کتاب مرسو چه کسی را کشت

148,500 تومان

معرفی کتاب مرسو چه کسی را کشت
او برادر «مرد عرب» است؛ مردی که توسط مرسو بدنام، ضدقهرمان رمان کلاسیک آلبر کامو، به قتل رسید. 70 سال پس از این اتفاق، هارون که از کودکی، تحت تأثیر یاد و خاطره ی برادرش زندگی کرده است، تصمیم می گیرد تا او را از گمنامی برهاند: هارون به برادرش یک داستان و نام[موسی] می بخشد و در ساحلی آفتابی به شرح اتفاقاتی می پردازد که منجر به مرگ تصادفی موسی شد.

او در کافه ای در شهر وهران، شبی از پس شبی دیگر، به نشخوار افکار خود می پردازد: تنهایی و انزوایش، قلب شکسته و اندوهناکش، خشمش نسبت به مردمی که با استیصال به دنبال یک معبود می گردند و آشفتگی اش در مواجهه با کشوری که مدت هاست به آن امیدی ندارد.

او که در جامعه ی خود، یک بیگانه به حساب می آید، درنهایت، خواستار گرفتن حق خود برای مردن است. کتاب «رمان مرسو چه کسی را کشت؟»، نه تنها تأملی ژرف بر هویت اعراب و اثرات فاجعه بار استعمار در الجزایر است، بلکه به عنوان اثری ادبی و درخشان با لحنی منحصر به فرد و تأثیرگذار، خود را مطرح می سازد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب مرسو چه کسی را کشت

نویسنده
کمال داوود
مترجم
ابوالفضل الله دادی
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 159
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
رمان
نوع کاغذ ———
وزن 165 گرم
شابک
9786003761278

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.165 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب مرسو چه کسی را کشت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سازمان و مدیریت در آموزش و پرورش ویراست سوم

32,000 تومان
کتاب سازمان و مدیریت در آموزش و پرورش نوشته احمد صافی، توسط انتشارات ارسباران به چاپ رسیده است. موضوع کتاب:

کتاب شعر زمان ما 10 نادر نادر پور

145,000 تومان
معرفی کتاب شعر زمان ما 10 نادر نادر پور نادرنادرپور (روز شانزدهم خردادماه 1308 ه. ش) در تهران به دنیا آمد. دوران دبستان و دبیرستان را در شهر زادگاهش سپری کرد. او به سال 1328 برای تکمیل معلومات خود، در زبان و ادبیات فرانسه به این کشور رفت و سه سال بعد به تهران برگشت.در همین دوران علاقه ی خود را از دوران نوجوانی و جوانی به شعر و سیاست پنهان نمی کرد. مثل بسیاری از شاعران و نویسندگان آن ایّام به عضویّت سازمان جوانان حزب توده درآمد. اما او هم مثل فریدون توللی و نصرت رحمانی و اخوان ثالث و احمد شاملو و آل احمد از سیاست حزبی روی برگرداند و به شعر و شاعری پرداخت. شعر زمان ما نام عام کتاب هایی بود که آقای محمد حقوقی، به همّت انتشارات نگاه، هر فصل یکی از مجلدات آن را منتشر می کرد. .

امامت و سیاست (تاریخ خلفا)

480,000 تومان
ابو محمدعبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری یکی از مؤلفان بزرگ سنی مذهب در قرن سوم هجری است. کتاب امامت و سیاست به طور مبسوط تاریخ خلفای صدر اسلام را پس از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) بررسی می‌کند. این اتفاقات در واقع در یکی از حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین دوره تاریخ اسلام شکل گرفته که برای آگاهی خوانندگان از جزئی‌ترین رویدادهای رخ داده شده از تاریخ اسلام در آن برهه نگاشته شده است. ابن قتیبه بیش‌تر در نگارش آثار ادبی شهرت دارد. آثار اخلاقی و فرهنگی او در واقع آینه تمام‌نمای همه جریان‌های فکری جامعه عباسی در آغاز قرن سوم هجری است.

من و ساز و کارهای دفاعی

155,000 تومان
این کتاب به یک مشکل خاص می پردازد و آن راه ها و ابزارهایی است که من به وسیله آنها ناراحتی و اضطراب را دفع می کند و بر رفتارهای تکانشی، تأثیرات و تمایلات غریزی کنترل می کند. این کمک بزرگی به روانشناسی روانکاوی است. آنا فروید کوچکترین فرزند از شش فرزند زیگموند فروید است و تنها کسی که در 3 دسامبر 1895 در وین به دنیا آمد. او با شروع زندگی حرفه ای خود به عنوان معلم مدرسه، به عضویت انجمن روانکاوی وین درآمد. در سال 1922. او علاقه مادام العمر به آموزش را حفظ کرد و مشارکت های گسترده او در این زمینه با مشارکت های همه جانبه حقوق خانواده، اطفال، و همچنین روانشناسی روانکاوی، عادی و غیرعادی مطابقت داشت. کار او در وین با اشغال نازی ها به پایان رسید و او در سال 1938 با والدینش پناهگاهی در لندن پیدا کرد. پدرش در سال بعد درگذشت، اما آنا فروید سنتی را که در کار خود به عنوان عضوی از بریتانیا آغاز کرد، حفظ کرد. خدمات او به روانکاوی با اعطای جایزه CBE در سال 1967 و تعداد زیادی دکترای افتخاری در دو سوی اقیانوس اطلس، از جمله به عنوان ژست جبران، دکترای افتخاری از دانشگاه وین به رسمیت شناخته شد. او در 9 اکتبر 1982 درگذشت.

شخصیت رنسانس … اسحاق نیوتن

5,500 تومان
انقلاب علمی دوره‌ای از تغییرات بنیادی در باورها ، افکار و عقاید بود . بسیاری از مورخان بر این اعتقادند که این دوران حدود سال ١٥٥٠ با انتشار نظریات اخترشناسی کوپرنیک درباره زمین و مکان آن در کیهان در اروپا آغاز شد و در حدود سال ١٧٠٠ با کار برجسته اسحاق نیوتن و قوانین عامی که نتیجه آن بود به پایان رسید . اسحاق نیوتن در ٢٥ دسامبر سال ١٦٤٢ زمانی به دنیا آمد که کشمکشی بزرگ بریتانیای کبیر را فرا گرفته بود . جنگ داخلی درست چند ماه پیش از تولد او به رهبری اعضای پارلمان که مخالف شاه چارلز اول بودند ، آغاز شده بود . رابطه پادشاه و پارلمان پیوسته شکرآب بود . اسحاق نیوتن پسری ساکت و متفکر بود و در مدرسه ، لاتین ، یونانی و ادبیات مکتوب و کتاب مقدس را خواند . او کتابی از اشعار یونان باستان و کتابی از داستان‌های کهن لاتین داشت . از آنجا که در آن دوره ریاضیات از درس‌های مرسوم نبود ، اسحاق نوجوان در مدرسه ریاضیات نخواند . ولی طی شش سال بعد ریاضیات را خودش یاد گرفت . اسحاق نیوتن دانشمند و نابغه‌ای بود که اکتشافاتش طرز فکر مردم درباره جهان را تغییر داد . در پس تصویر عمومی نیوتن در مقام فردی نابغه ، مردی با مشکلات و شکست‌های واقعی وجود داشت .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت