کتاب سرگذشت یک افسر ایرانی

38,000 تومان

معرفی کتاب سرگذشت یک افسر ایرانی

خاطرات سرهنگ سید احمد جان پولاد با اشتمال بر مجموعه ای از رخدادهای نظامی و سیاسی ایران در فاصله سال های 1300 تا 1325 شمسی یادآور تحولات و حوادثی است که بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران را رقم زده اند. در این خاطرات علاوه بر سرگذشت نویسنده در سال های جوانی و دورۀ خدمت او در ارتش ترکیه، چگونگی بازگشت وی به ایران و استخدام در ارتش ایران نیز مورد بحث قرار گرفته است. دوره ای که مراحل اولیه آن، بیشتر به مجموعه ای از عملیات نظامی در نقاطی چون ترکمن صحرا، لرستان و فارس گذشت و مرحلۀ دوم آن از اوایل دهۀ 1310 شمسی تا زمان بازنشستگی در اواخر دهۀ بعد، در آذربایجان.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب سرگذشت یک افسر ایرانی

نویسنده
کتاب سرگذشت یک افسر ایرانی
مترجم
——
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 320
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1398
سال چاپ اول ——
موضوع
زندگی نامه
نوع کاغذ تحریر
وزن 334 گرم
شابک
9786008514213

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.334 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب سرگذشت یک افسر ایرانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

دکارت و مابعدالطبیعۀ ماهیت انسان

210,000 تومان
جاستین اسكیری در این كتاب ابعاد مختلف این رابطه و تفسیرهای مختلف دكارت‌پژوهان را بررسی و تلاش می‌كند به پرسش‌ها و بدفهمی‌های موجود پاسخ بگوید. آیا دكارت به دو جوهر متفاوت قایل است كه صفتِ یكی مادی بودن و امتداد است و صفتِ دیگری غیرمادی بودن؟ دكارت دوگانه‌انگار است یا یگانه‌انگار؟ وحدتِ نفس-بدن چگونه امكان‌پذیر است؟ آیا نسبت پیوند نفس و بدن علّی است؟ اساساً دكارت چه فهمی از جوهر و اعراض دارد و آن‌ها را چگونه تعریف می‌كند و تفاوت تعریف او با تعریف مدرسی‌ها در چیست؟ اجسام دكارتی چیستند و آیا اجسامِ جزئی جوهرند؟ در نهایت ماهیتِ انسان را در مابعدالطبیعه دكارت چگونه باید فهمید؟ خوانندگان گرامی می‌توانند بحث درباره این پرسش‌ها را در كتاب «دكارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان» دنبال كنند.

روان‌شناسی شطرنج

140,000 تومان

هنوز که هنوز است روان‌شناسان جوابی قطعی به این سوالِ قدیمی نداده‌اند: استعداد مهم‌تر است یا تمرین؟ جان واتسون، بنیان‌گذار مکتب رفتارگرایی، در یکی از کتاب‌های خود، در ردّ نظریۀ استعداد ذاتی نوشت: "یک‌دوجین نوزاد سالم، خوش‌نقش و دنیایی را که خودم تعیین کرده‌ام به من بدهید تا بزرگشان کنم؛ من تضمین خواهم کرد که هر کدام را به طور تصادفی انتخاب کنم و به او آموزش بدهم تا صرف‌نظر از استعدادها، علایق، تمایلات و قابلیت‌هایش، و شغل و نژاد اجدادش، تبدیلش کنم به هر قِسم متخصصی که بخواهم اعم از پزشک، وکیل، هنرمند، تاجر عمده، و، بله، حتی دزد و گدا.

" روان‌شناسان به خیلی از سوالات دیگر هم هنوز جواب قطعی نداده‌اند؛ مثلا این‌که چرا مردان در ریاضیات،‌ علوم محض، و حتی شطرنج نسبت به زنان عملکرد بهتری دارند. و آیا اصلا عملکرد مردان بهتر است؟ از نظر بابی فیشر "همۀ زن‌ها ضعیف‌اند، همه‌شان. آن‌ها در قیاس با مردها احمق‌اند. راستش، نباید شطرنج بازی کنند." کاسپاروف هم در مصاحبه‌ای گفته بود: "یک شطرنج واقعی داریم و یک شطرنج زنان. شطرنج مناسب زنان نیست. این جنگ است. یک جنگ بزرگ. به درد زن‌ها نمی‌خورد."

وقتی روان‌شناسی دست می‌گذارد روی ورزشی شبیه شطرنج، یقین داشته باشید بحث‌هایی که در مطالبش مطرح می‌کند، جدا از این‌که خواندنی‌ست، خواننده را ساعت‌ها به فکر فرو می‌برد. نویسنده در این کتاب از تبعیض‌های جنسیتی سخن گفته تا روان‌شناسیِ چشم‌بسته بازی کردن. از سقف شیشه‌ای گفته که مانع نامرئیِ پیشرویِ زنان است تا زیباییِ شطرنج به دلیل تعداد زیادِ احتمالاتِ پیش رو. کتاب روان‌شناسیِ شطرنج فقط به شطرنج ربط ندارد، کتابی جامع است دربارۀ جامعه، تمرین، استعداد و تبعیض.

یوحنا؛ پاپ مونث

690,000 تومان
بیست و هفتمین روز از ماه زمهریر سال ٨١٤ پس از میلاد مسیح ، قابله‌ای به نام « هروترود » با بورانی از برف و طوفان روبرو می‌شود . شروع داستان شرح تندبادی است که به سردی یخ از لابلای درختان لخت و سرمازده وزیدن گرفت و در تن لرزان هروترود فرو رفت و از سوراخ‌ها و وصله‌های قبای پشمی نازکش گذشت . کوره راه جنگلی پوشیده از توده‌های برف بود و او در هر گامی که بر می‌داشت تا زانو در برف فرو می‌رفت . قشری از یخ روی ابروان و پلک‌هایش نشسته بود . هروترود هر چند لحظه یک‌بار دستی به صورتش می‌کشید و برف‌ها را پاک می‌کرد تا بتواند راه را تشخیص دهد . دست‌ها و پاهایش ، با آن که چند لایه پارچه دور آنها پیچیده بود ، از شدت سرما درد می‌کرد . چند قدم آن طرف‌تر لکه سیاه و مبهمی روی برف‌ها پدیدار شد . این لکه سیاه ، لاشه کلاغ یخ‌زده‌ای بود . حتی این لاشخورهای مقاوم و جان سخت هم در آن زمستان بی‌نهایت سرد می‌مُردند . یعنی از گرسنگی می‌مردند ، چون لاشه جانوران چنان یخ می‌زد که حتی کلاغ‌ها هم نمی‌توانستند با منقارشان یخ را بشکنند و گوشتی از استخوان جدا کنند . تن قابله داستان ما از تماشای این منظره می‌لرزید و بر سرعت گام‌هایش می‌افزود . درد زایمان همسر کشیش روستا آغاز شده بود . هروترود با تلخی بسیار با خود گفت : این کوچولو هم چه وقت خوبی را برای تولد انتخاب کرده است ! فقط در همین یک ماه گذشته پنج نوزاد به دنیا آوردم که هیچ یک از آنها بیشتر از دو هفته زنده نمانده‌اند . « یوحنا ، پاپ مونث » ، داستان مهیجی از « یوهانا » است که بعدها کشیش می‌شود . این کتاب در ٨٣٢ صفحه راهی بازار نشر شده است .

مجموعه اشعار سیمین بهبهانی دفتر دوم

125,000 تومان
مجموعه اشعار سیمین بهبهانی دفتر دوم سیمین بهبهانی به بانوی غزل شهرت دارد و برخی از اشعار او به اندازه آثار کلاسیک شعر فارسی مشهور و محبوب اند و به خاطر تسلطی که بر اوزان شعر فارسی داشت و وزن های جدیدی که خود ایجاد کرده بود مورد استقبال سازندگان آثار موسیقایی قرار گرفت. تازه ترین مورد، سروده «چرا رفتی» با صدای همایون شجریان است. مهم ترین تخصص شاعرانه سیمین بهبهانی که موجب حیرت و تحسین می شد کشف، به کارگیری یا ابداع اوزان تازه و نیز سرودن اشعار در مصراع های طولانی بود در حالی که وزن را با دقت رعایت کرده بود و با مهارتی خیره کننده قالب های کهن را در شکل تازه و با مضامین مدرن عرضه می کرد و چندان در این کار و خلاقیت های نوآورانه در عرصه غزل چیره دست بود که «نیمای غزل» لقب گرفت.

رهبران جهان باستان (6) نفر تی تی

3,500 تومان
هنگامی که به کشور مصر می‌اندیشیم ، چه فکری به ذهنمان خطور می‌کند ؟ صحرای وسیعی را در ذهن تصور می‌کنیم که سراسر شمال آفریقا را در بر گرفته است ، جایی که مصر در آن قرار دارد ؛ می‌توانیم رودخانه نیل – طولانی‌ترین رودخانه جهان – را ببینیم که از شمال به جنوب جریان دارد و این سرزمین را تقریباً به دو بخش مساوی تقسیم می‌کند و به مردمی با تاریخی بسیار کهن ، زیبا و اسرارآمیز می‌اندیشیم . هنگامی که به مصر باستان می‌اندیشیم ، به اهرام ، ابوالهول و البته مومیایی‌ها نیز خواهیم اندیشید ، و سرانجام به نماد دیگری از زیبایی این سرزمین اسرارآمیز : نیم‌تنه‌ای از نفرتی‌تی ، ملکه محبوب ، مزین به رنگ‌های روشن . ویژگی مجسمه سنگ آهکی نفرتی‌تی این است که جزئیات آن به ظرافت پرداخته و با واقع‌گرایی ساخته شده است . او سرش را با وقاری شاهانه بالا گرفته است و گردن باریکش که به گردن قو می‌ماند ، گونه‌های برجسته‌اش و لبان کاملاً سرخش ما را به یاد زنان زیبای امروزی می‌اندازد . دیهیمی به رنگ آبی آسمانی به سر و گردنبند بزرگی از دانه‌های بلند طلایی به گردن دارد که به آن‌‌ها دانه‌های نِفِر می‌گویند . بارها و بارها تصویر نفرتی‌تی بازآفرینی شده و به نمادی از این سرزمین باستانی و مردمانش مبدل شده است . ممکن است از خود بپرسیم آیا زنی را که هزاران سال پیش ، این‌گونه در برابر هنرمند نشسته است ، می‌شناسیم ؟ برای شناخت بهتر و بیشتر از او مجلد دیگری از رهبران جهان باستان تحت عنوان « نفرتی‌تی » منتشر شد .