کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی

125,000 تومان

معرفی کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی
اصفهان در طول قرون متمادی یکی از کانونهای داغ ادب پارسی بود و گویندگان و نویسندگان خوش نامی از آن خطه ظهور کرده اند ؛ یکی از گویندگان پر آوازه ی آن دیار استاد جمال الدین محمد ابن عبدالرزاق اصفهانی است که از قصیده پردازان قرن ششم محسوب می شود. دیوان وی سفره ی رنگارنگی را می ماند که از انواع خوردنی ها می

.

.

.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی

نویسنده
کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی
مترجم
———
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 556
نوع جلد زرکوب
قطع وزیری
سال انتشار 1396
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ———
وزن 998 گرم
شابک
9789646174375

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.998 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب دیوان عبدالرزاق اصفهانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

گفتگو با پسرم درباره گرسنگی در جهان

5,000 تومان
موضوعاتی از قبیل گرسنگی در جهان آن هم در قرن بیست و یکم ، عصر پیش از تاریخ ، فلسفه و واژه‌های رمزآمیز و علاقه نوجوانان به دانستن معنای زندگی ، مرگ ، عدالت و جنگ همه اینها مسائلی است که هر کسی به نوعی به آنها فکر می‌کند و می‌خواهد درباره آن به نحوی بداند . چهار کتاب « گفتگو » به تمامی این رمز و رازها به شکل جذابی پاسخ می‌دهد آن هم در قالب پرسش و پاسخ‌هایی که فرزندان و نوه‌ها از پدرانشان و پدربزرگ‌هایشان می‌پرسند و پاسخی درخور می‌یابند چرا سالانه سی میلیون نفر در جهان از گرسنگی می‌میرند و چرا صدها میلیون نفر از گرسنگی در عذابند ؟ جهان در دوران پیش از تاریخ چگونه بوده است ؟ آدم‌ها چگونه زندگی و فکر می‌کرده‌اند ؟ و آن گاه فلسفه ، چه موضوع دشوار و پیچیده‌ای و دهها سؤال دیگر . نویسندگان این کتاب‌ها در گفتگوهایی شرکت کرده‌اند که شاید میلیون‌ها نفر تمایل به شنیدن پاسخ‌هایی از این قبیل پرسش‌ها در ذهن‌شان دارند . مجموعه چهار جلدی گفت و گو درباره گرسنگی ، تاریخ ، فلسفه و جنگ جهانی اول برای نوجوانان علاقه‌مند به این موضوعات توسط نشر آفرینگان منتشر شده است .

روان‌شناسی شخصیت

170,000 تومان
روان‌شناسی شخصیت نویسنده یوسف کریمی مترجم نوبت چاپ 21 تعداد صفحات 326 قطع و نوع جلد وزیری (شومیز) سال انتشار

جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی(جلد دوم)

175,000 تومان
جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی(جلد دوم ) نویسنده دکتر حسین قرچانلو مترجم —————- نوبت چاپ 4 تعداد صفحات 592 نوع جلد

وقت خواب خرس

8,000 تومان
خرس دوست دارد شب ها موقع خواب، همه جیز مرتب و منظم باشد.خانه اش ساكت ساكت باشد. لیوان آبش كنار تختش باشد و كلاه خوابش درست روی سرش قرار گرفته باشد. اما یك شب موش به خانه خرس می آید تا شب را در خانه او بخوابد. اما خرس چطور می تواند با این همه سروصدای موش بخوابد!

نظارت و راهنمایی آموزشی

11,000 تومان
نظارت و راهنمایى آموزشى از وظایف مهمى است که براى اداره نظام آموزشى ضرورت دارد و هدف اصلى آن اصلاح و بهبود وضع آموزشى است. در نتیجه نیاز به آن در همه زمینه هاى مربوط به فعالیت هاى تدریس و یادگیرى، اجتناب ناپذیر است. نگارش کتاب حاضر بر این فلسفه استوار بوده است که یکى از مهم ترین و اساسى ترین مسئولیت هاى مدیر مدرسه یا راهنماى آموزشى، اصلاح پیوسته فرایند تدریس و یادگیرى به منظور نیل به اهداف آموزشى است و هدف از تدوین آن آشنا کردن خوانندگان با مجموعه اى از دانش و معرفت در مورد نظارت و راهنمایى آموزشى است. انتظار مى رود که با استفاده از مطالب این کتاب، دانشجویان و خوانندگان بتوانند تا حدودى دانش و بینش لازم را درباره نظارت و راهنمایی آموزشى کسب کنند. به علاوه مدیران مدارس و راهنمایان آموزشى نگرش جدیدى نسبت به اهمیت و ضرورت نظارت و راهنمایی آموزشى در آموزش و پرورش و همچنین رهنمودها، راهبردها، و کاربردهاى آن در مدارس پیدا کنند تا بدین وسیله بر فرایند و نتایج آموزش و پرورش دانش آموزان تأثیر بگذارند. لازم به ذکر است با اینکه درس نظارت و راهنمایى آموزشى از دروس پیش بینى شده در برنامه مصوب دوره کارشناسى و کارشناسى ارشد رشته علوم تربیتى شاخه مدیریت آموزشى و کارشناسی راهنمایى و مشاوره است، تقریباً هیچ گونه منبع معتبر فارسى در این زمینه وجود نداشت و تهیه و تألیف کتابى که پاسخگوى نیازهاى دانشجویان باشد، به شدت احساس می شد. در واقع کتاب حاضر، نتیجه اولین تلاش براى تألیف اثرى در زمینه نظارت و راهنمایى آموزشى است.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت