی جهان را در بر دارد . امروزه فرانسه در سراسر جهان به دلیل غذاها ، مد و هنرش زبانزد است . بدون شک پاریس نماد اصلی فرانسه و مرکز فرهنگ ، تاریخ و زندگی معاصر این کشور است ، اما در واقع تنوع و فراوانی بسیاری را که در این کشور وجود دارد ، در خارج از مرزهای این شهر بزرگ می‌توان درک کرد . پاریس یکی از زیباترین و جالب‌ توجه‌ترین شهرهای جهان است . می‌توان با در دست داشتن بلیت‌های قطار زیرزمینی ( مترو ) یک روز یا تمام عمر را به بازدید از مکان‌های دیدنی این شهر پرداخت . فرانسه فرهنگ‌های منطقه‌ای متنوعی نیز دارد . هنوز هم بخش‌هایی در فرانسه وجود دارند که گویش مردم آنجا برای اهالی سایر نقاط به سختی قابل فهم است و آنها کارهای روزمره‌شان را غالباً به همان صورتی انجام می‌دهند که اجدادشان انجام می‌دادند و در روزهای جشن لباس‌های سنتی به تن می‌کنند . کتاب « فرانسه » به خواننده اطلاعات متنوعی درباره نوع حکومت ، بخش قانون‌گذاری ، جغرافیا ، مردم‌شناسی ، اقتصاد ، حمل و نقل و ارتباطات و نیروی نظامی این کشور می‌دهد .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

کتاب قصه های بهرنگ

350,000 تومان
معرفی کتاب قصه های بهرنگ صمد بهرنگی (2 تیر 1318 9 شهریور 1347)، معروف به بهرنگ، داستان نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف ترین اثر او داستان «ماهی سیاه کوچولو» است. بهرنگی در 1339 نخستین داستان منتشر شده اش را با عنوان «عادت» نوشت. که با «تلخون» در سال 1340، «بی نام» در 1342، و داستان های دیگر ادامه یافت. او ترجمه هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه شعرهایی از «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، و «نیما یوشیج») انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از ایشان منتشر شده ، برخی از آثار «صمد بهرنگی» با نام مستعار چاپ شده است. از جمله نامهای مستعار ایشان می توان به: «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نواب مراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد. صمد در سال 1318 در محله چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت، که در خرداد 1336 از آنجا فارغ التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار بود، و تا پایان عمر در «آذرشهر»، «ممقان»، «قاضی جهان»، «گوگان»، و «آخی جهان» در استان آذربایجان شرقی، تدریس کرد. در مهر 1337 برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه «دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز» رفت، و هم زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهی نامه پایان تحصیلات ادامه داد. وی در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را، بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است مثل قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم می گوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، از این بیشتر سهم تو نمی شود. ” این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچه ها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغه اش آموختن به آنها و بالنده تر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانه ای که به آن عشق می ورزید، جانش را ستاند و دغدغه هایش ماند برای بازماندگان. اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد…