کتاب قورباغه ربایی (آرمنته ی جن زده 3)

12,000 تومان

معرفی کتاب قورباغه ربایی اثر انجی سیج

انجی سیج در خانه ای بسیار قدیمی در انگلستان زندگی می کند، جایی اسرارآمیز و جادویی که دور تا دورش پر است از باتلاق، بنادر باستانی و قلعه های مخروبه. محله ای که هم برای زندگی و هم برای نوشتن فوق العاده است و خیلی هم بی شباهت به خانه و محله ی آرمنته ی جن زده نیست!

همیشه وقتی چیزی در خانه ی جن زده گم می شود، همه ی تقصیرها می افتد گردن آرمنته. حالا هم که گم شدن قورباغه های بری جادوگر افتاده گردن او، چاره ای ندارد جز آن که پیدای شان کند. البته حق بدهید که اصلا کار ساده ای نیست؛ مخصوصا اگر قرار باشد آدم با دیوانه ای به نام موریس پیر، کوسه ای خطرناک و تماشاگرانی پرتوقع سر و کار داشته باشد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کتاب قورباغه ربایی (آرمنته ی جن زده 3)

مترجم : مهرداد مهدویان
شابک : 9786009088843
نویسنده : انجی سیج
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب قورباغه ربایی (آرمنته ی جن زده 3)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

رهبران جهان باستان (5) اسکندر مقدونی

3,000 تومان
در یک روز خوش پاییزی حول و حوش سال ٣٤٥ قبل از میلاد ، فیلیپ ، پادشاه مقدونیه ، پسرش اسکندر را به ملاقات یک تاجر اسب اهل حومه تسالی برد . مقدونی‌ها ، عاشق اسب بودند و اهالی تسالی به دلیل نزدیکی به دریای اژه ، هم به اسب‌های یونانی و هم به اسب‌های خارج از مرزهای یونان دسترسی داشتند . در بین اسب‌های فروشی ، یکی بوکفالوس نام داشت که به معنای « گاو سر » بود . روی سر این اسب نشانی بزرگ بود و سرش بیش از آن‌که شبیه اسب باشد ، شکلِ سر گاو بود . تاجر اسب او را برای فروش گذاشته بود، اما به پادشاه فیلیپ هشدار داد که این اسب خیلی سخت رام می‌شود . اسب دوازده سالش بود و به دلیل روح وحشی و قوی‌اش هرگز به طور کامل رام نشده بود . البته کلمات هشدارآمیز نمی‌توانست مقدونی‌ها را دلسرد کند ، چون آن‌ها عاشق چالش بودند . بهترین سوارکاران پادشاه فیلیپ یکی پس از دیگری جلو آمدند و سعی کردند بوکفالوس را رام کنند . یکی‌یکی پایین می‌افتادند ، و یا اصلاً نمی‌توانستند سوار اسب شوند . بعد صدای فریادی آمد : « چه اسبی را دارید از دست می‌دهید ! دلیلش این است که برای رام کردن او خیلی ناتوان و کم‌تجربه هستید . » او اسکندر بود . بعضی از آدم‌ها به دنیا می‌آیند که پیروز شوند ، در حالی که بعضی‌ها زاده می‌شوند که الهام‌بخش باشند یا برانگیزانند ؛ اسکندر هر سه ویژگی را داشت .

پژوهشی در قصه اصحاب کهف: داستان هفت خفتگان

3,200 تومان
پژوهشی در قصه اصحاب کهف: داستان هفت خفتگان نویسنده جلال ستاری مترجم نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 128 قطع و

بازاریابی انگیزشی

150,000 تومان
اطلاعاتی که دراین کتاب آمده است روش بازاریابی در کسب و کار علاقه‌مندان به این موضوع را تغییرمی‌دهد. نویسنده مدعی است که به‌کارگیری محتوای کتابش در ساخت اولین آگهی تبلیغاتی، ممکن است در همان ابتدا پاسخگویی مخاطبان به تلاش‌های تبلیغاتی را دو یا چند برابرکند. هرچند شاید در نگاه اول این ادعای بزرگی جلوه کند که شک هرکسی را برانگیزد اما نویسنده آن‌را کاملا طبیعی می‌داند و می‌گویدبازاریابی انگیزشی فراتر از تبلیغات تجاری عمل خواهد کرد. یکی از مباحث جالب توجه در روانشناسی که با زندگی امروزه ارتباط مستقیم دارد، انگیزش و هیجان است. همه در فکر آن هستند که چگونه خود و دیگران را برای انجام دادن کاری ترغیب کنند. این شاخه‌ای از روانشناسی است که روانشناسان، کارفرمایان، بازاریاب‌ها، دولت‌ها، مربیان، آموزگاران، والدین و همه کسانی که به نحوی می‌خواهند در دیگران انگیزه ایجاد کنند به کار می‌گیرند تا بتوانند به کمک آن راهبردهایی ابداع نمایند تا در این زمینه دیگران را برانگیزانند. نویسنده کتاب، رابرت ایمبرایل خود یک بازاریاب مشهور آمریکایی است که سعی کرده با توسل به اصول انگیزشی و هیجانی،محرک‌های هیجانی قدرتمند و خط‌مشی‌های بازاریابی موثری را در اختیار افراد علاقه‌مند به این حوزه قرار دهد.

صادق هدایت و مرگ نویسنده

89,000 تومان
در مقدمه ی این کتاب آمده است: " این کتاب شامل دو بخش است: صادق هدایت و مرگ نویسنده مقاله درباره هدایت. اولی را هم به نیت نوشتن مقاله ای شروع معلوم شد که عرضه آن در حد یک مقاله کار را به ایجاز ما می کشاند این بود که به شکل تک نگاری (مونوگراف) کوتاهی درآمد البته می شد آن را تا حد یک کتاب بزرگ تر گسترش داد اما این مانت و اصرار معمول بنده به مختصر نویسی مغایرت می دانست. بخش دوم کتاب مجموعه پنج مقاله است که همه جز مقاله دوم پیش از این در نشریات ادبی و فرهنگی به چاپ رسیده اند. ملاحظات گوناگون سبب شد که هر دو بخش کتاب با هم در یک جلد واحد منتشر گردند، اگرچه از جهات دیگری باید هر یک جداگانه به چاپ می رسید. اخیرا کتابی از اینجانب درباره زندگی، ادبیات و افسانه صادق هدایت به زبان انگلیسی منتشر شد. اما هیچ یک از نوشته های کتابی که در دست دارید صرفا تکرار مطالب آن کتاب، یا مطالب یکدیگر نیست، اگرچه بدیهی است که همه آنها برداشت و بینش اینجانب را درباره زندگی و آثار هدایت باز می تابند. و نیز بدیهی است که برخی نکات، تعبیرها، تحلیل ها و مأخذهای مشترک در آنها وجود دارد. "

سنجش و مهار خطر خشونت در نوجوانان

7,900 تومان

کارکنان مراکز مرتبط با تعلیم نوجوانان، روان‌شناسان مدارس و درمانگران کودک و نوجوانان بیش از هر زمان دیگری سرشان شلوغ است. هم‌چنین آن‌ها با پرسش‌های بیشتری، حتی بسیاری بیشتر از آنچه 10 سال پیش داشتند، درباره خطر خشونت رو به رو هستند.

هدف عمده ما در نوشتن این کتاب آن است که شکاف بین علم و عمل در سنجش و مهار خشونت در نوجوانان را پر کنیم. از نظر آماری فراوانی قتل و دیگر اشکال خشونت نوجوانان، در طول دهه گذشته به طور چشم‌گیری کاهش یافته است. اما کارهای بسیاری باقی مانده که باید انجام شود. این کتاب درباره سنجش خطر است، اما مهم‌تر از آن به پیشگیری از خشونت می‌پردازد. سنجش خطر و سنجش مهار می‌باید کاری یک‌پارچه و مکمل هم باشد.

سفارش:0
باقی مانده:1

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت