کتاب ژیژیک و الهیات

125,000 تومان

آدام کوتسکو در کتاب حاضر کوشیده چرخش الهیاتی ژیژک را تبیین کند. به عبارت دیگر، کوتسکو درصدد آن است که نشان دهد چرا ژیژک در صورت‌بندی قرائت بدیع خود از ماتریالیسم دیالکتیکی ملزم بوده به سنت الهیات یهودی مسیحی روی آورد.

پس کوتسکو علاوه بر ارائه شرحی موجز از بنیان‌های نظری اندیشه ژیژک در سنت روانکاوی لکانی در دو فصل نخست کتاب خط و ربط ارجاعات ژیژک را با ایده‌هایی همچون شریعت/قانون، عشق مسیحی، رخداد – مسیح و روح‌القدس و کسانی چون پولس رسول و ایوب و نیز دشواره‌های نظری ماتریالیسم دیالکتیکی ویژه او نشان می‌دهد. مولف کتاب که خود در سنت آکادمیک الهیات جدید بالیده، کوشیده نسبت قرائت ژیژک را با الهیات مسیحی و اندیشهٔ متألهان مسیحی معاصر، از دیتریش بونهافر و پل تیلیش گرفته تا تامس آلتیزر و جان میلبنک، واکاوی کند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

کتاب ژیژیک و الهیات

نویسنده
آدام کوتسکو
مترجم
علی قاسمی
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 283
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال انتشار 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
عرفان
نوع کاغذ ———
وزن 350 گرم
شابک
9786222672898

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.35 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب ژیژیک و الهیات”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

زبانشناسی نظری: پیدایش و تکوین دستور زایشی

286,000 تومان
 زبانشناسی نظری: پیدایش و تکوین دستور زایشی نویسنده دکتر محمد دبیر مقدم مترجم ———— نوبت چاپ 12 تعداد صفحات 816

حکایت های فلسفی برای با هم بودن

55,000 تومان
نویسنده در جلد اول این کتاب شصت حکایت و داستان کوتاه از شرق و غرب را برای نوجوانان روایت کرده بود . او که خود روزگاری معلم مدرسه بوده است می‌کوشد به کمک این حکایت‌ها خواننده خود را با اندیشه‌ها و پرسش‌های اساسی فلسفه آشنا سازد . خطای بزرگی است که اگر فلسفه را برای بچه‌ها غیرقابل فهم بدانیم و از آن تصویری هولناک برای آنها بسازیم . کتاب دوم از این مجموعه بر موضوع « زندگی با همدیگر » تأکید می‌کند که به نظر می‌رسد امروزه ما از این بابت بسیار آسیب‌پذیریم . ما نمی‌توانیم فرزندانمان را بدون سلاح فکری در برابر طمع کسانی بگذاریم که می‌خواهند از آنها تنها مصرف‌کننده‌های منقطع از مغز بسازند . همچنین نمی‌توانیم آنها را به کسانی واگذاریم که به آنها به چشم سربازهای آتی جنگ‌های فکری خود می‌نگرند . باید به آنها کمک کنیم که با هم فکر کنند ، آنها را در مورد همگانی بودن مشکلات انسانی قانع کنیم و بدانیم که همگی ما در یک قایق نشسته‌ایم .

کتاب برف بهاری

625,000 تومان
معرفی کتاب برف بهاری برف بهاری رمانی است نوشته ی یوکیو میشیما نویسنده ی مطرح ژاپنی. برف بهاری اولین رمان از مجموعه ی چهارگانه ی استادانه او ، به نام دریای باروری است. جلدهای دیگر این مجموعه runaway horses، the temple of dawn وthe decay of angel نام دارند که هنوز به فارسی ترجمه نشده اند. در کتاب برف بهاری با شیگوکانی هوندا آشنا می شویم، که این داستان حماسی درباره ی آن چیزی که به عقیده ی خود وی تناسخ پی در پی دوستش ، کیوآکی ماتسوگه است را ، روایت می کند. برف بهاری در سالهای اولیه دوره تایشو با سلطنت امپراتور تایشو می گذرد و در مورد رابطه کیوآکی ، پسر یک خانواده نوکیسه ی در حال رشد ، و ساتوکو آیاکورا، دختر یک خانواده اشرافی و اصیل اما سقوط کرده است که روزهای سختی را می گذارد. شیگوکانی هوندا ، دوست و هم مدرسه ای کیوآکی ، شاهد اصلی وقایع است. موضوعات این رمان درگیری های جامعه ژاپن ناشی از غرب زدگی در اوایل قرن 20 استتوکیوی سال 1912 است و دنیای هرمتی اشرافیت باستان برای اولین بار توسط بیگانگانچ شکسته می شوند ، کسانی که پول و جاه طلبی آنها را به مدعیان قدرتمند اجتماعی و سیاسی تبدیل می کند. شیگکونی هوندا ، یک وکیل مشتاق و دوست کودکی او ، کیوآکی ماتسوگه ، فرزندان دو خانواده از این دست هستند. وقتی کیواکی در میان تنش های فزاینده بین قدیم و جدید روی سن بزرگ می شود ، گرفتار عشق و نفرت همزمان به زن جوان باروجیه ای می شود. اما احساسات واقعی کیوکی فقط وقتی آشکار می شود که نامزدی ناگهانی دختر با یک شاهزاده سلطنتی ، میزان اشتیاق او کیوآکی را به خودش نشان می دهد – و منجر به یک رابطه عاشقانه محکوم و غیرقابل اجتناب می شود. .

آهنگ افلاک (سفری در فضا و زمان)

218,000 تومان
ما امروزه به شيوه‌اي کاري و قابل براي درک جهان رسيده‌ايم که علم نام دارد. علم از جهاني چنان پرسن‌وسال و چنان گسترده پرده برگرفته که در نگاه اول انگار امور بشري در آن پشيزي بيش نيست. ما از کيهان فاصله گرفته‌ايم. چيزي شده گويي دور از دسترس و بي‌ربط به دغدغه‌هاي روزمره. ولي علم نه فقط فهميده که کيهان عظمتي سرگيجه‌آور و هيجان‌انگيز دارد و نه فقط اينکه در دسترس فهم آدمي هم هست، بلکه ما هم به مضموني حقيقي و ژرف جزئي از اين کيهان‌ايم؛ اينکه زاده‌ي‌ آن‌ايم و سرنوشت‌ ما سخت به آن گره خورده. اساسي‌ترين و ناچيزترين رويدادهاي بشري ريشه در کيهان و خاستگاه‌هاي آن دارد. «آهنگ افلاک» يا همان «کيهان» به کندوکاو در همين منظر کيهاني اهتمام دارد.

رهبران جهان باستان (5) اسکندر مقدونی

3,000 تومان
در یک روز خوش پاییزی حول و حوش سال ٣٤٥ قبل از میلاد ، فیلیپ ، پادشاه مقدونیه ، پسرش اسکندر را به ملاقات یک تاجر اسب اهل حومه تسالی برد . مقدونی‌ها ، عاشق اسب بودند و اهالی تسالی به دلیل نزدیکی به دریای اژه ، هم به اسب‌های یونانی و هم به اسب‌های خارج از مرزهای یونان دسترسی داشتند . در بین اسب‌های فروشی ، یکی بوکفالوس نام داشت که به معنای « گاو سر » بود . روی سر این اسب نشانی بزرگ بود و سرش بیش از آن‌که شبیه اسب باشد ، شکلِ سر گاو بود . تاجر اسب او را برای فروش گذاشته بود، اما به پادشاه فیلیپ هشدار داد که این اسب خیلی سخت رام می‌شود . اسب دوازده سالش بود و به دلیل روح وحشی و قوی‌اش هرگز به طور کامل رام نشده بود . البته کلمات هشدارآمیز نمی‌توانست مقدونی‌ها را دلسرد کند ، چون آن‌ها عاشق چالش بودند . بهترین سوارکاران پادشاه فیلیپ یکی پس از دیگری جلو آمدند و سعی کردند بوکفالوس را رام کنند . یکی‌یکی پایین می‌افتادند ، و یا اصلاً نمی‌توانستند سوار اسب شوند . بعد صدای فریادی آمد : « چه اسبی را دارید از دست می‌دهید ! دلیلش این است که برای رام کردن او خیلی ناتوان و کم‌تجربه هستید . » او اسکندر بود . بعضی از آدم‌ها به دنیا می‌آیند که پیروز شوند ، در حالی که بعضی‌ها زاده می‌شوند که الهام‌بخش باشند یا برانگیزانند ؛ اسکندر هر سه ویژگی را داشت .