کتاب چوب بدست های ورزیل

80,000 تومان

معرفی کتاب چوب بدست های ورزیل
“چوب بدستهای ورزیل” اثر جاودانه ای است از “غلامحسین ساعدی” ملقب به “گوهرمراد” که در آن به خوبی، دیدگاه نویسنده را نسبت به حضور بیگانگان در کشور، به تصویر می کشد. “چوب بدستهای ورزیل” قصه ی مردم یک روستا است که زمین های کشاورزی شان، که در واقع یگانه دارایی و سرمایه ی این مردم است، توسط گرازها مورد حمله قرار گرفته است و حال آن ها باید فکر چاره ای باشند.

در شروع نمایش نامه با شخصیتی به نام “محرم” مواجهیم که همه ی محصولش، طعمه ی گراز شده و نه تنها سایر اهالی روستا به فکر کمک برای عبور او از این بحران نیستند، بلکه اعتقاد دارند حتما عملی از محرم سر زده که گرازها به زمین های او حمله کرده اند. این اتفاق سبب می شود تا محرم خود را در میان این اهالی تنها ببیند و بفهمد که زبان و درد مشترکی با آن ها ندارد؛ پس در قبای یک عاقل دیوانه نظیر بهلول درآمده و در طول نمایش نامه ی “چوب بدستهای ورزیل”، با زبان اشاره و کنایه، اشتباهات اهالی را به آنان گوشزد می کند؛ اما کجاست گوش شنوایی؟خیلی زود مشکل همه گیر می شود و مردم روستا هرچه می کنند نمی توانند گرازها را فراری دهند؛ پس تصمیم می گیرند به روستای مجاور رفته و از آن ها طلب مشورت و یاری کنند.

در آنجا شخصیتی به نام “موسیو” وارد داستان می شود که راه حلی به اهالی روستا پیشنهاد می کند و آنان غافل از اینکه این راه حل، مشکل جدید و بزرگ تری برایشان خواهد بود، آن را می پذیرند. این نمایش نامه، آیینه ی نگرانی های “غلامحسین ساعدی” در برابر اشغال و استثمار است و به شکلی نمادین و درخشان، خطاها و رنج های مردم را نشان می دهد.

موجود در انبار

توضیحات

کتاب چوب بدست های ورزیل

نویسنده
غلامحسین ساعدی
مترجم
———
نوبت چاپ 8
تعداد صفحات 95
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ———
وزن 106 گرم
شابک
9789643518912

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.106 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب چوب بدست های ورزیل”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ژئوپولتیک

4,875 تومان
نویسنده دکتر عزت الله عزتی مترجم ——————- نوبت چاپ 13 تعداد صفحات 214 نوع جلد شوميز قطع وزیری سال نشر

و دست‌هایت بوی نور می‌دهند

20,000 تومان
و دست‌هایت بوی نور می‌دهند نویسنده مصطفی مستور مترجم نوبت چاپ 5 تعداد صفحات 48 قطع و نوع جلد جیبی

پیکارسک (داستان قلاشان)

26,000 تومان
مجموعه مكتب‌ها، سبك‌ها و اصطلاح‌هاي ادبي و هنري كه اين كتاب يكي از آن‌هاست در برگيرنده حدود 30 كتاب مستقل از هم است كه از ميان كتاب‌هاي مجموعه The critical idiom برگزيده شده‌اند. اين كتاب‌ها به مقوله‌هاي گوناگوني مي‌پردازند، برخي به نهضت‌ها و جنبش‌ها و مكتب‌هاي ادبي، برخي به انواع ادبي و برخي به ويژگي‌هاي سبكي و مانند اين‌ها. رمان پيكارسك سه ويژگي اساسي دارد: اول اين كه پيكارسك پديده‌اي است ادبي، اثري داستاني كه به عادات و زندگي قلاشان مي‌پردازد. دوم اين كه سبكي است در داستان‌نويسي، يعني سنخ يا گونه‌اي از آثار ادبي‌ست متمايز از سبك‌هاي ديگر و سوم اين كه خاستگاه آن در اسپانياي قرن شانزدهم است. پيكارو با عشق فطري به اموال ديگران به دنيا مي‌آيد و به ضرب روزگار ياد مي‌گيرد كه بايد گليم خود را از آب بيرون بكشد. براي اين كه زنده بماند بايد به خدمت كسي در بيايد. او از اين ارباب به سراغ ارباب بعدي مي‌رود، در اين خدمتگزاري سر همه‌شان را كلاه مي‌گذارد و در روايت خود آن‌ها را وصف و هجو مي‌كند.

کتاب انقلاب بدون انقلابیون

200,000 تومان
معرفی کتاب انقلاب بدون انقلابیون انقلاب‌های دهه‌ی 1970 و نتایجی که به بار آوردند، به ناامیدی عجیبی دامن زد که نتایج این ناامیدی تا همین امروز هزاره‌ی ‌سومی هم هویداست. آن انقلاب‌ها، شکست‌خورده از درون و بیرون، به چند دهه اختناق و غوغاسالاری سرمایه‌سالارانه منتهی شدند که کودتاها و ضد انقلاب‌ها در قالب پروژه‌های نولیبرالیستی، به‌خوبی عملیاتی‌شان کردند. فروپاشی شوروی نیز گویی نقطه‌ی پایانی بر همه‌ی این انقلاب‌ها و انقلابی‌گری‌ها بود و دیگر همه‌چیز و حتا تصوّر انقلاب نیز نامتصور می‌نمود، تا اینکه بهار عربی از راه رسید و شمال آفریقا و خاورمیانه را به شوری واداشت که بی‌بازگشت می‌نمود. از لحظه‌ای که «طارق طیب محمد بن بوعزیزی» در 4 ژانویه‌ی 2011 مقابل ساختمان شهرداری تونس خودش را به آتش کشید و به حکمرانی 23 ساله‌‎ی «زین‌العابدین بن علی» پایان داد تا روزی که «حسنی مبارک» و «معمر قذافی» در مصر و لیبی سقوط کردند، همه‌ی دنیا فهمیدند که انقلاب و سرشت راستین انقلابی‌گری هم‌چنان پابرجاست، حتا اگر آن‌گونه که «آصف بیات» در کتاب «انقلاب بدون انقلابیون» اذعان می‌کند، انقلاب‌هایی رخ دهد بدون «تصوّرات انقلابی»! کتاب آصف بیات اهمیتش را از امکانیت خود تصوّر انقلاب گرفته و تأکیدش بر «معنابخشی به بهار عربی» و این نکته که لحظه‌های خطیر گشودگی و فهم نسبت مردم و میلشان به آزادی هنوز پابرجاست و این انقلاب‌ها و جنبش‌های شکل‌گرفته‌ی پیرامونش موید همین نکته‌اند. انقلاب بدون انقلابیون، تحلیلی دقیق و موشکافانه از منظر جامعه‌شناسی‌ست که خودش در بطن رخدادها حضور داشته و تجربه‌ها و دیده‌ها و خوانده‌ها و شنیده‌هایش از وضعیت‌های انقلابی – از انقلاب 1979 ایران تا انقلاب‌های 2011، 2012 و 2013 کشورهای عربی – را در کتابی جامع و محل ارجاع تجمیع کرده‌است. کتاب آصف بیات، فهم چرایی ناگزیری انقلاب در زمانه‌ایست که همه‌چیز ضد انقلابی‌ست، از اقتصاد تا ذهن و زبان و اینکه چگونه مردمی دست به انقلاب زدند که خواهان رهایی بودند ولی حتا تصوّر انقلاب از آنها ستانده شده‌بود؛ مردمی که پیروز شدند بدون داشتن تصویری از پیروزی و همین نکته، نوری می‌تاباند از روزنی، برای همه‌ی آنها که ناامیدانه به رهایی امیدوارند.

بی دولتی دولت آرمان شهر

370,000 تومان
بی دولتی دولت آرمان شهر نویسنده رابرت نوزیک مترجم محسن رنجبر نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 440 قطع و نوع

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت