کتاب ستارخان (پناهی ماکویی)

35,000 تومان

معرفی کتاب ستارخان (پناهی ماکویی)
رمان ستّارخان یکی از بزرگ ترین آثار هنری عباس پناهی ماکوئی است که درباره انقلاب مشروطیت ایران آگاهی های بس گرانبهایی را به دست می دهد. درباره رهبری توانای این جنبش، درباره سازمان رزمی و سرانجام درباره ستّارخان و همرزمان اش راستی هایی را بازگو می کند.

پناهی در این رمان از جنبش های آزادیبخش ملّی، زندگی قشرها و طبقه های گوناگون ایرانیان، به ویژه آذربایجان و تبریزیان، و تاریخچه پیکارهای سیاسی و نظامی مردم سخن به میان می آورد و چهره های وابسته به ملیّت های گوناگون ایران (فارس و آذربایجانی و کرد و ارمنی) و نقش آن ها در روند جنبش مردمی مشروطه و نیز فعالیّت های نمایندگان دولت های امپریالیستی مقیم ایران را در آن زمان به خوبی نشان می دهد. در این رمان از ناجور بودن محیط اجتماعی ایران ضمن اوج گیری پیکارهای انقلابی به ویژه در زمان قیام تبریز زیر رهبری ستّارخان در بلوای تبریز، صحنه های به یادماندنی و حکایات شیرین و در عین حال دلگزایی به تصویر کشیده شده است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کتاب ستارخان (پناهی ماکویی)

نویسنده
عباس پناهی ماکوئی
مترجم
———
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 792
نوع جلد زرکوب
قطع وزیری
سال انتشار 1392
سال چاپ اول ——
موضوع
تاریخ ایران
نوع کاغذ ———
وزن 1197 گرم
شابک
9789645171085

 

توضیحات تکمیلی
وزن 1.197 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب ستارخان (پناهی ماکویی)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بهار زندگی در زمستان تهران

98,000 تومان

معرفی کتاب بهار زندگی در زمستان تهران

از کنار قبر کمال‌الملک گذشتم و پا به دورن مقبره‌ی عطار گذاشتم. به محض ورود، چشمم به سنگ‌نبشته‌ای کهن افتاد که بر سر مزارِ عطار به حال ایستاده نمایان بود. سنگ‌نبشته‌ی سیاه و کهن گویی مرا در خود کشید و به ژرفای تاریخ فرو برد. لحظه‌ای حس کردم کسی که در آن گور آرمیده از اجداد من است؛ رگ و ریشه‌ی من است؛ هویت من است؛ خود من است! احساس غنا و نشاط و آرامشی ابدی و مطلق کردم. غرق در این احساس از مقبره بیرون زدم. اردیبهشت‌ماه بود. سبزه‌ها رسته، گل‌ها شکفته، شکوفه‌ها بردمیده و درختان سبزفام سر به آسمان داشتند و مرغان و بلبلان بر فراز آن‌ها از نغمه و آواز غوغایی به پا کرده بودند. زیر سایه‌ی صبحگاهی درختان گام زدم و سر به آسمان زلال و آبی داشتم. وصف آن حال لطیف و نشاط و شکوه آن از توانم خارج است.

بهار زندگی در زمستان تهران - انتشارات نی

غلبه‌ بر کمرویی

70,000 تومان
هدف‌ از تألیف‌ کتاب‌ غلبه‌ بر کمرویی‌ این‌ است‌ که‌ به‌ کمروها نشان‌ دهد چه‌ باید بکنند تا علل‌ متعدد این‌ نارسایی‌ را از میان‌ بردارند و بتوانند در برابر هرکس‌ و در هر شرایطی‌ صاحب‌ خصوصیاتی‌ شوند که‌ نشانه‌ اعتماد به‌ نفس‌، خونسردی‌ و خویشتنداریشان‌ باشد. پس‌ از خواندن‌ این‌ کتاب‌ می‌توانید مطمئن‌، استوار و پرجرئت‌ شوید و اعتماد به‌ نفس‌ پیدا کنید.

تاریخ فلسفه‌ی راتلج (جلد9): فلسفه‌ی علم، منطق و ریاضیات در قرن بیستم

570,000 تومان

معرفی کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد نهم: فلسفه علم، منطق و ریاضیات در قرن بیستم

در کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد نهم: فلسفه علم، منطق و ریاضیات در قرن بیستم به موضوعاتی چون فلسفه‌ی منطق و ریاضیات، فلسفه‌ی فیزیک، فلسفه‌ی علم، پوزیتیویسم منطقی و سایبرنتیک پرداخته شده و آرای فیلسوفانی چون فرگه و ویتگنشتاین توضیح داده می‌شود. استوارت جی. شانکر، استاد فلسفه‌ی دانشگاه یورک کانادا، ویراستار جلد نهم تاریخ فلسفه‌ی راتلج است.

درباره‌ی کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج - جلد نهم: فلسفه علم، منطق و ریاضیات در قرن بیستم

بیشتر کسانی که در تاریخ فلسفه‌ی علم سررشته دارند، می‌دانند اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دو دوره‌ی تأثیرگذار در این حوزه هستند. در این دوران تعامل میان علومی چون ریاضی، فیزیک، زیست‌شناسی و علوم اعصاب به اوج خود رسیده بود و مرتباً آثاری نگاشته می‌شد که باعث دگرگونی جهان علم می‌گشت. دانشمندانی چون ماکس پلانک، آلبرت انیشتین، ارنست رادرفورد، الکساندر فلمینگ، ریچارد فاینمن و... جملگی در این عصر می‌زیستند و به جامعه‌ی علمی خدمات زیادی کردند. استوارت جی. شانکر (Stuart G. Shanker) در جلد نهم تاریخ فلسفه‌ی راتلج مجموعه‌ای از مقالات را گرد آورده که بیشتر در حوزه‌ی فلسفه‌ی علم، منطق و ریاضیات هستند. شانکر خود استاد فلسفه و روان‌شناسی دانشگاه یورک کاناداست و در باب فلسفه‌ی ویتگنشتاین و هوش مصنوعی آثاری ارزنده نگاشته است
سفارش:0
باقی مانده:2

لیلا

79,500 تومان
لیلا نویسنده فریدون زعیم‌اوغلو مترجم حسین تهرانی نوبت چاپ 2 تعداد صفحات 502 قطع و نوع جلد رقعی (شومیز) سال

شریفجان شریفجان

35,000 تومان
داستان حاضر اثر ‘تقی مدرسی ‘با توصیفی از منطقه ‘شریفجان ‘آغاز می شود; منطقه ای که در کنار کویر واقع شده و راه آهن سراسری از دو فرسخی آن می گذرد. فضای داستان مربوط به وقایع بعد از مشروطه است. در این داستان خانواده اصلانی با وجود حرمت و قدمت آبا و اجدادی در حال ورشکستگی است’. فرهاد ‘فرزند میرزا اصلان خان, شخصیت اصلی داستان است که وقایع زندگی او با توصیفی از فضای رمان درهم می آمیزد. . . .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت